Quantcast
Channel: افشاگری - جنبش سایبری 313 l ظهور , آخرالزمان , مهدویت , جنگ نرم , امام زمان (عج)
Viewing all 549 articles
Browse latest View live

نقدی بر فیلم The Physician +تصاویر و فیلم

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
منظور از Physician یا پزشک در این فیلم، اصلاً ابن سینا نیست بلکه منظور شخصیت «رابرت کول» است. و اما هدف فیلم این است که نشان دهد در ایران، علم در حال پیشرفت بود، اما مثلث «شاهان مست»، «امام و ملاها» و «سلجوقیان وحشی»، هر کدام به طریقی، مانع و مخالف با آن شدند.
نقد کامل، نقدی است که در چارچوب یک نگاه کلی، به هر سه لایه‌ی تم، محتوا، و قالب و تکنیک اثر هنری بپردازد. در ادامه به بررسی فیلم پزشک (The Physician)، پرداخته می‌شود.

در این فیلم، یک جوان مسیحی آنگلوساکسون با نام رابرت کول، از انگلیس به راه می‌افتد و در پی آوازه‌ی جهانی ابن سینا، به اصفهان می‌آید تا از او درمان بیماری‌ها را یاد بگیرد. در بین راه عاشق دختری یهودی می‌شود به نام «ربکا» که او هم اتفاقاً به اصفهان می‌آید. پس از یک سلسله اتفاقات در اصفهان، این دو به هم می‌رسند.

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

تـم فیلـم

تم فیلم، معمولاً ایده‌ی نخستینی است که در فکر هنرمند وجود دارد و به نوعی، همان غایتی است که قرار است در نهایت به مخاطب، القا شود. این تم، وقتی اثرگذار است که به صورت یک روح واحد و کلی، بر فیلم، حاکم شود. در فیلم پزشک، این روح حاکم، «تقابل علم و دین» و «مخالفت دین‌مداران با علم» است و غایت فیلم، القای این است که جریان کلیسا در دوران قرون میانه در منطقه‌ی اروپا و جریان Imam and his Mullahs در دوران بعد از قرون میانه در ایران، با علم مخالفند و به خاطر همین بوده است که روند تاریخی پیشرفت علم در ایران، شکست خورده و ادامه‌ی آن، به غرب، منتقل شده است.

خط قرمز در تصویر زیر، خط شکوفایی علم است که مبتنی بر فیلم پزشک، در دوران امپراطوری روم، غرب سردمدار آن بوده است (چنانی که در روایت ابتدای فیلم، گفته می‌شود) و پس از آن، به دلیل حاکمیت کلیسای مسیحی، این شکوفایی علمی، به ایران رفته است و پس از آن، با ظهور جریان‌های اسلامی در ایران، این شکوفایی علمی، از ایران به غرب، منتقل شده است.

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

محتـوای فیلـم

محتوای فیلم، نسبتی است که میان تم فیلم و قالب و تکنیک آن، در جهت بیان درونیات هنرمند، برقرار می‌شود و در واقع، بسط هنری تم فیلم است. در فیلم پزشک، محتوای فیلم، نگاهی است که فیلم‌ساز به مفاهیمی هم‌چون علم، دین، بیماری، پزشک، تاریخ و ...، و نسبت میان آنها دارد. نسبتی که در باطن و در درون نَفْس هنرمند، میان این مفاهیم برقرار می‌شود، و در جهت همان تم فیلم قرار دارد و در قالب یک قصه و داستان، ظهور می‌کند و به مخاطب عرضه و القا می‌شود، محتوای فیلم است که به شدت با قالب فیلم، در هم تنیده است و هر گاه این امتزاج و در هم تنیدگی قالب و محتوا، کم باشد، اساساً کار هنری، صورت نگرفته است. این امتزاج و درهم تنیدگی، بایستی در نفس هنرمند، انجام بگیرد و قالب و محتوا، باید با هم بجوشند نه اینکه ابتدا محتوا را جدای از قالب، تصور کرده و سپس برای آن، قالب انتخاب شود؛ بلکه محتوا باید خود، قالب خاص خود را گزینش کند و هر محتوایی در هر قالبی، بیان نخواهد شد.

در فیلم پزشک، Physician به معنای پزشک است و نه طبیب. طبیب باید حکیم باشد و فقط چنین انسان‌هایی هستند که حق دارند امراض انسان را درمان کنند و این هم از عجایب و عبرت‌های این روزگار است که افرادی به صرف گرفتن یک مدرک دانشگاهی در حوزه‌ی جسم و بدن انسان و کمترین توجهی به نفس و روح انسان، در مورد وجود انسان، نظر می‌دهند. حکیم، کسی است که بدن انسان را مجزای از نفس و روح او نمی‌بیند (مانند منتقدی که تم و محتوا و قالب اثر هنری را منفک از هم نمی‌بیند) و طی یک سیر از کل به جزء و از عالم اجمال به عالم تفصیل، علت امراض را یافته و آن علت را علاج می‌کند، نه اینکه معطوف به جسم و فعل و انفعالات شیمیایی آن بشود. در پزشکی جدید، منظور از روان، همان فعل و انفعالات شیمیایی بدن و ترشحات غدد مختلف بدن است که منشأ رفتار انسان معرفی می‌شود و این پزشکی، اصلاً متعرض نفس و روح انسان نمی‌شود. مصداق تقریباً فعلیت‌یافته‌ای از روی‌کرد حکیمانه به طبّ، «ابن‌سینا» است که اساس طب او بر نسبت انسان با خلقت و تناسب أخلاط انسانی با فصول طبیعی است و اساساً طبیعت در این نگاه، طبیعت نامیده می‌شود چون چشمه و مخزن و منبع طبایع چهارگانه است. حد اعلای این نگاه در حکمت طب و طبابت، حضرت رسول اکرم (ص) است که در ادعیه، به عنوان «طبیب نفوس» خوانده می‌شود.

فیلم The Physician یا Der Medicus، البته دقیقاً همین نگاه به ابن‌سینا و نیز به علم را هدف گرفته است چرا که آن چیزی که تحت عنوانMedicine در جهان جدید شکل گرفته است، به لحاظ مبنایی با آن چیزی که در نزد تفکر ابن‌سینا به عنوان طبّ، شناخته شده است، متفاوت است و این پزشکی امروز، امتداد دقیق و کامل طبّ ابن‌سینا نیست. این فیلم، مقتبس از یک رمان آمریکایی است که توسط نوح گوردون یهودی، نوشته شده است و تبعاً به لحاظ تاریخی و استنادات واقعی، کاملاً مخدوش و تحریف‌شده است. منظور از Physician یا پزشک در این فیلم، اصلاً ابن سینا نیست بلکه منظور «رابرت کول» است. و اما هدف فیلم این است که نشان دهد در ایران، علم در حال پیشرفت بود، اما مثلث «شاهان مست»، «امام و ملاها» و «سلجوقیان وحشی»، هر کدام به طریقی، مانع و مخالف با آن شدند و البته، جریان امام و ملاها، با رویکرد تکفیر و حکم اعدام، به شدت با علم، دانشگاه و پیشرفت، مبارزه کردند و جریان شاهان دائم‌الخمر، اگر چه در نهایت، در کنار حامیان علم، قرار گرفتند اما در خاطر غربی‌ها، هم با عنوان «ستمگر» خواهند ماند و هم با عنوان «دوست».

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

علم در این فیلم، به معنای ساینس است و طب ابن سینا، یک پزشکی ساینتیستیک است و این در حالی است که اتفاقاً موفقیت ابن سینا در طب، به دلیل نسبتی بوده است که با حکمت و حقایق مجرد این عالم و اندیشه‌ی همان جریانی برقرار کرده است که در فیلم، ذیل نام امام و ملاها، با عمامه‌های نمادین سیاه، افراطی و خائن و ضد علم، نشان داده می‌شوند. ابن سینا، خود، ملا و مولا بوده است و اگر از سوی فقها و علمای دین نقدی به او وارد شده است نه در حوزه‌ی طب، که در حوزه‌ی دیدگاه‌های فلسفی او بوده است. در هیچ کجای تاریخ نیامده است که ابن‌سینا، مأموریت آینده‌ی تولید علم را به غربی‌ها داده باشد، چنانی که در انتهای فیلم، این مأموریت را به رابرت انگلیسی می‌دهد.

قالب و تکنیک فیلـم

قالب هنر، زمینه ظهور تم و محتوا در بیان هنری را فراهم می‌کند و خود به دو لایه، تقسیم می‌شود: ظاهر قالب و باطن قالب. ظاهر آن، مجموعه‌ی مراحلی مثل میزانسن، دکوپاژ، فیلم‌برداری، بازی‌ها، صدا، نور، مونتاژ و مسایل این‌چنینی است و باطن آن، قصه، موسیقی، جاذبیت‌های تعلیق، نمادها و سمبلیسم، زبان فیلم مثلاً جدی یا کمدی، ادبیات دیالوگ‌ها و مسایل این‌چنینی است.

قصه‌ی فیلم، یک قصه‌ی تکراری هالیوودی است و فیلم البته آلمانی است. فضای شهر اصفهان، و همچنین فرهنگ و پوشش مردمان این شهر، به شدت عربی و غیر ایرانی است و شاید یکی از دلایلش هم این باشد که بخش‌هایی از فیلم، در مراکش ساخته شده است و اکثر بازیگرانش هم عربند. از ایرانیت مردمان اصفهان، فقط چند دیالوگ پس‌زمینه، آن هم به زبان عامیانه‌ی امروز مردم ایران وجود دارد که همان هم از زبان بازیگران در صحنه، نیست و کاملاً در مرحله‌ی صداگذاری، اضافه شده است و خیلی هم ناشیانه. این قدر فیلم با تاریخ ایران، غریب است که حتی مرحوم ابن سینا، «ریش پروفسوری» دارد!.

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

در این فیلم، چهار جریان در شهر اصفهان با هم درگیرند، حکومت یک شاه هوس‌ران و شراب‌خوار به نام علاءالدوله، جریان علمی و مدرسه‌ای ابن سینا، جریان اعتراضی شیعی خشن با نام Imam and his Mullahs و معترضان وحشی سلجوقی. این جریان‌ها، به شدت نمادین و امروزی هستند و دقیقاً در جهت انطباق با گزاره‌های امروز، طراحی شده‌اند. در نهایت، شاه پس از درمان نمادین توسط پزشک انگلیسی، فرماندهی سپاه مقابله با سلجوقیان را شخصاً بر عهده می‌گیرد، اما به دلیل خیانت جریان امام و ملاها از درون شهر و همکاری با سلجوقیان، شهر سقوط کرده و شاه و یارانش کشته شده و ابن‌سینا، با زهر، خودکشی کرده و در آخرین وصیتش، مأموریت ادامه‌ی روند تولید علم را به صورت نمادین، به رابرت کول انگلیسی، واگذار می‌کند.

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

این فیلم، به شدت، صورتی نمادین و سمبلیک دارد و سوای تصویرسازی امروزی جریان‌ها، کنار هم قرار دادن قرآن و شمشیر در یک قاب، سجده‌ی نهایی امام در مقابل رئیس سپاه سلجوقیان و پاسخ «هر دوی» رابرت به این پرسش سلطان علاءالدوله که ما را ستمگر می‌دانی یا دوست، نمای هجوم بی‌انضباط سلجوقیان به لشکر کلاسیک علاءالدوله و انجام عمل جراحی شاه توسط رابرت انگلیسی، در ردیف نمادگرایی دیگر این فیلم قرار دارند. رابرت، مرگ افراد را پیش از مرگشان، متوجه می‌شود و در جهت نجات آنها از مرگ، تلاش می‌کند لذا حرکت او به سمت ایران و پی‌ریزی حرکت علمی جدید و در واقع، نجات حرکت علمی بشر از مرگ در ایران نیز، اشاره‌ای است تمثیلی به همین معنا. در نگرش سمبلیسم، نقد فیلم، نزدیک به مقوله‌ی تعبیر و تأویل خواب می‌شود به نحوی که گویی هر یک از گزاره‌های نمادین ارائه‌شده در فیلم، صورت‌های مثالی و نفسانی خوابی است که مخاطب، در سالن تاریک سینما، دیده است و با توجه به نوع سمبلیسم، می‌توان به تبیین و تعبیر آن پرداخت.

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

رابرت، نماد انسان آنگلوساکسون مسیحی است که از انگلیس به اصفهان می‌رود و شاگرد زرنگ کلاس ابن سینای ساینتیست و نه ابن‌سینای عالِم، می‌شود و تمدن علمی جدید را شکل می‌دهد. تا قبل از چند دقیقه‌ی آخر، تعابیر حکیم و طبیب، در نسبت با درمان‌گران، استفاده می‌شود و در آخر فیلم، با استفاده‌ی هوشمندانه از واژه‌های «Physician» و «Hospital»، تغییر پارادایم صورت می‌گیرد به گونه‌ای که این‌چنین القا شود که روی‌کرد علمی به طبابت انسان در نزد رابرت کول در غرب، دقیقاً ادامه و امتداد همان نگاه طبی ابن‌سینا به انسان است.

یهودیان هم، در اصفهان هستند و در آنجا زندگی می‌کنند و البته امام و ملاها، مخالف آنانند و یهودیان هم مثل همیشه، مظلوم و سازگار! نشان داده شده‌‌اند. ربکا، معشوقه‌ی رابرت، دختری یهودی است که زن یکی از بزرگان یهودی می‌شود و در حالی که زن اوست، از معشوق خود یعنی رابرت، باردار می‌شود و در نهایت با او به لندن بر می‌گردد و بنیان پزشکی مدرن را می‌گذارد. فرزند حرام‌زاده‌ی یک مسیحی انگلوساکسون و یک دختر یهودی، همین تمدن مدرن است که به بیان این فیلم، حرام‌زاده و زنا‌زاده است. تمدن ساینتیستیک مدرن، مبتنی بر فیلم پزشک، محصول لقاح نامشروع تفکر مسیحیت انگلوساکسون و تفکر یهودی است، و رابرت و ربکا در این فیلم، دو صورت نوعی در قصه هستند که صورت مثالی دو جریان تاریخی فکری را تشکیل داده و بنیان‌گذاران تمدن نامشروع مدرن، خوانده می‌شوند.

ابن‌سینا در محاصره یهودیان + تصاویر // در حال ویرایش

در فیلم زیر که از دقایق تقریبا پایانی فیلم انتخاب شده است، ابن سینای خیالی فیلم‌ساز، کتاب دست‌آوردهای خود را به رابرت کول انگلیسی می‌دهد تا راهش را ادامه دهد؛ این اتفاق در حالی می‌افتد که ابن سینا با خوردن سم خودکشی کرده و در میان شعله‌های آتش کتابخانه‌اش آماده مرگی است که آن را بی‌مقصد! می‌داند:

نقد کامل، نقدی است که در چارچوب یک نگاه کلی، تم، محتوا و قالب اثر هنری را با هم ببیند و به همین نسبت، هنر دینی، هنری است که هم محتوا، هم قالب و هم تِم آن، از دین جوشیده باشد و از این روی، سینما، هنر دینی نیست و نمی‌توان آن را ذیل این عنوان، طبقه‌بندی نمود؛ اما این به آن معنا نیست که نتوان آن را به خدمت دین در آورد. سینما، مصنوع و ابداع انسان مسلمان نیست، بلکه انسان ایرانی مسلمان، پدیده‌ی سینما را یا از دوران طاغوت، به ارث برده است و یا وارد ایران شده است و البته ابداعی است که وجه تبلیغی و بیانی دارد و به همین خاطر، قابلیت بیان حقیقت را نیز دارد و تنها با معرفت به ماهیت آن است که می‌توان نسبت آن را با حقیقت تبیین کرده و آن را به خدمت دین گرفت.

سینماگران غربی، مؤمن به انسان‌گرایی، قائل به لیبرالیسم، مسلمان به مدرنیته و مُؤدّی به لایف‌استایل آمریکایی هستند و در عین حال، تسلط کاملی هم بر تکنیک و قالب سینما دارند و به این دلیل، توانسته‌اند در خدمت هالیوود، صورت واحد و یک‌پارچه، و ساختار جهان‌گیری را ترتیب دهند.

ما هم اگر سینمایی در خدمت دین می‌خواهیم، باید سینماگرانی داشته باشیم که از یک سو، مسلط بر تکنیک، و غالب بر قالب سینما باشند و از سوی دیگر، مؤمن به حقیقت دین، سالک در طریقت حق و عامل به شریعت وحی. فقط در این صورت است که می‌تواند سینمایی، در حد سینمای تراز انقلاب اسلامی، ظهور کند. استراتژی سینمایی و حتی هنری جمهوری اسلامی، در حوزه‌ی هنرهای جدید، بایستی چنین جهت و ساختاری داشته باشد و اگر نه، سینما، اسب چموشی است که به این راحتی‌ها، سواری نمی‌دهد علی‌الخصوص به نابلدها.

سینما و کلاً هنر مدرن، فقط شأن و حیث فردی و شخصی دارد و به زبان رایج، بیان احوال و احساسات و حدیث نفس شخص هنرمند است؛ گویی هر اثر هنری، آیینه‌ای که برابر درونیات نفسانی هنرمند گرفته‌اند و برای همین خاطر است که در تعریف هنر جدید گفته‌اند: «Expression of Emotions». اثر هنری، نازله‌ی نفسانیات و احساسات باطنی هنرمند است و اگر ما می‌خواهیم سینما در خدمت دین قرار بگیرد، باید نفس اهالی هنر، مسلمان و مؤمن به دین شود و هیچ راهی هم به غیر از این وجود ندارد. در غیر این صورت، سینمای سفارشی و شعاری، ایجاد می‌شود. سینمای سفارشی، سینمایی است که در آن، فیلم‌ساز از چیزی سخن می‌گوید که در درون نفس خودش نیست و به آن، ایمان نیاورده است؛ یک نوع «ریای هنری و سینمایی» است و به شدت شعاری. شعار، فی‌نفسه، بد نیست و وقتی بد و زشت می‌شود که پیوندی با باطن و شعور نفسانی فرد، نداشته باشد. نفس هنرمند، میدان امتزاج تم، محتوا و قالب اثر هنری است و لذا، تنها جایی که می‌تواند چشمه‌ی جوشش اثر هنریِ در خدمت دین قرار بگیرد، نفس هنرمندان است. روی‌کرد انتزاعی به سینما، روی‌کرد اشتباهی است که در آن، این سه لایه که در واقع، یک ذات واحد هستند، منتزع و منفک از هم لحاظ می‌شوند، در حالی که تقرب به سینما، بایستی با روی‌کرد تجریدی، انجام بگیرد.

  • مشرق

خدمات متقابل پنتاگون و هالیوود/ بازنویسی فیلم‌نامه‌های هالیوود +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
دریاسالار کانی وقت صرف کرده و پایانی برای فیلم نوشته بود. او حس می‌کرد نگهبان تصویری است که از نیروی دریایی ارائه می‌شود و بسیار در کارش جدی بود. فکر می‌کنم آن‌ها از ابتدا هم قصد نداشتند فیلم را براساس فیلم‌نامه‌ی کانی بسازند. آن‌ها ما را بازی دادند.
شواهد و قرائن نشان می‌دهند که هالیوود، صنعت فیلم‌سازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دست‌کاری بسیاری از سازمان‌های دولتی آمریکا،‌ بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشته‌ها می‌پردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانی‌مدت و علنی هالیوود با پنتاگون نموده‌اند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه 11 سپتامبر به رشته تحریر درآمده است. پیش از این 26 قسمت از فصل‌های کتاب «عملیات هالیوود» در مشرق ترجمه و منتشر شد. آنچه در ادامه می‌آید بخش بیست و ششم از این کتاب است.

***

فصل 27
دیوید کانی، رئیس بخش اطلاعات نیروی دریایی، در حالی که حص می‌خورد در اتاق نمایش سرد و تاریک نشسته بود. وی پایانی جدید برای فیلم "Raise the Titanic" نوشته بود و تهیه کنندگان فیلم به وی اطمینان داده بودند که از این پایان‌بندی در فیلم استفاده خواهد شد. اما پس از تماشای فیلم در استودیوی سی بی اس، متوجه شد پایان‌بندی که نوشته بود از فیلم حذف شده است.

کاپیتان بیل گریوز مشاور فنی نیروی دریایی در فیلم نیز که در نمایش اولیه‌ فیلم حضور داشت، می‌گوید «هر دو خشمگین بودیم. احساس می‌کردیم به ما خیانت شده است. دریاسالار کانی وقت صرف کرده و پایانی برای فیلم نوشته بود. او حس می‌کرد نگهبان تصویری است که از نیروی دریایی ارائه می‌شود و بسیار در کارش جدی بود. فکر می‌کنم آن‌ها از ابتدا هم قصد نداشتند فیلم را براساس فیلم‌نامه‌ی کانی بسازند. آن‌ها ما را بازی دادند.

در آن آگوست گرم 1980 کانی و گریوز بدون کوچکترین حرفی اتاق نمایش را ترک کردند. کانی سریعاً به واشنگتن برگشت و از وزارت دفاع خواست که حمایت خود را از فیلم قطع کنند.

گریوز می‌گوید: کانی یک بار به من گفت که اگر فیلم این طور تمام شود مطابق توافق ما نیست. ما نمی‌خواهیم اعتبار مشارکت در این فیلم به ما داده شود زیرا برای این پایان‌بندی با فیلم همکاری نکردیم و نمی‌خواستیم مردم و کنگره به ما نامه بنویسند که چرا با چنین فیلم غیرواقعی همکاری کرده‌ایم. این ایده کانی بود که این فیلم مایه‌ شرمندگی بوده و چیزی نیست که برای همکاری با آن توافق کرده بودیم، پس نباید اسمی از ما در فیلم برده شود.

نیروی دریایی کشتی‌ها، هواپیماها، هلیکوپترهای مورد نیاز فیلم را تأمین کرده، و همچنین مبلغ 559،798 دلار برای استفاده از آن‌ها از کمپانی گرفته بود، اما اگر نمی‌خواستند از پایان‌بندی مورد نظر دریاسالار استفاده کنند، دریاسالار هم نمی‌خواست اسمی از آن‌ها در فیلم برده شده و از نیروی دریایی قدردانی شود.

کانی در یادداشتی به دستیار وزیر دفاع، در تاریخ 7 آگوست 1980 با لحنی خشمگین نوشت: در بازدید اخیرم از ساحل شرقی، افتخار دیدن "raise the Titanic" داشتم. از این که تهیه‌کنندگان به عهد خود برای بازنویسی فیلم‌نامه پایبند نمانده بودند بسیار ناراحت شدم.»

مدیران مؤسسه‌ فیلم‌سازی ماربل آرک پرواکشنز، بهت زده بودند. چندین و چند تغییری را که نیروی دریایی درخواست کرده بود اعمال کرده بودند و تا آخرین لحظه هم قصد داشتند پایان مورد نظر کانی را بسازند اما در نهایت تصمیم گرفتند پایان فیلم‌نامه‌ اصلی را که بهتر به نظر می‌رسید به کار ببرند. و حالا دریاسالار از دستشان عصبانی بود. آن‌ها سعی کردند در نامه‌ای مورخ 20 آگوست 1380 به دن باروش، رئیس دفتر فیلم‌سازی پنتاگون، موقعیت را شرح دهند. ریچارد اوکانر معاون تولید مؤسسه‌ی ماربل آرک، نوشت:

از طرف مارتین استارگر، رئیس مؤسسه‌ فیلم‌سازی ماربل آرک و تهیه‌‌کننده‌ فیلم "Raise the Titanic"، قصد دارم موضع شرکت را درباره موقعیت کنونی روشن کنم. تصور آقای استارگر این بود که پیشنهادات دریاسالار کانی باید صرفاً به عنوان پیشنهاد لحاظ شوند. و قصد داشتیم تمام پیشنهادات مربوط به شیوه‌های واقعی نیروی دریایی را تا حد ممکن در فیلم‌نامه اعمال کنیم.

بازنویسی فلیم‌نامه‌های هالیوود بر اساس خواست دریاسالارها + تصاویر // در حال ویرایش

پیشنهاد دریاسالار کانی برای پایان فیلم با حضور دو شهروند بطور جدی لحاظ شد تا جایی که صحنه طبق موارد مورد نظر دریاسالار نوشته شد. بیل فرای که تهیه‌کننده فیلم است، وقتی این صحنه نوشته شد آن را به عنوان پایان‌بندی موردنظر فیلم برای دریاسالار کانی و دفتر شما فرستاد. با این وجود، در نهایت تصمیم بر این شد که پایان فیلم‌نامه‌ اصلی آدم کندی خلاقانه‌تر است و در نهایت از همان استفاده شد. متأسفانه بیل فرای فراموش کرد این تغییر را به دریاسالار کانی و شما اعلام کند که البته با توجه به مسئولیت سنگین و مشغله‌ی زیاد طی فیلمبرداری، سهل انگاری‌اش قابل درک است.

تهیه کنند‌گان چندین تغییر را مطابق خواسته‌ نیروی دریایی انجام دادند؛ تغییراتی که به منظور کاهش اثرات منفی که ممکن بود فیلم بر روابط آمریکا و روسیه داشته باشد، پیشنهاد شده بود.

کارگردانی فیلم را جری جیمسون برعهده داشت - که سه سال پیش توانسته بود همکاری همه‌ی جانبه‌ نیروی دریایی را برای فیلم فرودگاه 77 بدست آورد- و ریچارد جردن نقش دریک پیت، ماجراجوی جهانگرد و افسر بازنشسته نیروی دریایی را بازی میکرد که عملیات ویژه‌ای برای نیروی دریایی انجام می‌‌دهد. در فیلم دریک پیت متوجه می‌‌شود که تنها سنگ معدن‌های حاوی اورانیومی کمیاب، که پنتاگون برای تأمین سوخت یک سپر دفاعی در برابر موشک‌های دشمن نیاز دارد، در اعماق اقیانوس و زیر کشتی تایتانیک قرار دارد. پیت به نیروی دریای پیشنهاد می‌‌دهد که این کشتی شکسته‌ افسانه‌ای را بالا بکشند. در این حین روسیه از پروژه خبردار می‌‌شود و کشتی‌های خود را به آن‌جا می‌‌فرستد تا پس از این که محموله از دریا بیرون آورده شد، آن را به چنگ آورند.

بازنویسی فلیم‌نامه‌های هالیوود بر اساس خواست دریاسالارها + تصاویر // در حال ویرایش

وزارت خارجه آمریکا نگران بود که در صورت حمایت از ساخت فیلم بر اساس فیلمنامه اصلی، روابط آمریکا با جماهیر شوروی تحت تأثیر قرار بگیرد. از آن جا که در فیلم‌نامه اصلی یک مأمور آمریکایی با حمایت کامل نیروی دریایی، یک سرباز روسی را در جزیره‌ای روسی می‌‌کشد.

ویلیام گرون، افسر روابط عمومی وزارت خارجه در یادداشتی به تاریخ 24 اکتبر 1979 نوشت: معتقدیم اگر وزارت دفاع منابع خود را در اختیار ساخت فیلم قرار دهند با توجه به نحوه‌ی مقابله آمریکا و روسیه در فیلم، روابط آمریکا و روسیه از جهاتی تحت تأثیر منفی قرار گیرد.

پنتاگون موافق بود.

جورج بدر، معاون دفتر وزارت دفاع در امور اروپا و ناتو، طی نامه‌ای به تاریخ 29 اکتبر 1979 به دان باروش، رئیس دفتر فیلم‌سازی پنتاگون، چنین می‌‌نویسد: همچنان معتقدیم که فیلم برای منافع بین‌المللی ما مفید نیست.

با این وجود نیروی دریایی برای حمایت از فیلم مشتاق بود. هرچه باشد فیلم غواصان آن‌ها را در حال انجام کاری غیرممکن نشان می داد؛ بیرون کشیدن اقیانوس پیمای مغروق افسانهای از گور آبیاش. به اعتقاد نیروی دریایی این این فیلم تأثیر مثبتی روی روند جذب نیروهای جدید میگذاشت.

کاپیتان توماس کالدول معاون اطلاعات نیروی دریایی در یادداشتی به تاریخ 31 اکتبر 1979 به باروش می‌‌نویسد «نظر نیروی دریایی بر این است که باید از فیلم حمایت شود زیرا فیلم با نشان دادن تجهیزات پیشرفته‌ نیروی دریایی برای کاوش در اعماق اقیانوس به مردم به جذب نیرو کمک کرده و همچنین اطلاعاتی درباه تخصص مورد نیاز در عملیاتهای نجات زیر دریا ارائه می دهد.»

با این وجود اگر تهیه کنندگان کمک نیروی دریایی را می خواستند فیلم‌نامه باید بازنویسی می شد، و دریاسالار کانی قرار بود در این بازنویسی به آنها کمک کند.

در صحنه‌ آغازین فیلم‌نامه‌ اصلی ، مهندسان آمریکایی معدنی متروک را در جزیره‌ای روسی واقع در آرتیک سرکل کشف می‌‌کنند، تنها ذخیره شناخته شده ماده معدنی کمیابی به نام بیزانیوم در جهان که مهندسان آمریکایی سالها پیش در دوران روسیه تزاری بطور سری از آن استخراج می کردند. تمام بیزانیوم در سال 1911 استخراج شد، اما نشانه‌هایی در معدن به جای مانده بود که نشان می‌داد که بیزانیوم به لندن منتقل شده و سپس پیش از سفر شوم کشتی تایتانیک به آمریکا، در گاوصندوقی درون کشتی پنهان بود. اما وقتی که مهندس آمریکایی حامل این راز قصد دارد از معدن خارج شود، سرباز روسی به او شلیک میکند. هنگامی که سرباز روسی میخواهد مهندس را بکشد، درک پیت ظاهر می‌‌شود و او را به قتل میرساند.

از نظر وزارت خارجه آمریکا حمایت وزارت دفاع از فیلمی که در آن یک مأمور آمریکایی سرباز روسی را در خاک روسیه می‌‌کشد ایده خوبی نبود، و در صورتی که تهیه کنندگان حمایت نیروی دریایی را میخواستند باید آن را تغییر میدادند.

جیمز سینا، دستیار وزیر دفاع در یادداشتی در مورخه‌ 17 اکتبر 1979 به دان باروش می‌‌نویسد «فیلم‌نامه‌ی ضمیمه ارتباطی به هیچ واقعه تاریخی ندارد و از نظر ما دور از ذهن و غیرواقعی است. کارهایی توسط آمریکا را به تصویر می‌کشد، مانند فرستاده شدن یک مأمور آمریکایی به درون خاک روسیه توسط ارتش آمریکا و سپس شلیک کردن به یک سرباز روسی طی انجام وظیفه توسط یک مأمور آمریکایی دیگر در خاک روسیه، که بر تبلیغات کنونی جماهیر شوروی، مبنی بر اینکه سیاست‌های آمریکا فتنه برانگیز و نظامی هستند در حالی که روسیه سیاستی آشتی‌جویانه و صلح آمیز و پیشگیرانه دارد، مهر تأیید می‌زند.»

دو هفته بعد، باروش در یادداشتی نوشت: تهیه کننده فیلم موردنظر با اعمال تغییرات برای لحاظ کردن ملزومات مشخص شده در پیوست موافقت کرده است. در صورت ایجاد تغییرات لازم در فیلم‌نامه از فیلم حمایت خواهد شد.»

باروش از تهیه‌کنندگان خواست که نقش سیا را از داستان حذف کنند، و طبق پیوست ضمیمه شده در یادداشتش، «اشاراتی که به جزیره‌ روسی می‌‌شود باید حذف و به جزیره‌ ای نزدیک روسیه که محل مناقشه بین‌المللی بوده است اشاره گردد. و به این مسئله اشاره شود که سرباز روسی نباید در جزیره ای که روسیه هیچ سلطه‌ای بر آن ندارد حضور داشته باشد.»

بازنویسی فلیم‌نامه‌های هالیوود بر اساس خواست دریاسالارها + تصاویر // در حال ویرایش

در فیلم‌نامه‌ی اصلی دریک پیت مهندس معدن آمریکایی را که سرباز روسی به او شلیک کرده بود با هواپیمای نظامی به پایگاه نیروی هوایی اندروز منتقل می‌‌کند. با این وجود باروش نمی‌خواست که ارتش آمریکا در علیمات نجات دخالت داشته باشد. وی می نویسد«صحنه‌ی بازگشت پیت با مهندس زخمی بازنویسی شده و آنها با یک هواپیمای تجاری در فرودگاه دالاس فرود می آیند.»

باروش می‌‌خواست مطمئن شود که در صحنه‌ی رویارویی نیروی دریایی آمریکا و روسیه بر سر بدست آوردن کنترل تایتانیک و محموله آن هیچ‌گونه درگیری مسلحانه‌ای صورت نگیرد. او نوشت: گرچه فیلم‌نامه موجود در قسمت آخر هیچ‌گونه درگیری تسلیحاتی را نشان نمی‌دهد اما باید متوجه باشید که در رویایی هیچ‌گونه درگیری و نمایش خشونتی در بین نباشد. کشتی‌ها بدون تسلیحات مورد قبول است.»

تهیه‌کنندگان فیلم‌نامه را بگونه‌ای بازنویسی کردند که شامل تمامی این توصیه‌ها باشد و جان هورتن، رابط آن‌ها با پنتاگون، فیلم‌نامه جدید را برای باروش فرستاد. با این وجود باروش همچنان خشمگین بود زیرا فکر می‌کرد تهیه‌کنندگان آن طور که لازم بوده است موارد مورد نظر وزارت دفاع را اعمال نکردند.

باروش در نامه‌ای خشمگین به هورتون نوشت: شما و فرای من را احمق فرض کردید؟ شما فقط نقش سیا را حذف کردید اما هیچ‌کس نمی‌فهمد که این حادثه در خاک روسیه اتفاق نیفتاده است و سربازان روسی در خاک روسیه کشته نشده‌اند. کوچکترین اشاره‌ای به چیزهایی که درباره‌شان صحبت کردیم نشده است این صحنه باید مطابق خواست ما تغییر کند در غیر این صورت فیلم را باید بدون کشتی‌های نیروهای دریایی بسازید و این کلام آخر است.

تهیه کندگان فیلم‌نامه را مطابق خواست وزارت دفاع تغییر دادند، تا جایی که حتی پایانی را دریاسالار کانی نوشته بود به فیلم‌نامه اضافه کردند. در کتاب تایتانیک نوشته کلایو کراسلر که فیلم بر اساس آن ساخته شده است، بیزانیوم پیدا و سپر دفاع موشکی فعال می‌شود. با این وجود در فیلم پس از تلاش‌های فراوان نیروی دریایی برای بیرون کشیدن تایتانیک، در نهایت محموله‌ای در کشتی پیدا نمی‌شود. دریک پیت کارت پستالی را در آن‌جا پیدا می‌‌کند که به محل اختفای بیزانیوم اشاره دارد، گورستانی در ساوتبی انگلستان. بیزانیوم هفتاد سال پیش قبل از اولین و آخرین سفر تایتانیک در آن‌جا مخفی شده بوده است. پیت این اطلاعات را در اختیار همکار دانشمند خود، دکتر جین سیگرم (با بازی دیوید سلبی) قرار می‌‌دهد، اما بعداً جیمز سندکر دریاسالار نیروی دریایی (با بازی جیسون ربارد) به آن‌ها می‌گوید همان بهتر که بیزانیوم هرگز پیدا نشد زیرا احتمالاً پنتاگون به جای ساخت سپر دفاع موشکی از آن برای ساخت بمب اتمی استفاده می‌کرد.

پیت و سیگرم، خشمگین از این که هدف اصلی استفاده از بیزانیوم از آن‌ها مخفی نگه داشته شده است، پنهانی به گورستان می‌روند و با استفاده از دستگاه گیگر محل بیزانیوم را پیدا می‌کنند. با این وجود در نهایت تصمیم می‌گیرند که دنیا بدون یک بمب اتمی دیگر جای بهتری است و بدون بیرون آوردن بیزانیوم گورستان را ترک می‌کنند.

اما این پایانی نبود که کانی نوشت. کانی معتقد بود نشان دادن این که یک افسر بازنشسته نیروی دریایی که در خدمت نیرو است برخلاف میل آن عمل کند، باعث می‌شود نیروی دریایی بد بنظر برسد و تصمیم نداشت این پایان را تأیید کند.

ریچارد اوکانر، مدیر اجرایی مؤسسه فیلم‌سازی که باید علت عدم استفاده از پایان‌بندی کانی را برای او توضیح می‌داد می‌‌گوید دغدغه اصلی دریاسالار این بود که نمی‌خواست دریک پیت در تصمیم برای مدفون نگه داشتن بیزانیوم نقشی داشته باشد.

«او فکر می‌کرد دریک پیت نماینده نیروی دریایی است و مدفون نگه داشتن بیزانیوم هم خواسته نیروی دریایی نبود. او می‌خواست این تصمیم را یک شهروند معمولی بگیرد، نه یک شخص نظامی.

اوکانر می‌افزاید در پایان‌بندی که کانی نوشته بود، دو شهروند غیرنظامی، یک دانشمند با بازی دیوید سلبی و رئیس او - شخصیت جدیدی که کانی خلق کرده بود - تصمیم می‌گیرند بیزانیوم را مدفون نگه دارند. از آن جا که فیلم‌نامه را تا آن زمان سه نفر (ادم کندی، اریک هیوز و لری مکمورتی نویسنده‌ی معروف کتاب lonesome dove ) سیزده بار بازنویسی کرده بودند تهیه کنندگان قصد نداشتند اجازه بدهند یک دریاسالار آن را به زور تغییر دهد.

بازنویسی فلیم‌نامه‌های هالیوود بر اساس خواست دریاسالارها + تصاویر // در حال ویرایش

اوکانر می‌‌گوید: برایم جالب بود.، اولین بار بود که شخصی غیر از نویسنده می‌‌خواست پایان و یا حتی قسمتی از فیلم‌نامه را بنویسد. به نظرم این نشان دهنده‌ی خودبینی دریاسالار بود که فکر می‌‌کرد فیلم‌نامه را آن طور که او نوشته بود، بازنویسی می‌کنیم. او چه دریاسالار باشد و چه نباشد اگر وزارت دفاع شروع به بازنویسی فیلم‌نامه‌ها کند و تعیین کند این نسخه‌ای است که فیلم‌ها باید براساس آن ساخته شود، ضربه سنگینی به جامعه هالیوود وارد می شود.

«او که هیچ‌گاه به من نگفت اگر آن طور که من پایان فیلم بازنویسی کردم آن را تغییر ندهید با شما همکاری نخواهیم کرد بنابراین من هم خیلی سیاستمدارانه از او تشکر کردم و گفتم که ممنون می شویم. با این وجود ما چندین نویسنده داشتیم و معتقد بودیم پایان اصلی فیلم مناسب‌تر و خلاقانه‌تر است.»

کانی یک سال پس از رد همکاری با Raise the Titanic، نیروی دریایی را ترک کرد و از سال 1981 تا 1995 ریاست کارخانه‌ی گودویل را بر عهده داشت. وی در سال 1999 فوت کرد.

همسر او، بورلی کانی، می‌‌گوید که به یاد نمی‌آورد همسرش پایان فیلم را بازنویسی کرده باشد اما به یاد دارد که رویکرد کانی نسبت به شغلش «خودت همه کارها را انجام بده» بوده است.

«نمی‌دانستم که پایان فیلم‌ را نوشته است، اما می‌‌دانم که به این فیلم علاقه‌مند بود. او در مسائلی دست داشت که علاقه‌ای بهشان نداشت. مواقعی که با هالیوود کار می‌‌کرد اغلب دچار مشکل می‌‌شد. او بیش از آن که کارمند هالیوود باشد افسر نیروی دریایی بود. می‌دانم که او اغلب از کارهایی که آن‌ها انجام می‌‌دادند، ناراضی بود. در مورد موضوعی با هم بحث می‌‌کردند و به توافق می‌‌رسیدند اما پس از آن استودیو کار دیگری انجام می‌‌داد.»

همچنین خانم کانی به یاد می‌‌آورد او رمانی که فیلم براساس آن ساخته شده بود را خوانده بود. او می‌‌گوید: پیش از آن که فیلم‌نامه به نیروی دریایی برسد رمان را خوانده بود و از آن لذت برد.

هنگامی که لیست تغییرات مورد نظر وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا را نشان کلایو کراسلر - نویسنده رمان که فیلم بر اساس کتاب او ساخته شد - دادند، به شدت خشمگین شد. وی می‌گوید «اصلا نمی‌دانستم حین ساخت فیلم چه اتفاقاتی افتاده است. مسخره است. ارعاب است. اگر این کار را نکنی با تو همکاری نخواهیم کرد.

او که هفده رمان با شخصیت اصلی دریک پیت نوشته، معتقد است که دریاسالاران نیروی دریایی نباید پایان فیلم‌ها را بنویسند: «من فکر نمی‌کنم این کاری باشد که برای انجام آن حقوق می‌گیرند.»

جالب اینجا است که کراسلر و کانی، هر دو به فاصله یک سال از یک دبیرستان (دبیرستان آلهامبرا در کالیفرنیا) فارغ‌التحصیل شدند. البته کراسلر تا آن موقع از این ماجرا آگاهی نداشت. او به عنوان یکی کاشفان برتر کشتی‌های غرق شده در جهان چندین بار دریاسالار کانی را در دفتر کارش ملاقات کرده بود، اما در مورد فیلم با هم صحبت نکرده بودند.

کراسلر در ادامه گفت: او مثل یک گربه‌ی عجیب و غریب بود. من دو بار برای دریافت همکاری نیروی همکاری برای پیدا کردن کشتی‌های غرق شده با او صحبت کردم. هنگامی که به دفترش رفتم، مجبور شدم مانند یک کودک دبستانی که به اتاق مدیر وارد شده است، روی صندلی بنشینم. به جای آن که روی یک صندلی رو به روی میز بنشینم، مرا مجبور کرد که روی یک صندلی در انتهای میزی که رو به دیوار بود، بنشینم.

کراسلر از همه چیز فیلم جز موسیقی اش متنفر بود.

کراسلر در حالی که می‌‌خندید، گفت: آن قسمت‌هایی که آنها بخاطر نیروی دریایی تغییر دادند هیچ تأثیری بر کیفیت فیلم نداشت. تنها نکته مثبت فیلم موزیک آن بود. کارگردانی بسیار بد بود. فیلم‌نامه به هیچ وجه راضی‌کننده نبود. حتی تدوین هم ضعیف بود. بیشتر شبیه یک شوخی بود. به همین علت پس از آن حدود بیشتر از بیست سال هیچ رمانی را به هالیوود نفروختم.

کراسلر می‌‌گوید اکنون تنها در صورتی به هالیوود اجازه می‌دهد یکی از کتاب‌هایش را به فیلم برگردانند که تصمیم نهایی در مورد فیلم‌نامه، بازیگران و کارگردان با او باشد. می‌گوید بعد از دیدن تغییراتی که پنتاگون خواسته بود تهیه‌کنندگان روی فیلمنامه Raise the Titanicبه عمل بیاورند، نمی‌خواهد قسمت‌های بعدی دریک پیت هم این فرایندها را پشت سر بگذارند. او می‌‌گوید: علیه این کار خواهم جنگید.


ادامه دارد....

  • مشرق

فیلم / نقد سریال عمر الفاروق

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
دانلود نقد سریال عمر الفاروق کاری از شبکه جهانی ولایت - نقد و تحلیل سریال عمر فاروق با کیفیت پایین

فیلم / نقد سریال عمر الفاروق

 


عنوان زمان
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه بیست و ششم با حضور حجت الاسلام عباسی 54:59
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه بیست و پنجم با حضور حجت الاسلام روستایی 1:08:17
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه بیست و چهارم با حضور حجت الاسلام عباسی 55:39
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه بیست و سوم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 36:59
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه بیست و دوم با حضور حجت الاسلام روستایی 31:03
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه بیست و یکم با حضور حجت الاسلام روستایی 36:50
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه بیستم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 43:55
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه نوزدهم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 46:49
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه هجدهم با حضور حجت الاسلام روستایی 1:01:25
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه هفدهم با حضور حجت الاسلام عباسی 45:11
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه شانزدهم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 43:24
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه پانزدهم با حضور حجت الاسلام روستایی 59:41
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه چهاردهم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 53:15
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه سیزدهم با حضور حجت الاسلام روستایی 1:07:50
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه دوازدهم با حضور حجت الاسلام عباسی 54:52
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه یازدهم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 45:10
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه دهم با حضور حجت الاسلام روستایی 46:47
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه نهم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 46:33
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه هشتم با حضور حجت الاسلام عباسی 52:17
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه هفتم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 40:16
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه ششم با حضور حجت الاسلام روستایی 40:37
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه پنجم با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 44:27
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه چهارم با حضور حجت الاسلام عباسی 41:28
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه سوم با حضور حجت الاسلام روستایی 50:50
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه دوم با حضور حجت الاسلام عباسی 54:42
دانلود نقد سریال عمر الفاروق - جلسه اول با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی 44:58


کلیپ / کاش من هم پاکی شما را داشتم!!

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
متن نامه ی "جوانا فرانسیس" نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی به زنان مسلمان لبنان


دانلود




خدمات متقابل پنتاگون و هالیوود/ حمایت مالی پنتاگون از هالیوود +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
داستانی از بزرگترین رسوایی در تعاملات نیروی دریایی ایالات متحده با هالیوود. این اولین و آخرین باری نبود که ارتش سعی کرد از طریق هالیوود پولی به جیب بزند.

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1393/3/3/587992_675.jpg
شواهد و قرائن نشان می‌دهند که هالیوود، صنعت فیلم‌سازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دستکاری بسیاری از سازمان‌های دولتی آمریکا،‌ بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشته‌ها می‌پردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانی‌مدت و علنی هالیوود با پنتاگون نموده‌اند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه 11 سپتامبر به رشته تحریر درآمده است. پیش از این 26 قسمت از فصل‌های کتاب «عملیات هالیوود» در مشرق ترجمه و منتشر شد. آنچه در ادامه می‌آید بخش بیست و هفتم از این کتاب است.

***

در صحنهای از فیلم «شمارش نهایی[1]»، هواپیمای تامکت F-14 از روی عرشهی USS Nimitz برخواست و به درون آسمان عصرگاهی پرواز کرد تا به چندین جت جنگندهو هواپیماهای تصویربردار دیگر بپیوندد. روی عرشه، اموری براون فرماندهی اسکادران هوایی نیروی دریایی با دقت اطلاعات برخاستن و فرود هر جت جنگنده را ثبت میکرد. به دستور نیروی دریایی، تهیهکنندههای فیلم میبایست ۴۱۲۵ دلار برای هر ساعت پرواز هواپیما برای فیلم پرداخت می کردند و کار فرمانده براون اطمینان حاصل کردن از ثبت دقیق مدت زمان پرواز بود.

نیروی دریایی امید زیادی به این فیلم داشت، که در آن کرک داگلاس نقش کاپیتان یک ناوهواپیمابر هستهای مدرن را ایفا میکرد که وارد تونل زمان شده و به روز قبل از حملهی ژاپنیها به پرل هاربر در دسامبر ۱۹۴۱ باز میگشت. نویسنده ی فیلمنامه توماس هانتر به نیروی دریایی وعدهی فیلمی را داده بود که بتوانند به آن افتخار کنند.

هانتر در نامهاش به نیروی دریایی برای درخواست همکاری برای تولید فیلم نوشته بود:«هدف ما ساختن فیلمی خوب و صادقانه است. من معتقدم که امروزه سینماروها مشتاق سرگرمیهای هیجانانگیز و آموزنده هستند. ما میخواهیم گردشی روی یکی از بزرگترین کشتیهای جهان برای مخاطبین ترتیب داده و به آنها نشان بدهیم چطور ۵۰۰۰ نیرو میتوانند با هر چالشی که طی بحران با آن روبرو میشوند، مقابله کنند. من فکر میکنم فرمول زمان ما، که به پیشنهاد نیروی دریایی در حال تبدیل شدن به یک حکایت مدرن دربارهی نیروی دریایی است، خواهد توانست به این مهم دست یابد. طبیعتاً ما درک میکنیم که همچون تولیدات پیشین که با کمک نیروی دریایی ساخته شدهاند، متعهد خواهیم بود هزینهی تمام وسائل مورد استفاده را به نیروی دریایی بپردازیم. ما مطمئنیم که می توانیم فیلم عالی بسازیم که هم ماجراجوییای هیجان انگیز برای مردم بوده و هم برای جذب نیروی تفنگداران دریایی/نیروی دریایی مفید باشد.»

به نیروی دریایی ملحق شوید// در حال ویرایش

نیروی دریایی کمال همکاری را با فیلمسازها داشت، اما به جای جذب نیروهای جدید، بزرگترین رسوایی را در تاریخ همکاریاش با هالیوود تجربه کرد.

در سال ۱۹۸۳، یعنی سه سال پس از اکران فیلم، حرفهی درخشان فرمانده براون به عنوان یکی از خلبانهای برجسته‌ینیروی دریایی به خاطر اتهام دریافت رشوه از تولیدکنندگان فیلم نابود شد. وی متهم شد که در ازای دریافت رشوه، مدت زمان پرواز هواپیماهای تحت فرمانش روی عرشهی کشتی را کمتر از زمان واقعی گزارش کرده است.

براون به اتهام دریافت رشوه و همکاری در ارتکاب جرم محاکمه و به حداقل مجازات به خاطر گرفتن پول غیرقانونی محکوم شد.براون اتهامها را انکار کرد اما شواهد موجود حاکی از گناهکاری وی بودند. دادستان فدرال یادداشتی که براون به تهیهکننده فیلم پیتر داگلاس - پسر بازیگر اصلی فیلم - نوشته بود در دادگاه ارائه کرد که در آن براون به «هدیهای» اشاره کرده بود که از طریق واسطهای به خاطر کمک به پیتر داگلاس در رزرو هواپیما برای آوردن «غذای جوجه»دریافت کرده بود.

براون فقط هزینه ۳۲.۵ ساعت پرواز را از شرکت سینمایی دریافت کرد، اما نیروی دریایی ادعا میکرد که هواپیماهای Nimitz در حقیقت بیش از ۲۰۰ ساعت برای ساخت فیلم پرواز کردهاند، که به معنای نزدیک به ۷۰۰ هزار دلار سود برای تهیه کننده بود.در حقیقت دادستانها تلگرامی را پیدا کردند که در آن براون به تهیهکننده گفته بود شرکت میبایست هزینهی ۲۰۴ ساعت پرواز را پرداخت میکرده است.

به نیروی دریایی ملحق شوید// در حال ویرایش
ناو هواپیمابر USS Nimitz

براون ادعا کرد که از یادداشت و تلگرام او بد برداشت شده، و او صرفاً سعی داشته است برای این که تهیه کننده را مجبور به پرداخت ۳۴ هزار دلار بدهیاش به نیروی دریایی به خاطر هزینههای اجرایی کند با وی رفتاری سفت و سخت داشته باشد.اما هیئت منصفه توضیحات وی را نپذیرفت و براون را به قبول رشوه محکوم کرد. گرچه براون فقط به حبس تعلیقی و آزادی به قید وثیقه محکوم شد حرفهاش در نیروی دریایی از بین رفت. البته نیروی دریایی به او اجازه داد شش ماه دیگر در خدمت باقی بماند تا بتواند با تمام مزایا بازنشست شود.

پیتر داگلاس و شرکت تولیدیاش - Byrna Co - که مدعی علیهپرونده غیرنظامی جداگانهای بودند خارج از دادگاه با دولت توافق کرده و پذیرفتند ۴۹۹ هزار دلار به نیروی دریایی پرداخت کنند.دعاوی مطرح شده در دادگاه دربارهی مشارکت در جرم بین داگلاس و براون کمی پیش از حصول توافق بین طرفین رد شدند.

این حادثه علناً هیچ تأثیری در هالیوود، که چنین رسواییهایی در آن امری عادی است، نگذاشت. پیتر داگلاس چندین فیلم نه چندان مطرح دیگر مانند فلچ، با بازی شوی چیس در نقش گزارشگری دست و پاچلفتی، و فیلم something wicked this way comes را بر اساس رمانی از ری بردبری تولید کرد.

به نیروی دریایی ملحق شوید// در حال ویرایش

اما این رسوایی زندگی حرفهای براون را نابود کرد و تا به امروز از آن به عنوان بزرگترین رسوایی در تعاملات نیروی دریایی با هالیوود یاد میشود. البته جریان فرمانده براون اولین و آخرین باری نبود که کسی در ارتش سعی کرد پولی از طریق هالیوود به جیب بزند.

ده سال پس از محکومیت براون، سرگرد دیوید گورگی - افسری که از جانب ارتش برای نظارت بر تولید فیلم خطر واضح و حاضر[2] تعیین شده بود- از نقشهی یکی از سرهنگهای ارتش برای دریافت «کمک مالی» از یک شرکت تولیدی در ازای همکاریاش با تهیهکنندههای فیلم پرده برداشت.

به نیروی دریایی ملحق شوید// در حال ویرایش

پنتاگون به تهیهکنندهها اجازه میدهد به پایگاههای نظامی که فیلمبرداری در آنها انجام میشود کمک مالی کنند. اما این کمکهای مالی فقط باید به صورت داوطلبانه انجام بوده و نباید به اجبار درخواست شوند.

در سال ۱۹۹۳ پنتاگون تصمیم داشت به تهیهکنندههای فیلم خطر واضح و حاضر اجازه فیلمبرداری برخی صحنهها را در لوس آلامیتوس پایگاه هوایی ارتش در کالیفرنیای جنوبی بدهد که لشگر چهلم پیاده نظام ذخیرهدر آن مستقر بود.اما هنگامی که نمایندههای شرکت تولیدی به همراه سرگرد گورگی برای بازدید از لوکیشن به پایگاه رفتند، فرمانده ذخیرهی ارتش که مدیریت پایگاه را برعهده داشت به تهیهکنندهها گفت که اگر آنها به صندوق رفاهی پایگاه کمک مالی کنند، با آنها بیشتر همکاری خواهد کرد.

سرگرد گورگی گفت میزان پولی که سرهنگ درخواست کرد بیش از «پنج هزار دلار» بوده است، و افزود، «البته این مقدار احتمالاً نه فقط برای صندوق رفاهی بلکه برای بودجه عمومی پایگاه هم بود که به تشخیص فرمانده خرج میشود.او میخواست پول زیادی به تشخیص پایگاه به آن اهدا شود.که البته از نظر من چیزی بیش از نوعی اجبار و زورگیری نبود.»

گورگی متحیر شده بود.وی در گزارشی که درباره این واقعه به روسای خودش در پنتاگون نوشت گفت «طی مذاکرات و هماهنگی برای همکاری لوکیشن، عضو ارشد پایگاه به طور آشکار پول درخواست کرده بوده است.»

در ادامهی گزارش آمده بود که «طی مراحل پایانی کسب موافقت وزارت دفاع برای حمایت از تولید فیلم خطر واضح و حاضر، افسر پروژهی وزارت دفاع و نمایندههای شرکت تولید کننده فیلم برای هماهنگی برای استفاده از تأسیسات نظامی به تأسیسات نظامی محلی در کالیفرنیای جنوبی رفتند. در اواسط مذاکرات برای ترتیب فیلمبرداری در پایگاه، مشخص شد که مقام نظامی ارشد و نمایندهی پایگاه تا زمانی که نوعی اجاره پرداخت نشود اجازه استفاده از منابع پایگاه را نخواهد داد. این مقام حتی هنگامی که از تناقض درخواستش با راهبردهای وزارت دفاع و دیگر مقررات اخلاقی آگاه شد، همچنان بر دریافت کمک مالی برای پایگاه اصرار داشت.»

گورگی که به عنوان یک سرگرد مقام پایینتری داشت در موقعیت ناخوشایندی قرار گرفته بود؛ مجبور بود در مقابل افسر بلندمرتبهتری ایستاده و به او بگوید که درخواستش نامناسب و غیراخلاقی است.

گورگی از ناراحتی خودش تعریف میکند که «من فقط یک سرگرد بودم که باید با یک سرهنگ تمام برخورد میکردم. کار آسانی نیست اما نباید کوتاه بیایید. و من مجبور بودم اطمینان حاصل کنم که او مقررات را درک کرده است.»

و گورگی آماده بود هرکاری که لازم بود، تا حد شکایت کردن از سرهنگ، انجام بدهد. اما هنگامی که سرهنگ دریافت سرگرد کاملاً جدی است از خطر اقدام قانونی - و احتمالاً دادگاه نظامی - اجتناب شد.

گورگی میگوید «من خیلی روشن و واضح به او فهماندم که هیچ پولی در ازای خدمات پرداخت نخواهد شد و نگذاشتم به دردسر بیفتد.»

وی در گزارش خود نوشت «به واسطه مداخله ستاد ارشد که اجازهی همکاری را به خاطر مزایای احتمالی برای وزارت دفاع و همچنین پایگاه محلی صادر کرد، خطر پیگیری از طریق قانون جزای عمومی نظامی اجتناب شد.»

گورگی در گزارش رسمی خود به توضیح خطرات چنین موقعیتی پرداخت، از جمله احتمال این که تهیهکنندگان به خاطر برداشت منفی و برخورد ناخوشایند از توافق خود با ارتش صرفنظر کرده و فیلم را بدون حمایت ارتش تولید کنند.

«هر راهحلی برای این موقعیت با دشواریهای زیاد و احتمال از دست رفتن حمایت و همکاری همراه خواهد بود.هنگامی که فرماندهی در مییابد تصمیم نهایی درباره همکاری یا عدم همکاری نظامی محلی با تولید فیلم بر عهده وی است، افسر ناظر وزارت دفاع باید روی امانتداری، منصف و دوراندیش بودن فرمانده تکیه کند. با این که قوانین درباره نحوهی جبران حمایت نظامی از تولید فیلم کاملاً واضح هستند - شرکت تهیهکننده باید فقط هزینههایی را بپزدازد که مخارج اضافی برای دولت محسوب میشوند- افسر ناظر وزارت دفاع هنگامی که با احتمال درخواست کمکمالی از تهیهکنندگان مواجه میشود در معرض خطر قرار می گیرد. افسر ناظر باید کاری کند که تهیه کنندگان حس نکنند مجبور به ارائه کمک مالی برای به دست آوردن حمایت ارتش هستند. وی میتواند محدودیتی برای کمکهای مالی پیشنهاد بدهد اما توصیه میشود که طور کلی وارد مذاکراتی درباره چنین کمکهایی نشود.»

در انتها هیچ کمک مالی در ازای همکاری ارتش انجام نشد و مسئله با خوبی و خوشی حل شد: اتهامی علیه سرهنگ مطرح نگردید و مهمتر از همه - از نظر ارتش - این واقعه به رسانهها کشیده نشد.

گورگی می گوید «در نهایت موضوع با جلب رضایت طرفین حل شد.»

پس از این که فیلمبرداری به پایان رسید، تهیه کنندگان به طور داوطلبانه ۵۰۰۰ دلار به صندوق رفاهی پایگاه کمک کردند.

به گفتهی گورگی، تهیهکنندگان هالیوودی در تعاملات خود با نیروی دریایی، نیروی هوایی و تفنگداران نیروی دریایی با مشکلات مشابهی مواجه شدهاند: «اگر با بخشهای دیگر صحبت کنید متوجه میشوید که آنها هم با موقعیتهای مشابهی روبرو میشوند.»

اما مشکلات گورگی هنوز تمام نشده بود. پس از این که تهیهکنندگان موافقت پنتاگون را جلب کردند، لوکیشن ساخت فیلم را به همراه سه هلیکوپتر شاهین سیاه و خدمهی آنها به مکزیک منتقل نمودند و گورگی بار دیگر با مشکلی مواجه شد که برای ارتش شرمساری به بار آورد.

به نیروی دریایی ملحق شوید// در حال ویرایش
هلیکوپتر شاهین سیاه

سه هلیکوپتر شاهین سیاه ارتش آمریکا به ساختمان تجاری پانزده طبقهای در خالاپای مکزیک نزدیک شدند و خلبانهای آمریکایی مدت کوتاهی هلیکوپترهای خود را بیرون پنتهاوسی که کارمندهای خانم فیلم خطر واضح و حاضر در آن مستقر بودند معلق نگه داشتند. کارکنان جوان و جذابی که درون دفتر مشغول کار بودند با حیرت به هلیکوپترهای نظامی پیشرفته و پر سروصدایی که چند متر آن طرفتر در هوا معلق بودند نگاه میکردند. چند تن از زنان جوان به سمت پنجرهها رفتند تا بهتر بتوانند منظره را ببینند.

هلیکوپترها و خدمهی آنها به تازگی فیلمبرداری صحنههای آن روز را به پایان رسانده بودند، اما به جای بازگشت به لانههای مقرر خود در ورا کروز، بدون اجازه از مسیر خود منحرف شده و به سمت دفتر شرکت رفتند. چند تن از بدلکارهای فیلم که سوار یکی از هلیکوپترها بودند ایدهی خندهداری به ذهنشان رسیده بود و به نوعی هر سه خلبان و خدمهی هلیکوپترها را هم با خود همراه کرده بودند.

دو تن از بدلکارها و سرگروه خدمهها از هلیکوپتر آویزان شده و پلاکاردی را که روی آن نوشته شده بود «سینههای خود را به ما نشان دهید» برای کارمندهای خانم درون دفتر به اهتزاز درآوردند.

تمامی نفرات هلیکوپتر کلی به شوخی خودشان خندیدند. اما وقتی هلیکوپترها به لانه‌‌ی خود در ورا کروز برگشتند متوجه شدند کسی از آنها شکایت کرده و قرار است تحقیقاتی درباره این موضوع صورت بگیرد.

خدمهی فیلمبرداری در فوریه ۱۹۹۴ به مکزیک رفتند تا صحنههایی از فیلم را، که اقتباسی از رمان تام کلنسی درباره عملیات محرمانه سازمان سیا علیه قاچاقچیهای کلمبیایی بود، فیلمبرداری کنند. قرار بود از لوکیشنهای مکزیک برای صحنههای کلمبیا هم استفاده شود و تهیهکنندههای فیلم وزارت دفاع را متقاعد کرده بودند که هلیکوپترها را برای انجام فیلمبرداری به مکزیک بفرستد.

پنتاگون به سختی موافقت دولت مکزیک را برای حضور سه هلیکوپتر نظامی مسلح در قلمرو مکزیک جلب کرده بود.در یکی از ایالتهای نزدیک ناآرامی جریان داشت - انقلابیون چند نفر را گروگان گرفته بودند - و دولت مکزیک نگران بود که مبادا حضور هلیکوپترهای نظامی آمریکا در منطقه باعث هراس و وحشت مردم شود.

میس نیوفلد تهیهکنندهی فیلم میگوید «مشکل اصلی به خاطر انقلاب در حال وقوع در منطقه بود. یعنی ممکن بود یکی از خبرنگارهای مکزیکی گزارشی چاپ کند مبنی بر این که آمریکا در حال فرستادن نیرو به مکزیک است.»

سرانجام بعد از رد و بدل کردن تلگرافهای فراوان بین مقامات آمریکایی و مکزیکی، پنتاگون اجازه اعزام هلیکوپتر به منطقه را یافت. اما اکنون این حرکت احمقانه ممکن بود بحران بینالمللی را موجب شود. سرگرد گورگی افسر روابط عمومی فیلم با عجله به دفتر تولید فیلم رفت تا از خانم های کارمند عذرخواهی کند.

سرگرد گورگی در گزارش خود دربارهی آنچه «رفتار نامناسب ارتش حین همکاری با تولید فیلم» نامید مینویسد که با شتاب به دفتر شرکت رفته و با «تک تک خانمهای تیم اجرایی ملاقات کردم تا دریابم آیا این حرکت به کسی برخورده است یا نه. هیچ یک چنین احساسی نداشتند.» مهمتر از همه، وی میخواست بفهمد آیا عکسی از هلیکوپترها و پلاکارد توهین آمیز گرفته شده است یا نه.

گورگی در گزارش خود نوشت‌ «اطمینان حاصل شد که هیچ عکسی از هلیکوپترها طی پروازشان گرفته نشده است.» که اتفاق خوشیمنی برای ارتش و خدمهی هلیکوپترها بود. عدم وجود عکس به این معنا بود که هیچ مقالهی شرمآوری هم نوشته نخواهد شد.

160th Special Operations Aviation Regiment (هنگ هوابرد عملیات ویژه ۱۶۰) ارتش آمریکا واقع در فورت برگ در کارولینای شمالی - پایگاه اصلی شاهینهای سیاه - مسئولیت تحقیق درباره این اتفاق را برعهده گرفت. سرهنگ دوم کنت مک گراو، افسر مسئول روابط عمومی در فورت برگ، در گزارش رسمی خود نوشت «نتایج تحقیقات نشان میدهد که اعضای گروه فیلمبرداری که سوار هلیکوپتر 160th MH-60 بودند مسببان اصلی حادثه هستند.»

با این که این موضوع نشان میداد پلاکارد توهین آمیز چطور به کارکنان خانم گروه فیلمبرداری نشان داده شده بود، معلوم نبود چطور خلبان هر سه هلیکوتر از مسیر پرواز خود منحرف شده و شاهینهای سیاه خود را بیرون پنجرههای طبقه پانزدهم ساختمان به پرواز درآوردهاند.

در نهایت فقط یک سرباز -سرگروه خدمه که به آویزان کردن پلاکارد توهین آمیز کمک کرده بود -توبیخ شد. طبق گزارش سرگرد گورگی «افسر فرمانده سرباز مورد نظر اقدامات تنبیهی مناسب را انجام داد.»

به نیروی دریایی ملحق شوید// در حال ویرایش

برخی از تهیهکنندگان، مانند تهیه کنندگان فیلمهایی همچون خطر واضح و حاضر و سقوط شاهین سیاه، میتوانند پنتاگون را متقاعد به فرستادن ادوات نظامی به کشورهای خارجی کنند تا از آنها در لوکیشنهای خارجی استفاده شود.اما تهیهکنندگانی که قادر به جلب همکاری پنتاگون نمیشوند اغلب مجبور میشوند از کشور خارج شده و تجهیزات نظامی موردنظر خود را جای دیگری بیابند. این موضوع نه تنها به افزایش مشکل «فیلمهای فراری» و از بین رفتن فرصتهای شغلی برای آمریکاییها منجر میشود، بلکه تهیهکنندههای درمانده را در خطر زندانی شدن نیز قرار میدهد.

تهیهکنندههای فیلم «صبح به خیر ویتنام»- با بازی رابین ویلیامز در نقش دی.جی(مجری) سر و زبان دار نیروی هوایی در ویتنام - برای دریافت کمک به سراغ پنتاگون نرفتند زیرا میدانستند با آنها همکاری نخواهد شد.

به نیروی دریایی ملحق شوید// در حال ویرایش

یک منبع آگاه در بین تهیهکنندگان فیلم، که توسط یکی از شرکتهای زیرمجموعه دیزنی به نام Touchestone Pictures تولید شده بود، میگوید «ما درخواست همکاری نظامی نکردیم. فکر میکردیم فیلمنامه ضد ارتش قلمداد خواهد شد بنابراین سراغش هم نرفتیم.»

فیلم در تایلند فیلمبرداری شد و گروه در ازای رشوهای کوچک تمامی کمکهای مورد نیاز خود را از نیروی هوایی تایلند دریافت کردند.

این منبع آگاه میگوید «همهی کارها به صورت زیرمیزی انجام شد. دو راه برای انجام کارها هست: رسمی و غیررسمی.ما هلیکوپترهای آمریکایی زیادی از آنها گرفتیم.اما در عوض باید پولی به ارتش پرداخت میکردیم.البته انجام چنین کاری به هیچوجه سیاست دیزنی نیست.»

و در حقیقت رشوه دادن به مقامات خارجی از شش سال پیش، یعنی از زمان تصویب لایحه منع فسادگری در تعاملات خارجی در سال ۱۹۷۷، غیرقانونی اعلام شده بود.



[1]. final countdown

[2]. clear and present danger

  • مشرق

خدمات متقابل پنتاگون و هالیوود/ کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
یک گروهبان سابق ارتش آمریکا، یک کاپیتان ذخیره سابق ارتش و دوستشان که علاقه زیادی به مسائل نظامی داشت پس از پایان خدمت حرفه‌ی موفقی در زمینه‌ی بدل‌کاری، مشاور فنی و تدارکات فیلم برای خود دست و پا کردند؛ این موضوع داستان جذابی برای ساخت یک فیلم به نظر می‌رسد. اما این ماجرای یک فیلم نیست، اگر هم بود پنتاگون به ساخت آن کمک نمی‌کرد چون پایان خوشی ندارد.
شواهد و قرائن نشان می‌دهند که هالیوود، صنعت فیلم‌سازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دستکاری بسیاری از سازمان‌های دولتی آمریکا،‌ بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشته‌ها می‌پردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانی‌مدت و علنی هالیوود با پنتاگون نموده‌اند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه 11 سپتامبر به رشته تحریر درآمده است. پیش از این 27 قسمت از فصل‌های کتاب «عملیات هالیوود» در مشرق ترجمه و منتشر شد. آنچه در ادامه می‌آید بخش بیست و هشتم از این کتاب است.
کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایش

***
یک گروهبان سابق ارتش آمریکا، یک کاپیتان ذخیره سابق ارتش و دوستشان که علاقه زیادی به مسائل نظامی داشت پس از پایان خدمت حرفهی موفقی در زمینهی بدلکاری، مشاور فنی و تدارکات فیلم برای خود دست و پا کردند؛ این موضوع داستان جذابی برای ساخت یک فیلم به نظر میرسد. اما این ماجرای یک فیلم نیست، اگر هم بود پنتاگون به ساخت آن کمک نمیکرد چون پایان خوشی ندارد.

کاپیتان استیو گوین، بازیگر پاره وقتی که در سال ۱۹۹۹ نقش کوچکی در فیلم «دختر ژنرال» ایفا کرده بود، به شانزده مورد جعل مدارک نظامی به منظور به دست آوردن غیرقانونی مسلسل و تجهیزات نظامی برای شرکتهای فیلمسازی متهم شد و در مارس ۲۰۰۳ خود را به مأمورین FBIتسلیم کرد.

کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایش

گروهبان ماتیو رابرت اندرسون به اتهام مشابهی در ۱۴ می ۲۰۰۳ بازداشت شد، و دوستشان جارد جفری چندلر که علیرغم ادعایش هرگز در ارتش خدمت نکرده بود یکی از دیگر خواندههای پرونده است.

هر سه نفر در دستهی ذخیره ۶۹۷ام ارتش خدمت کرده بودند؛ این واحد که اکنون منحل شده است در حکم دبیرخانهی موقتی عمل میکرد و کارمند دفتری در اختیار فرماندهی عملیات ویژه جنوب میگذاشت که اکنون در پورتوریکو مستقر است. گوین افسر فرمانده، اندرسون گروهبان تدارکات، و طبق شهادت هنری بالارد مأمور ویژهی FBIکه از طرف واحد تحقیقات جنایی ارتش روی پرونده کار میکرد، چندلر به ادعای خودش یک گروهبان بوده، اما هیچگاه به طور قانونی اجازه حضور در ارتش چه جزو نیروهای فعال یا ذخیره را نداشته است.

بالارد، کاپیتان سابق ارتش که دربارهی بیش از سی مورد کلاهبرداری از ارتش تحقیق کرده است، در شهادت خود گفت که مدعیٌ‌علیههای پرونده با استفاده از دستور تحصیل نظامی جعلی و با ادعای این که تسلیحات را برای انجام آموزش مبارزه با قاچاق مواد مخدر و مبارزه با تروریسم نیاز دارند، مسلسلها را از تولیدکنندگان دارای مجوز به دست میآوردند.

طبق شهادت بالارد، که ضمیمه شکایت بود، مدعی علیههای پرونده حداقل یک بار «مأموریت رزمی غیرمجاز انجام دادند که توسط دوستان هالیوودی گوین فیلمبرداری شده بود.»

واحد ۶۹۷ام فقط یک دفتر کوچک با دو اتاق در زرادخانهی گارد ملی واقع در بربنک داشتند. ارتش به آنها اجازه گرفتن اسلحه یا انجام هیچگونه تمرین مسلحانهای را نمیداد.

بالارد در شهادت خود گفت «مقامات بالاتر به واحد ذخیرهای که گوین، آندرسون و چندلر اعضای آن بودند فقط اجازهی تأمین پرسنل برای انجام کارهای دفتری را داده بودند. این واحد اجازهی تملک یا تمرین با اسلحه، کسب مایملک نظامی یا عمل کردن به عنوان واحد نظامی به هرمنظور دیگری را نداشت.»

سه سال پیش، فرماندهی تحقیقات جنایی (CID) ارتش تحقیقاتی را درباره فعالیتهای واحد ۶۹۷ انجام داد.

بالارد در شهادتنامه خود مینویسد «اوایل سال ۲۰۰۰ ماتیو مک گرودر مأمور ویژهی تحقیقات جنایی با من تماس گرفت و گفت اسنادی به دست آورده است که توسط گوین، اندرسون و چندلر امضا شدهاند و نشان می‌دهند که آنها اعضای واحد ۶۹۷ بوده و از اسناد و سربرگهای نظامی جعلی برای تحصیل مایملک (مازاد نظامی) استفاده کردهاند، کارتهای شناسایی نظامی جعلی خلق، استفاده یا حمل کردهاند، و از سربرگ و اسناد نظامی جعلی برای تحصیل تفنگهای گلولهای تهاجمی مانند مسلسل، به منظور آموزش نظامی غیرقانونی و استفاده شخصی در جهت فعالیتهای خود در شرکت تدارکاتی برای صنعت فیلمسازی، استفاده کردهاند.»

طبق متن کیفرخواست، گوین «به طور غیرقانونی» دهها مسلسل از جمله ده M-16، یک یوزی ۹ میلیمتری، یک AK-47 مدل روسی، دو تیربار MP5SDبا صداخفهکن، یک تفنگ تهاجمی G36KE، یک سلاح کمری Zavasta M61J Scorpion و تعداد زیادی سلاح نیمهاتوماتیک سبک تیم ضربت در اختیار داشته یا «کمک، همکاری، مشاوره و تحریک» در تحصیل آنها کرده است.

کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایشکلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایشکلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایش
کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایشکلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایش

گوین، آندرسون و چندلر همچنین متهم به استفاده از مجوز و کدهای تحصیل نظامی مسروقه برای به دست آوردن تجهیزات نظامی مازاد از جمله کلاهخودهایKevlar، چتر نجات، رادیوهای قابل حمل، جلیقه ضدگلوله، کوله پشتی، جیره غذایی، کیسه خواب، رادیوهای ماشینبر تاکتیکی، پیشرانه برای غواصی، بلوکهای مصنوعی مواد منفجره C-4، فتیله، و کنترل از راه دور بودند. آنها ظاهراً این تجهیزات را از دفتر Defense Marketing Reutilization Office (دفتر استفادهی مجدد وزارت دفاع) به دست آورده بودند که تجهیزات نظامی مازاد را در اختیار واحدهای ذخیره می‌گذارد.

گوین، اندرسون و چندلر از طریق این کلاهبرداری به چیزی که صنعت فیلمسازی به آن نیاز دارد - یعنی تسلیحات و تجهیزات نظامی واقعی - دسترسی پیدا کرده و سپس آنها را با سود بسیار زیادی به این صنعت اجاره میدادند.

تهیهکنندگانی که موافقت وزارت دفاع را کسب کنند میتوانند تمامی تسلیحات و تجهیزات نظامی مورد نیاز برای فیلم را با هزینه پایین یا به طور رایگان از ارتش دریافت کنند.

اما تهیهکنندههایی که فیلمهایی میسازند که مورد تأیید پنتاگون نیست - ماننددختر ژنرال که به تجاوز و قتل در یک پایگاه نظامی میپردازد - باید تجهیزات نظامی را از طریق دیگری به دست بیاورند. آنها یا باید تجهیزات را خودشان بسازند یا تسلیحات و تجهیزات نظامی را به قیمت بسیار گزافی از چندین شرکت تدارکات هالیوودی کرایه کنند.

گوین، اندرسون و چندلر شرکتی در یک مجموعهی تدارکاتی به نام Gibbons Ltd در بربنک تأسیس کردند که مالک آن، مایک گیبونز، دلال اسلحه و عرضهکننده بزرگ تسلیحات و تجهیزات نظامی به شرکتهای فیلمسازی است.

مدعی علیههای پرونده شرکت کرایه تجهیزات خود را SWAG نامیدند، مخفف Special Warfare Advisory Group. نکتهی جالب توجه این است که Swagاصطلاحی برای اجناس مسروقه نیز هست و در گویش عامه، به معنای چیزی است که بدون استفاده از اسلحه دزدیده شده باشد.

در سپتامبر ۱۹۹۹ واحد تحقیقات ارتش درباره فعالیتهای SWAGتحقیقاتی انجام دادند. اندرسون بیانیهی مکتوبی به آنها داد که بالارد در شهادتنامهاش به طور خلاصه به آن اشاره نمود: «اندرسون گفت که او، گوین و چندلر در اوایل سال ۱۹۹۸ شرکت Special Warfare Advisory Group را تأسیس کردهاند. گوین، اندرسون و چندلر تجهیزات نظامی به دست آوردند که به فیلمها و برنامههای تلویزیونی کرایه میدادند و سود آن را به طور مساوی تقسیم میکردند.»

گیبونز جایی در انبار خود به مدعی علیهها داد تا ادوات نظامی مازاد خود - غیر از مسلسل‌‌ها - را به تهیه کنندگان فیلم اجاره بدهند و طبق کیفرخواست، گوین از اسناد نظامی جعلی استفاده کرد تا گیبونز را متقاعد کند شش مسلسل - از جمله دو مدل paratroop M249s، دو مدل استاندارد M249 و دو MAG 58 - را که قانوناً متعلق به شرکت گیبونز بودند به آنها بفروشد.

کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایش
کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایش

طبق متن کیفرخواست، گوین «تعمداً گواهی کتبی جعلی را به منظور فریب (گیبونز) در رابطه با قانونی بودن فروش چنین تسلیحاتی تهیه کرد، که در آن ادعا کرده بود از سوی وزارت دفاع ایالات متحده اجازه ابتیاع چنین تسلیحاتی را برای آزمایش، ارزیابی و آموزش نیروهای ذخیرهی ارتش ایالات متحده دارد.»

مایک گیبونز مالک انباری که مقر کسب و کار کرایهی مدعی علیهها، که اکنون از بین رفته، در آن قرار داشت جزو خواندههای پرونده یا متهم به کار خلافی نیست. گیبونز از اظهارنظر خودداری کرده است.

گوین هرگونه اتهامی را انکار، و در مصاحبهی تلفنی کوتاهی در می ۲۰۰۳ اتهامها را «مسخره و نادرست» توصیف کرد.

اندرسون، گروهبان سابق نیروهای ویژه که در عملیات طوفان صحرا جنگیده بود در سال ۱۹۹۱ به هنگام بازگشت از کویت به آمریکا در حال قاچاق چندین سلاح به غنیمت گرفته شدهی عراقی - شامل یک سلاح اتوماتیک سوئدی - به خاک این کشور دستگیر و از خدمت ترخیص شده بود. از آن زمان در فیلمهای بسیاری در نقش بازیگر و بدلکار ظاهر شده، و به عنوان مدیر تدارکات در فیلمهایی مانند «مشت خونین ۵»، «بستری از بیگانهها» و «خطرناک» کار کرده بود. اندرسون هم از اظهارنظر خودداری کرده است.

احتمالاً در بین این سه نفر چندلر بیش از همه در هالیوود شناخته شده بود. او نقشهای کوچکی در فیلمهای زیادی ایفا کرده و دوست قدیمی جان میلیون نویسنده/کارگردان بود که توصیهی او را در هالیوود به عنوان مرد جوان باهوشی که اطلاعات زیادی درباره مسائل نظامی دارد کرده بود.چندی نگذشته بود که چندلر به عنوان مشاور فنی نظامی و متخصص تسلیحات در فیلمهای پرهزینهی هالیوودی مشغول به کار شد. در سال ۱۹۹۴ میس نیوفلد، تهیه کنندهی هالیوودی، چندلر را به خاطر رزومهی نظامی تحسینبرانگیزش به عنوان مشاور فنی نظامی فیلم «خطر واضح و حاضر» استخدام کرد.

چندلر در چندین فیلم دیگر مانند XXX، «دختر ژنرال»، «سرباز» و «عملیات دامبو دراپ» به عنوان مشاور نظامی، مشاور تسلیحات یا مسئول تسلیحات فعالیت کرد و در رزومهای که برای هر پروژه ارائه کرد ادعا کرد که گروهبان ذخیرهی ارتش بوده است.

کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایش

اما طبق کیفرخواست جنایی، این رزومه تقلبی بود؛ بعدها مشخص شد که چندلر هرگز در ارتش منظم فعالیت نکرده و در نتیجه به خاطر عدم حضورش در ارتش از نظر قانونی حق عضویت در ارتش ذخیره را نداشت.

بالارد در شهادت خودش نوشت «هیچ مدرکی مبنی بر این که چندلر از آموزشهای اولیه برخوردار شده باشد وجود نداشت.بنابراین من نتیجه گرفتم که چندلر هنگامی که به تحصیل یا استفاده از مایملک نظامی مشغول بود ارتباط مشروعی با ارتش نداشت و هویت ادعایی و تسلیحات به دست آمده از طریق استفاده از اسناد نظامی جعلی بوده است.»

چندلر نیز حاضر به اظهارنظر نشد. وی در مصاحبهی تلفنی کوتاهی در می ۲۰۰۳ گفت «من واقعاً نمیتوانم در این باره صحبت کنم. دوست دارم بیشتر کمک کنم اما در حال حاضر امکانپذیر نیست.»

کیفرخواست جنایی حاوی جزئیات زیادی دربارهی این که تسلیحات و تجهیزات به دست آمده در چه فیلمهایی استفاده شدند نیست. تنها نمونهی مشخص ذکر شده در کیفرخواست مربوط به جعبه ابزار مکانیکی نظامی بود که گوین ظاهراً با استفاده از اسناد جعلی به دست آورده و سپس در سال ۱۹۹۷ در ازای ۲۰۰ دلار در هفته به تهیهکنندگان فیلم نیروی دریایی مک هیل (McHales Navy) اجاره داد. در عنوانبندی فیلم نامی از گوین برده نشده است اما بالارد در شهادتنامهاش ادعا میکند که وی مدیر تدارکات فیلم بوده است.

کلاه‌برداری از ارتش برای فیلم‌های سینمایی + تصاویر // در حال ویرایش

گوین همچنین به جعل مدرک نظامی برای کسب مجوز حمل پنهان سلاح نیز متهم است. طبق کیفرخواست، وی در سال ۱۹۹۵ به دپارتمان پلیس گلندیل گفت که برای «انجام وظایف رسمیاش به عنوان پیک در عملیات مقابله با مواد مخدر واحد ۶۹۷» به مجوز حمل پنهان سلاح نیاز دارد که طبق کیفرخواست این ادعا هم نادرست بود.

بر اساس کیفرخواست جنایی، چندلر و گوین حتی سر دپارتمان قضایی کالیفرنیا هم کلاه گذاشته و آنها را متقاعد کردند «مجوز ایالتی برای حمل سلاح تهاجمی به منظور استفاده در فعالیتهای خود به عنوان تدارکچی تسلیحات برای شرکتهای فیلمسازی» برای آنها صادر کند.

اما همه فریب کلاهبرداری آنها را نخوردند. پس از این که تحقیقات CID شواهد بیشتری دربارهی رفتار نامناسب ادعایی به دست آورد، ارتش در ۳ می سال ۲۰۰۰ واحد ذخیرهی ۶۹۷ را منحل کرد. چندی بعد، مسئولین دفتر ارتباطات سینمایی تفنگداران دریایی به تولیدکنندگان فیلم گفتند که با هیچ فیلم یا برنامهی تلویزیونی که چندلر در آن حضور داشته باشد همکاری نخواهند کرد.

مت مورگان سرگرد تفنگداران دریایی، که آن زمان رئیس دفتر ارتباطات سینمایی در وستوود بود، در مصاحبهای در سال ۲۰۰۰ گفت «تفنگداران دریایی هیچ علاقهای به همکاری با فیلمی که مشاور نظامیاش شخصی مانند جارد چندلر بوده و چنین ادعاهای نادرستی مطرح کرده باشد، ندارد.» مورگان اکنون مدیر دفتر روابط عمومی واحد جدید التأسیس ضدتروریسم تفنگداران دریایی است.

مورگان میگوید در سال ۲۰۰۱، تهیهکنندگان فیلم «پشت خطوط دشمن» از تفنگداران دریایی خواستند در ساخت فیلم همکاری کند. اما هنگامی که مورگان متوجه شد چندلر هم در بین عوامل فیلم حضور دارد به تهیهکنندگان گفت باید از خیر همکاری با تفنگداران بگذرند.

مورگان میگوید: «آنها به من گفتند جارد چندلر هم با ما کار میکند و میخواهد این اسلحهها را روی هواپیمای شما نصب کند. و من هم گفتم به هیچوجه نمی توانم بگذارم کسی که در حال حاضر چندین آژانس دولتی درباره او تحقیق میکنند به یک هواپیمای درحال پرواز نزدیک شود.چطور میتوانم به او اعتماد کنم؟ اکنون که از جریان مطلع هستم به عنوان افسر ناظر پروژه مسئول اقدامات او خواهم بود. برای همین است که ما نمیخواهیم ارتباطی با او داشته باشیم. او خودش را به عنوان یک سرباز نیروهای ویژه واجد شرایط با مهارتهای متعدد جا زده است. اما هرگز در ارتش حضور نداشته، و هیچوقت آموزش اولیهی نظامی دریافت نکرده است. در شرایط کنونی چنین حرکتی، که فردی بخواهد چنین ادعای خلاف واقعیداشته باشد کاملاً غیرقابل باور و نابخشودنی است. خیلی غمانگیز است.»

ضمیمه

در اکتبر ۲۰۰۳ گوین به جرم خود مبنی بر جعل مدارک نظامی برای تحصیل غیرقانونی تسلیحات و تجهیزات از تأسیسات ارتش آمریکا اقرار کرد. او به اشد مجازات، یعنی سی و سه سال زندان و یک میلیون دلار جریمه، محکوم شد.

در ۲۶ ژانویه ۲۰۰۴ اندرسون هم به ساخت و تملک غیرقانونی مهر رسمی اقرار نمود.


  • مشرق

خیانت به یک مفهوم اسلامی؛ حمله به مفهوم جهاد با تروریسم + تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
رسانه‌های غربی از فیلم‌های هالیوودی تا وب‌سایت‌های جریان اصلی تا روزنامه‌ها و سریال‌های تلویزیونی همه و همه دست به دست هم دادند تا مفهوم جهاد اسلامی را موجودی متعفن، زشت‌خو و هم‌نام و هم‌مفهموم تروریسم به جهانیان معرفی کنند. آبشخور جهاد اسلامی، قرآن، سنت رسول خدا (ص) و انقلاب عظیم عاشوراست و تمدن غرب، کار خود را از همین مفهوم شروع کرده است.
ویکی‌فقه، جهاد را اینگونه تعریف کرده است: جهاد، بذل جان و مال در راه خدا در جنگ با دشمن اسلام و مسلمانان است. جِهاد، جنگ‌مشروع‌ در راه‌ خداو عنوان‌ یکی‌ از ابواب‌ فقه‌اسلامی است ‌.جِهاد واژه‌ای‌ عربی‌ است‌ از ریشه‌«جهد» به‌ معنای‌ مشقت‌، تلاش‌، مبالغه در کار، به‌ نهایت‌ چیزی‌ رسیدن‌ و توانایی‌. در احادیث‌ برخی‌ از کارها به‌ مثابه‌ جهاد شمرده‌ شده‌اند، که‌ ظاهراً برای‌ ارج‌ نهادن‌ به‌ این‌ کارها بوده‌ است‌، مانند امر به‌ معروف‌ و نهی از منکر، سخن‌ گفتن‌ به‌ عدالت‌ در برابر سلطان‌ ستمگر، تلاش‌ مردبرای‌ زنده‌ کردن‌ سنّتی‌ نیکو در جامعه‌، خوب‌ شوهرداری کردن‌ زن‌و تلاش‌ مرد برای‌ کسب‌ روزی‌حلال‌ برای‌ خانواده‌.

با نگاهی به سخنان امام خامنه‌ای نیز جهاد را در چند دسته جهاد علمی، جهاد اقتصادی، جهاد فرهنگی، جهاد سیاسی و مدیریت جهادی می‌یابیم. که همه این‌ها نشان از عظمت واژه جهاد و عظمت آن مفهومی دارند که پشت این واژه پنهان شده است.

جهاد با معنای عظیمی که در خود دارد طی تاریخ اسلام انگیزه‌ای قوی برای مجاهدان در راه خدا بوده است. فرزندان خمینی کبیر هم با همین معنا دست به انقلابی بزرگ زدند و پشت دشمنان اسلام را به خاک مالیدند؛ از جهاد نظامی تا جهاد فکری. در دست‌آوردهای جهاد اسلامی سخن فراوان است اما در اینجا به همین نکته بسنده می‌کنیم که یکی از مهم‌ترین دست‌آوردهای جهاد، لرزه انداختن بر پیکره کفر جهانی بوده است، تا جایی که دشمنان اسلام راه چاره خود را در از میان بردن تفکر جهادی در میان مسلمانان دیده‌اند.

فرانسیس فوکویاما، استراتژیست دورگه آمریکایی-ژاپنی، تفکر شیعه را به سان پرنده‌ای می‌داند که یک بال سرخ به نام جهاد و شهادت‌طلبی، یک بال سبز به نام انتظار و مهدویت و سری به نام ولایت دارد که باز زدن هر یک از آن‌ها می‌توان این پرنده بلندپرواز را ناکام گذاشت. تمدن غرب طی چند دهه اخیر برای تخریب این دو بال انسان مسلمان تمام تلاش خود را به کار بسته است که اتفاقا به یمن قدرت تبلیغاتی خود در تخریب مفهوم جهاد تا حدودی موفق بوده است.

از جهاد تا تروریسم عریان + تصاویر // در حال ویرایش
فرانسیس فوکویاما

از رسانه غربی نیز چیزی جز «سد راه خدا» کردن نمی‌توان متوقع بود. یکی از کارهایی که ماشین پروپاگاندای تمدن متظاهر غرب، در طول چند دهه اخیر به خوبی بر آن مسلط شده، توانایی تغییر و تقلب در مفاهیم است. از آثار اقدامات ماشین پرواگاندای غرب علیه مفهوم جهاد، قرار دادن مفهوم تروریسم در کنار مفهوم جهاد است؛ که این کار را به مرور زمان، با صرف زمان زیاد و میلیاردها دلار هزینه، انجام داده است.

رسانه‌های غربی از فیلم‌های هالیوودی تا وب‌سایت‌های جریان اصلی تا روزنامه‌ها و سریال‌های تلویزیونی همه و همه دست به دست هم دادند تا جهاد اسلامی را موجودی متعفن، زشت‌خو و هم‌نام و هم‌مفهموم تروریسم به جهانیان معرفی کنند. آبشخور جهاد اسلامی، انقلاب عظیم عاشوراست و تمدن غرب، کار خود را از همین مفهوم شروع کرده است.


جهاد + تصاویر
با جستجوی عبارت  jihadist در گوگل به نتایج بالا می‌رسیم

یکی از مهم‌ترین کارهایی که رسانه‌های جریان اصلی غرب علیه مفهوم جهاد انجام می‌دهند استفاده از واژه جهاد برای اقدامات گروه‌هایی است که با ظاهر اسلام و علیه اسلام ناب محمدی (ص) مبارزه می‌کنند. این گروه‌ها به کمک رسانه‌های غرب، با انجام اعمال خشونت‌بار و خون‌ریزی‌های بیش از اندازه، و با نشان دادن سبوعیت بی‌انتها این پیام را به مردم دنیا مخابره می‌کنند که اسلام دین خشونت است.

جهاد + تصاویر

جهاد + تصاویر

از جهاد تا jihad + تصاویر // در حال ویرایش
چند نمونه از میلیون‌ها صفحه‌ای که که هر روز منتشر شده و کلمه جهاد را به تروریسم گره می‌زند

امروز کار به جایی رسیده است که بسیاری از مردم عالم، واژه جهاد، تروریسم و اسلام را هم‌معنای یکدیگر می‌دانند. جدیدترین مدل اسلام تروریستی را نیز گروهک داعش ارائه داده است که این روزها نقل محافل خبری دنیا شده است و چه بازی‌هایی که وب‌سایت‌ها و شبکه‌های خبری غربی برای به جان هم انداختن مسلمین و از میان بردن مفاهیم مسلمانان از خود در نمی‌آورند.

از جهاد تا jihad + تصاویر // در حال ویرایش
  • مشرق

خدمات متقابل پنتگون و هالیوود/ ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
تفنگداران‌دریایی کمال‌همکاری را در ساخت فیلم جدید ایستوود یعنی Heartbreak Ridge به عمل آورده بودند اما پس از این که ایستوود نسخه‌ی نهایی را در پنتاگون پخش کرد، وزارت دفاع حمایتش از فیلم را پس گرفت. رابرت سیمز معاون روابط عمومی وزیر دفاع ایستوود را به نادیده گرفتن وعده‌اش برای تغییر چند صحنه طبق نظر وزارت متهم کرد. کلینت ایستوود خیلی عصبانی شد.
شواهد و قرائن نشان می‌دهند که هالیوود، صنعت فیلم‌سازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دستکاری بسیاری از سازمان‌های دولتی آمریکا،‌ بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشته‌ها می‌پردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانی‌مدت و علنی هالیوود با پنتاگون نموده‌اند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه 11 سپتامبر به رشته تحریر درآمده است. پیش از این 28 قسمت از فصل‌های کتاب «عملیات هالیوود» در مشرق ترجمه و منتشر شد. آنچه در ادامه می‌آید بخش بیست و نهم از این کتاب است.
ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر
***
کلینت ایستوود خیلی عصبانی بود. تفنگداران دریایی کمال همکاری را در ساخت فیلم جدید وی یعنی Heartbreak Ridgeبه عمل آورده بودند اما پس از این که ایستوود نسخهی نهایی را در پنتاگون پخش کرد، وزارت دفاع حمایتش از فیلم را پس گرفت. رابرت سیمز معاون روابط عمومی وزیر دفاع ایستوود را به نادیده گرفتن وعدهاش برای تغییر چند صحنه طبق نظر وزارت متهم کرد.

بنابراین اکنون وزارت دفاع تصمیم نداشت به ایستوود اجازه بدهد که فیلم را در پایگاههای نظامی به نمایش در بیاورد یا در عنوانبندی فیلم از تفنگداران دریایی به خاطر همکاریشان تشکر کند. از همه بدتر، سیمز به ایستوود گفت که وزارت دفاع حتی تصمیم ندارد بگذارد او نمایش اولیهی فیلم را در برنامهی [1]Toys-for-totsتفنگداران دریایی، که ایستوود حامی ملی آن محسوب میشد، برگزار کند.

سیمز میگوید:«فیلمی نبود که بخواهیم برنامهیToys-for-Totsرا در آن دخیل کنیم.»

این حرکت ایستوود را شدیداً خشمگین کرد. بنابراین چند روز بعد از نمایش فیلم در پنتاگون در روز ۱۹ نوامبر ۱۹۸۶، ایستوود در دفترش در استودیوی برادران وارنر نشست و نامهی شدید اللحنی برای سیمز نوشت، او را یک دروغگو خطاب کرده و گفت تا زمانی که سیمز در پنتاگون کار میکند دیگر هرگز برای ساخت فیلم با پنتاگون همکاری نخواهد کرد.

ایستوود در نامهاش نوشت «از نامهای که در تاریخ ۱۸ نوامبر برای من نوشتید ممنونم. در پاراگراف اول نوشته بودید که از نادیده گرفته شدن درخواستتان برای انجام اصلاحات در فیلم Heartbreak Ridge مأیوس شدهاید. در حالی که این ادعا اصلا صحیح نیست. ما با دقت تمام توصیههای شما را به کار بستیم.»

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

ایستوود، که نه تنها در فیلم ایفای نقش کرد بلکه تهیهکننده و کارگردان آن هم بود، برای جلب رضایت ارتش چندین تغییر در فیلمنامه اولیه انجام داد، اما گفت نمیدانسته که «پیشنهادات» پنتاگون اجباری بودهاند.

او گفتار زننده و خشونت موجود در فیلمنامهی اولیه را کاهش داده و شخصیت اصلی را از ارتشی به تفنگدار دریایی تغییر داده بود. همچنین چندین تغییر دیگر نیز اعمال کرد که از نظر خودش خیلی مضحک بودند.

یکی از این تغییرات به صحنهی نبرد اوج فیلم محسوب میشد که بر اساس حملهی آمریکا به جزیرهی کوچک گرانادا در کارائیب در سال ۱۹۸۳ ساخته شده بود. سیمز از ایستوود خواسته بود از جزیرهی ساختگی برای لوکیشن فیلم استفاده کرده و هر ارجاعی را در فیلمنامه به تفنگداران واقعی که در بمبگذاری انتحاری در سال ۱۹۸۳ در بیروت پایتخت لبنان کشته شده بودند حذف کند.

بمبگذاری انتحاری در پایگاه تفنگداران دریایی در بیروت در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ فقط دو روز قبل از حمله آمریکا به گرانادا و اشغال این جزیره اتفاق افتاد. از نظر ایستوود اشارهی کوتاهی به واقعهی بمب گذاری بیروت در فیلم لازم به نظر میرسید. اما وزارت دفاع معتقد بود این کار به تصور ارتباط بین دو رویداد دامن میزند.

سیمز می گوید «ما نمیخواستیم به چنین ارتباطی بین این دو واقعه اشاره شود. در آن زمان تصور بر این بود که حمله به گرانادا برای منحرف کردن توجه به فاجعهی رخ داده در پایگاه تفنگداران دریایی صورت گرفته است. واضح است که اگر در فیلمنامه به چنین ارتباطی اشاره شده بود ما به آن اعتراض میکردیم. آن زمان از دولت انتقاد شد که برای منحرف کردن توجه از بمبگذاری بیروت به گرانادا حمله کرده است، که اصلاً درست نبود. »

در فیلمنامه کوچکترین اشارهای به وجود چنین مقاصد آب زیرکاهانهی از جانب دولت آمریکا نشد، فقط گفته شده بود که روز قبل از حمله به گرانادا بیش از دویست تفنگدار دریایی در بمبگذاری در بیروت کشته شدند. اما سیمز نمیخواست چنین تصوری در ذهن مخاطبان شکل بگیرد. وی روز ۵ می ۱۹۸۶ در یادداشتی به ژنرال والت بومر رئیس دفتر روابط عمومی تفنگداران دریایی نوشت «در خط سیر زمانی فیلمنامه نباید اشارهای به بیروت شود.»

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

حذف اشاره به بیروت از فیلمنامه اصلاً به مذاق ایستوود خوش نیامد، اما این کار را انجام داد. وی در نامهاش به سیمز در تاریخ ۱۹ نوامبر نوشت: «و دربارهی گرانادا هم تمام ارجاعات به بیروت از فیلمنامه حذف شدند، با این که ما فکر میکردیم نادیده گرفتن یک واقعیت تاریخی درخواست احمقانهای است.»

اما علیرغم این مورد و تغییرات دیگری که ایستوود در فیلمنامه اعمال کرد، همچنان رضایت سیمز جلب نشد و هنگامی که طی دو روز آخر فیلمبرداری فهمید سایر تغییراتی که خواسته بود اعمال نشدهاند به ژنرال بومر گفت تفنگداران دریایی که در محل فیلمبرداری حضور داشتند باید آنجا را ترک کنند.

سیمز میگوید«ما احساس میکردیم او (ایستوود) کاری را که خواسته بودیم انجام نداده است، و از قبل هم مشخص بود که ممکن است حمایت خود را قطع کنیم.»

ایستوود به قدری از این کار عصبانی شد که به کاخ سفید زنگ زد تا از دوست قدیمیاش رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا بخواهد پادرمیانی کند. البته موفق نشد با ریگان صحبت کند، ولی چند ساعت بعد ژنرال بومر ـ که پنج سال بعد فرماندهی تفنگداران دریایی را طی جنگ خلیج برعهده گرفت ـ با ایستوود تماس گرفت تا بفهمد ماجرا از چه قرار است.

بومر پس از صحبت کردن با ایستوود به این نتیجه رسید که وی مرد شرافتمندی است و برخلاف آنچه سیمز گمان میکرد مشاجرهاش با او درباره این که چه چیزهایی در فیلمنامه باید تغییر کند صرفاً یک سوءتفاهم بوده نه ناشی از تلاش ایستوود برای فریب دادن تفنگداران دریایی یا وزارت دفاع.

ژنرال بومر در یادداشتی به سیمز گفت «روز چهارشنبه ۲۳ جولای من مکالمهی تلفنی ۱۵ دقیقهای با آقای ایستوود دربارهی فیلم Heartbreak Ridge داشتم. بعد از صحبت کردن با آقای ایستوود متوجه شدم که سوءتفاهمی بین ایشان و معاونت روابط عمومی وزارت دفاع درباره تغییراتی که باید برای جلب موافقت وزارت دفاع در فیلم اعمال میشده، پیش آمده است.»

بومر به سیمز گفت که «ایستوود موکداً گفت هرگز قول نداده بوده همهی تغییرات را اعمال کند، بلکه فقط پذیرفته بوده تا جایی که در توانش هست این کار را انجام دهد و معتقد بود که به وعدهاش عمل کرده است. او به تغییرات مشخصی که برای رقیقکردن زنندگی گفتار و خشونت فیلم انجام داده بود اشاره کردنگرانیهای من تا حدی برطرف شد و من فکر نمیکنم او عامدانه ما را فریب داده یا برای دستیابی به مقاصد خودش وزارت دفاع را به بازی گرفته باشد.»

ژنرال بومر افزود «با توجه به این که هنگامی که من با آقای ایستوود صحبت کردم فقط دو روز از فیلمبرداری باقی مانده بود، قطع همکاری و حمایت تفنگداران دریایی بیفایده است. ناراحتی و کدورتی که در این صورت پیش میآید در طولانی مدت احتمالاً به ضرر منافع وزارت دفاع و شرکت Malpaso Productions خواهد بود. من فرماندهی تفنگداران دریایی را در جریان ماوقع گذاشتم و او هم موافق بود که قطع همکاری عاقلانه نیست. واحد تفنگداران دریایی از همان ابتدا معتقد بود فیلم HeartBreak Rigdeارزش حمایت کردن را دارد. نظر ما هنوز تغییر نکرده است، فقط کمی نگران پیامدها هستیم.»

در انتهای مکالمه ایستوود به بومر گفت که وی بار دیگر با کاخ سفید تماس گرفته و به آنها خواهد گفت تلفن پیشین او را نادیده بگیرند، و همین کار را هم کرد.

این کار باعث شد شرایط آرام شود و ایستوود بتواند فیلمبرداری فیلم را به پایان برساند. اما چهار ماه بعد که فیلم در پنتاگون به نمایش درآمد همه چیز به هم ریخت، و درگیری بین ایستوود و سیمز مجدداً آغاز شد.

پس از نمایش اولیه، سیمز به ایستوود گفت «اگر میخواهید در آینده هم با وزارت دفاع همکاری کنید ، پیش از این که اجازهی همکاری صادر شود باید فیلمنامهی نهایی مورد تأیید قرار گیرد، یا حداقل تعهدی الزامآورتر از آنچه در این مورد ارائه کردید به ما بدهید.»

این حرف خون ایستوود را به جوش آورد.

وی در نامهی ۱۹ نوامبرش به سیمز، که یک نسخه از آن را به ریگان و نسخهی دیگر را برای رئیس سیمز یعنی کسپر وانبرگر وزیر دفاع ایالات متحده فرستاد نوشت: «تهدید شما به کنسل کردن فیلمبرداری از طریق ژنرال بومر چندان شرافتمندانه نبود. و درباره آخرین پاراگراف نامهاتان درباره همکاری با وزارت دفاع در آینده، باید بگویم که تا زمانی که شما معاون وزیر هستید این اتفاق نخواهد افتاد و همکاری در بین نخواهد بود.»

سیمز میگوید طی تماس تلفنی که با ایستوود داشت، بازیگر معروف حتی تهدید کرد حرفهی سیمز در پنتاگون را نابود کند. وی افزود «ایستوود پای تلفن تهدید کرد که این مسئله را به کاخ سفید و دوستش آقای ریگان خواهد کشاند و برای من گران تمام خواهد شد، و گفت به حرفهام لطمه خواهد زد یا حتی مرا از کار بی کار خواهد کرد.»

اما سیمز نگران نبود. خود ریگان او را به مقام معاون وزیر دفاع منصوب کرده بود و سیمز قبل از این هم به عنوان دستیار ویژهی رئیس جمهور در کاخ سفید کار کرده بود.

سیمز که یک سال پس از مرافعهاش با ایستوود وزارت دفاع را ترک کرد می گوید: «من نگران نبودم زیرا به تازگی از کاخ سفید آمده بودم و مطمئن بودم که ارتباطم با کاخ سفید به اندازهی او (ایستوود) قوی است.اما کل جریان خیلی ناراحت کننده بود. چه دلش میخواد هری کثیف[2] تهدیدش کند؟!»

ایستوود از همان ابتدای پروژه با سیمز مشکل داشت. یک سال پیش از ارتش درخواست کرده بود تانکها و هلیکوپترهایی که برای ساخت فیلم نیاز داشت در اختیارش بگذارند، زیرا شخصیتی که نقش آن را ایفا میکرد یک چترباز قدیمی و جان سخت ارتشی بود که مدال افتخار در جنگ کره دریافت کرده بود، اما اکنون نمیتوانست با «ارتش جدید» کنار بیاید.

اما سیمز چه آن موقع که ایستوود فیلمنامه را به ارتش داد و چه یک سال بعد وقتی که آن را نزد تفنگداران برد نظر مساعدی نسبت به فیلمنامه نداشت و به ارتش گفت فقط در صورتی آن را بپذیرند که ایستوود تغییرات عمدهای در داستان اعمال کند.

ایستوود از این قضیه هم دل خوشی نداشت.

در فیلمنامه اصلی نوشتهی جیمز کاراباتسوس، ماجرای فیلم که در دههی ۱۹۸۰ اتفاق میافتد هنگامی آغاز میشود که شخصیت کلینت ایستوود یعنی گروهبان توماس هایوی ـ یک نظامی کهنهکار که در جنگهای بسیاری شرکت کرده ـ در باری نشسته و از خاطرات دوران جنگ برای دیگر افراد حاضر در بار تعریف میکند. در همان لحظهی اول در مییابیم که گروهبان هایوی به زمان حال تعلق ندارد و به جای مانده از ارتش قدیمی است.

نوجوان مستی روی زمین کنار سرباز کهنهکار مینشیند تا به داستان او گوش بدهد.

هایوی میگوید: «آره بچه جون. گندش درومد و یه کمیته از اعضای کنگره ـ که سر تاپاشون یه شپش نمیارزید ـ سعی کردن به ما چتربازها بگن که دیگه نباس شیطونی کنیم. البته ما هم به سنت هوابردی واقعی جوابشون رو دادیم. سلام نظامی دادیم، گردش به راست کردیم و برگشتیم تو همون سوراخی زبالهدونی تا اسهال بگیریم و نگرش گندی نسبت به زنها داشته باشیم. چیز قشنگی نیست. اما حقیقت محض اینه که جنگ جهنمه.»

این حرفها درست بود، اما برای ارتش و سیمز زیادی بوی حقیقت میداد. آنها به ایستوود گفتند که صحنه آغازین باید عوض شود، زیرا نه تنها به زنها توهین میکند بلکه برای اعضای کنگره، که به هرحال حقوق آنها را پرداخت می کنند نیز توهین‌آمیز است.

سرهنگ میگل مونتهورده رئیس بخش برنامه‌ریزی و سیاست ارتش در یادداشتی به تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۸۵ به سیمز معاون وزیر دفاع گفت «نظرات هایوی در صفحهی دوم فیلمنامه درباره سنت هوابردی و نگرش گند نسبت به زنان نه تنها کج سلیقگی است بلکه ارتباطی با خط روایی داستان ندارد.»

در یادداشت همچنین آمده بود که «امروزه ارتش جایگاه بالایی برای کنگرهی ایالات متحده داشته و توسط آن حمایت میشود. نظرات صفحهی دوم فیلمنامه فقط به خصومت کنگره منجر شده و غیرضروری هستند.»

اما چرا مونتهورده که چندی بعد نزد سیمز در وزارت دفاع مشغول کار شد میخواست کنایه به کنگره از فیلمنامه حذف شود؟ سیمز می گوید «او احتمالا نگران روابط با کنگره بود. گمان میکنم اگر قرار بود اسم ارتش در فیلم بیاید عضوی از کنگره پیدا می‌شد که بگوید چطور ارتش اجازه داده آنها چنین چیزی بگویند؟»

کاراباتسوس فیلمنامه نویس فیلم معتقد است که ایستوود حق داشت از دخالت سیمز در فیلمنامه عصبانی شود. کاراباتسوس که قضیهی کنگره را بر اساس داستانی واقعی نوشته بود که هنگام خدمتش در ویتنام شنیده بود می گوید: «اصلاً عجیب نیست که ایستوود عصبانی شد. واضح است که چرا خونش به جوش آمد. حق هم داشت.»

اما ایستوود پایش را در یک کفش کرد و حاضر نشد حتی یک کلمه از تکگویی آغازین شخصیتش را تغییر دهد. به چه جرأتی به او می گفتند حق ندارد کنگره را مسخره کند؟ از کی تا حالا پنتاگون این وظیفه را به عهده گرفته بود؟

اما ارتش به این تغییرات اکتفا نکرد. آنها گفتند دیالوگهای زننده و ناخوشایند فیلمنامه غیرضروری است، و لیستی از تغییراتی که میخواستند در فیلمنامه اعمال شود تا با حمایت از آن موافقت کنند به ایستوود دادند.

مونتهورده در یادداشتش به سیمز نوشت «فیلمنامه، ارتش و به ویژه بخش هوابرد را به صورتی بسیار ناخوشایند و نادرست به تصویر میکشد. نویسندهها چند کلیشهی هالیوودی از شخصیتهای نظامی در دوران جنگ جهانی دوم را گرفته و سربازهای مدرن را بر اساس این کلیشهها شخصیتپردازی کردهاند. شرایط کلی که احتمالاً در زمان جنگ جهانی دوم و جنگ کره وجود داشت بر ارتش امروزی حاکم نیست.»

ایستوود به ارتش گفت نکتهی فیلم دقیقاً همین است. فیلم درباره سرباز پیری است که طی جنگ کره مدال افتخار گرفته و اکنون جایی در ارتش جدید ندارد. اما ارتش این موضوع را درک نمیکرد.

آنها حتی عنوان فیلم را هم درک نمی کردند.

مونتهورده به سیمز گفت «عنوان فیلم به زمان جنگ کره برمیگردد و گمراه کننده است. زیرا موضوع فیلم درباره ارتش در دهه ۱۹۸۰ است.»

اما ایستوود به آنها گفت هدف از انتخاب عنوان فیلم دقیقاً همین است. وانگهی، این فقط یک فیلم است.

ایستوود در نامهای به تاریخ ۱۷ دسامبر ۱۹۸۵ به ژنرال چارلز باسی مدیر روابط عمومی ارتش نوشت «نکتهای که در فیلمنامهی Heartbreak Ridgeنادیده گرفته شده این است که گروهبان هایوی متعلق به ارتش قدیمی است، و هیچ ارتباطی به ارتش امروزه ندارد، تا حدی که این مسئله روی زندگی شخصی و همچنین زندگی نظامیاش تأثیر گذاشته و در نتیجه نمیتواند خودش را با ارتش جدید انطباق دهد.»

ایستوود در این مرحله دست پیش گرفت.

وی به ژنرال باسی گفت «مایلم به این مسئله اشاره کنم که گرچه ارتش جدید احتمالاً از ارتش قدیمی برتر است، اما ارتش قدیمی مزایایی هم داشته و با احترامی که برای مردانی که طی جنگ کره و جنگ ویتنام جنگیدند و جان خودشان را از دست دادند قائلم، معتقدم خاطرهی ارتش قدیمی نباید از بین برود. باز هم باید بگویم که این فقط یک فیلم سرگرم کننده است، نه فیلم آموزشی؛ و در حال حاضر تنها تصویری که عامهی مردم از نیروهای نظامی دارند تصویرشان از رمبو است. Heartbreak Rigde فیلمی میهنپرستانه است که سعی دارد به تعارض‌ها و درگیریهای حال حاضر آمریکا بپردازد، و ما حاضر نیستیم هیچجور دیگری آن را بسازیم.»

ایستوود همچنین به ژنرال باسی هشدار داد که اگر ارتش او را مجبور کند بدون حمایت آنها فیلم را بسازند اشتباه بزرگی مرتکب خواهد شد، همانطور که پنج سال پیش نیروی دریایی مرتکب اشتباه شده و تهیهکنندگان فیلم «یک افسر و یک جنتلمن» را مجبور کرد فیلم را بدون همکاری آنها تولید کنند.

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

ایستوود به ژنرال باسی گفت «جالب این است که طی ملاقاتی که با مارتی الفند تهیهکننده فیلم یک افسر و یک جنتلمن داشتم او به من گفت مخالفتهای نیروی دریایی که در نهایت به عدم همکاریاشان با فیلم منجر شد دقیقاً انتقادهایی بوده است که امروز ما با آن مواجه شدهایم. همانطور که در جریان هستید بعد از اکران فیلم، نیروی دریایی از این که با ساخت فیلم همکاری نکرده است شرمنده شد، چون بعد از اکران فیلم ثبت نام در آن شاخه از نیروی دریایی به طور قابل ملاحظهای افزایش یافت.»

«خیلی حیف میشود اگر گروهبان هایوی در خدمت ارتش آمریکا و لشگر هشتاد و دوم هوابرد که در عملیات نجات در گرانادا مشارکت داشتند حضور نداشته باشد.»

ارتش سعی کرد به ایستوود اطمینان دهد که آنها دغدغههای وی را درک میکنند، و به او گفتند که میخواهند در ساختن فیلمی که هردو طرف به آن افتخار کنند به وی کمک کنند.

ژنرال ریچارد گریفیتس، جانشین رئیس روابط عمومی ارتش در نامهای به تاریخ ۲۳ دسامبر ۱۹۸۵ به ایستوود نوشت «در غیاب ژنرال باسی من به نامهی شما، مورخ ۱۷ دسامبر، درباره فیلمنامهیHeartbreak Rigdeپاسخ میدهم. ما متوجه هستیم که شما فکر میکنید نکتهی فیلمنامه دربارهی تعلق داشتن گروهبان هایوی به ارتش قدیمی را درک نکردهایم. اما باور کنید این مسئله را درک میکنیم. همچنین قبول داریم که ارتش قدیمینکات مثبتی هم داشته است، در حقیقت نکات مثبت بسیاری دارد. و مانند شما میخواهیم یاد و خاطرهی آن را زنده نگه داشتهو یاد افرادی را که در جنگهای این کشور جنگیده و جان خود را از دست دادند محترم داریم. بنابراین هیچ تردیدی نیست که میخواهیم فیلمی بسازید که این کار را انجام دهد.»

«گرچه درک می کنیم که Heartbreak Rigdeنه فیلمی آموزشی است و نه قرار است به منظور افزایش عضوگیری ارتش ساخته شود، پذیرفتن بخشهایی از فیلمنامه دشوار استاما همانطور که ژنرال باسی با آقای مانس (تهیهکننده اصلی فیلم) در میان گذاشته است، ما معتقدیم این اختلافنظرها را میتوان به صورتی که رضایت هر دو طرف جلب شود حل کرد. ما قصد داریم در جهت رفع این اختلافها تلاش کنیم.»

ایستوود با کاهش گویش عامیانه و ناخوشایند فیلمنامه موافقت کرد. اما این کار برای جلب موافقت ارتش کافی نبود، بنابراین وقتی مذاکرات به نتیجه نرسید ایستوود تصمیم گرفت فیلمنامه را به نزد تفنگداران دریایی ببرد تا ببیند آیا آنها حاضر به همکاری هستند یا نه. هرچه باشد تفنگداران در هالیوود معروف بودند به این که نسبت به سایر بخشهای ارتش روابط بهتری با تهیهکنندهها دارند. ایستوود از طریق دوستش مارتی الفند میدانست که چند سال پیش پس از این که نیروی دریایی از همکاری با تولید فیلم یک افسر و یک جنتلمن خودداری کرد، تفنگداران دریایی به الفند پیشنهاد همکاری کامل در ساخت فیلم را کردند.

تفنگداران به الفند گفته بودند تنها تغییری که باید در فیلمنامه اعمال کند تبدیل شخصیت اصلی فیلم با بازی ریچارد گراز کادر هوایی نیروی دریایی به تفنگدار دریایی بود. حتی از او نخواسته بودند فیلمنامه را خیلی تغییر دهد، و الفند حتی میتوانست صحنهای را که نیروی دریایی به آن اعتراض داشت ـ یعنی خودکشی یک کادری جوان که از دانشکده بیرون انداخته شده بود ـ در فیلمنامه نگه دارد. یکی از مقامات تفنگداران دریایی به تهیهکنندگان گفته بود «اگر یک کادری از مدرسه پرواز تفنگداران دریایی بیرون انداخته شود باید هم خودکشی کند!»

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

الفند پیشنهاد همکاری تفنگداران دریایی را رد کرد، چرا که نویسنده فیلمنامه که خود افسر سابق نیروی دریایی بود داستان را بر اساس تجربیات خودش نوشته بود و نمیخواست شخصیت اصلی را از نیروی دریایی به تفنگدار دریایی تغییر دهد. بنابراین آنها فیلم را بدون کمک رسمی ارتش ساختند، گرچه تفنگداران دریایی بدون اطلاع وزارت دفاع به تهیهکنندهها کمک کردند. تیلور هکفورد کارگردان فیلم به نمایی از یک جت که در ارتفاع پایین پرواز میکند نیاز داشت. بنابراین از تفنگداران پرسید که آیا حاضر هستند این کار را برایش انجام دهند ـ البته به طور غیررسمی ـ و آنها هم موافقت کردند.

هکفورد می گوید «آنهاجتهایHarrier داشتند و قبول کردند که پروازی در ارتفاع پست انجام دهند. من دوربینهایم را آماده کردم و دقیقاً سر وقت جت در حالیکه در ارتفاع خیلی پایین پرواز میکرد از کنار ما رد شد.»

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

چند سال بعد، تهیهکنندگان«چند مرد خوب» هم پس از این که نیروی دریایی درخواست کمکشان را رد کرد با پیشنهاد همکاری تفنگداران دریایی مواجه شدند، به این شرط که شخصیت اصلی فیلم با بازی تام کروز به جای نیروی دریایی، تفنگدار باشد. اما این بار هم تهیهکنندهها پیشنهاد تفنگداران را رد کردند.

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

اما ایستوود هیچ مشکلی با این که شخصیت گروهبان هایوی را از چترباز نیروی دریایی به گروهبان توپخانهی تفنگداران دریایی تغییر ندهد نداشت، و هنگامی که فیلمنامه را به نزد آنها برد تفنگداران به سرعت با همکاری در ساخت فیلم موافقت کردند.

تفنگداران دریایی شخصیت سرسخت و پوست کلفتی را که قرار بود ایستوود در Heartbreak Ridge ایفا کند دوست داشتند، اما آنها هم از او خواستند از میزان ناسزاهای فیلم بکاهد.

فرد پک سرهنگ دوم نیروی دریایی و مشاور فنی تفنگداران دریایی که افسر ناظر پروژه بود در یادداشتی به تاریخ ۳ آوریل ۱۹۸۶ نوشت «ما در حال حاضر در مرحلهی پیش از تولید فیلم Heartbreak Rigde با شرکت Malpaso Production همکاری میکنیم» و افزود «تفنگداران دریایی به خاطر تصویر مثبتی که این فیلم ارائه خواهد کرد رسماً از آن حمایت می کند.»

ایستوود قبول کرد که کلمات ناخوشایند فیلم را کاهش دهد اما بار دیگر با رابرت سیمز معاون روابط عمومی وزیر دفاع به مشکل برخورد.

هیچ شاخهای از ارتش نمیتواند به طور یکجانبه از تولید فیلم حمایت کند. آنها باید ابتدا موافقت وزارت دفاع را جلب کنند و این به منزله کسب موافقت سیمز بود.

سرتیپ دی.ایی.پی میلر، که پیش از ژنرال بومر مدیر روابط عمومی تفنگداران دریایی در پنتاگون بود، در نامهای به سیمز نوشت «دفتر روابط عمومی تفنگداران دریایی در لس آنجلس همیشه همکاری نزدیکی با تهیهکنندهها و فیلمنامهنویسها به منظور تولید فیلمنامهای که برای هر دو طرف قابل قبول باشد داشته است. محصول نهایی با این که حاوی کلمات و گفتار ناخوشایند و غیرقابل قبول است به طور کلی به نفع تصویر نیروهای مسلح ایالات متحده است، به ویژه در صحنههای نهایی در گرانادا.»

اما سیمز و دستیارانش معتقد بودند گفتار فیلم آنقدری تغییر نکرده است که شایستهی موافقت وزارت دفاع باشد.

سرهنگ نیروی هوایی جی.ال هیگینز و مدیر دپارتمان سیاستهای آموزشی در دفتر معاون وزیر دفاع در یادداشتی به تاریخ ۲۸ آوریل ۱۹۸۶ به سیمز نوشت «بخش زیادی از گفتار فیلمنامهیHeartbreak Ridgeبیادبانه و زننده است. من مایل نیستم چنین به نظر برسد که دپارتمان از چنین طرز گفتاری حمایت میکند».

نیروی دریایی هم، که از آنها درخواست کمک شده بود، به نوع گفتار زنندهی فیلمنامه اعتراض کرد. ناو سروان چارلز کمب مدیر خدمات تولیدی نیروی دریایی در یادداشتی به سیمز در تاریخ ۲۴ آوریل ۱۹۸۶ نوشت‌ «گفتاری که در این فیلمنامه به کار برده شده است بدتر از هر چیزی است که پیش از این با آن برخورد کردهام.»

اما تنها نگرانی پنتاگون گفتار زنندهی فیلمنامه نبود. یکی دیگر از دغدغههای آنها صحت تاریخی وقایع فیلم بود. هنگامی که ایستوود پس از مخالفت ارتش با حمایت از فیلم به سراغ تفنگداران دریایی رفت وقایعی رخ داد که به اختلاف نظر و جدلهای فراوان منجر شد.

در فیلمنامهی اولیه، شخصیت ایستوود یعنی هایوی گروهبان چترباز ارتش طی نبرد Heartbreak Ridge در جنگ کره بالاترین افتخار نظامی ملی ـ یعنی مدال افتخار ـ را به دست آورده بود. بنابراین وقتی ایستوود برای کسب همکاری تفنگداران دریایی شخصیت هایوی را از ارتش به تفنگدار تغییر داد، طبق فیلمنامه هایوی همچنان میبایست مدال افتخار را برای نبردی که نام فیلم از آن گرفته شده بود کسب کرده باشد.

مشکل اینجا بود که ارتش تقریباً به تنهایی در نبرد Heartbreak Ridge شرکت کرده بود ـ به طور دقیقتر لشگر دوم پیاده نظام که به دو تن از اعضای آن پس از مرگ مدال افتخار اهدا شد. تفنگداران در نبرد Punchbowl در نزدیکی Heartbreak Ridge جنگیدند، اما متعصبین ارتش معتقدند که این دو در حقیقت دو نبرد جداگانه بودهند. و یک مسئله هم واضح بود: هیچ تفنگدار دریایی مدال افتخار برای جنگیدن در نبرد Heartbreak Ridgeبه دست نیاورده بود.

بنابراین وقتی خبر پیچید که ایستوود شخصیت قهرمان فیلم را از چترباز ارتش به گروهبان توپخانه تفنگداران دریایی تغییر داده است، کهنهسربازهای ارتش که در نبرد اصلی جنگیده بودند فریاد اعتراض سر داده و شکایت کردند که ایستوود سعی دارد تاریخ را بازنویسی کند. چند سرباز قدیمی خشمگین به کنگره و وزارت دفاع نامه نوشتند و مجادله به روزنامهها کشیده شد.

حتی پای ژنرال کلی فرمانده تفنگداران دریایی هم به قضیه باز شد و او از ایستوود خواست نام فیلم را به نبردی که تفنگداران در کره جنگیده بودند تغییر دهد.

کلی در نامهای به تاریخ ۳۱ جولای ۱۹۸۶ به ایستوود نوشت «من معتقدم عنوان فیلم بیاحترامی به کهنهسربازهای ارتش است که شجاعانه در این نبرد جنگیدند. به همین خاطر از افرادی که از شما خواستهاند عنوان فیلم را عوض کنید حمایت میکنم، و قویاً از شما میخواهم عنوان جدیدی برای فیلم انتخاب کنید. تفنگداران در نبردهای زیادی در کره جنگیدند که از بین آنها میتوانید یکی را انتخاب کنید، برای مثال نبرد ناگارو و کوتوری یا چوسین.»

اما ایستوود تصمیم نداشت نام فیلمش را به کوتوری یا ناگارو یا هر اسم غیرقابل تلفظ دیگری از نبردهای جنگ کره تغییر دهد. هیچ میدانستند این اسمها روی سردر سینما چه جلوهای خواهد داشت؟ وانگهی، Heartbreak Ridge (به معنای مرز دلشکستگی) معنایی دوگانه داشت. فیلم او اصلا درباره جنگ کره نبود، بلکه درباره تفنگدار دریایی دل شکستهای بود که میخواست همسر سابقش را به دست آورد.

بنابراین ایستوود پس از صحبت کردن با چند سرباز قدیمی نبرد Heartbreak Ridge تصمیم به مصالحه گرفت. وی تصمیم گرفت خطی به فیلمنامه اضافه کند مبنی بر این که گروهبان های‌وی در نبرد Heartbreak Ridgeجنگیده و پس از جنگ به تفنگداران دریایی ملحق شده است.

این کار باعث جلب رضایت همه طرفین حتی سیمز شد. اما مشکلات دیگری هم وجود داشت. در اواخر فیلم گروهبان های‌وی و تفنگداران وی در حمله آمریکا به گرانادا شرکت کرده و چند دانشجوی پزشکی آمریکایی را که در جزیره گیر افتادهاند، نجات میدهند. اما در عملیات واقعی ارتش دانشجویان را نجات داد نه تفنگداران دریایی. بنابراین سیمز از ایستوود می خواست که نامی غیرواقعی برای جنگ و نبرد انتخاب کند.

سیمز در یادداشتی به مدیر دفتر روابط عمومی تفنگداران دریایی نوشت «به منظور جلوگیری از بیدقتیهایی که کمپانی را مجبور به بازنویسی فیلمنامه کند، به نفع وزارت دفاع، تفنگداران دریایی و شرکت مالپاسو است که داستان به کل تخیلی بوده و در جزیره‌ای تخیلی در کارائیب رخ دهد.»

سیمز همچنین به صحنهای که در آن یک تفنگدار دریایی برای تماس گرفتن با مقر تفنگداران در ایالات متحده و درخواست کمک از کارت تلفن استفاده میکند نیز اعتراض کرد. گزارشهای زیادی حاکی از آن بود که چنین چیزی واقعاً اتفاق افتاده است. در حقیقت حتی در روزنامهی رسمی ارتش یعنی Stars and Stripes گزارش شده بود. اما سیمز میگفت این قضیه اتفاق نیفتاده و باید از فیلمنامه حذف شود.

سیمز در یادداشتی نوشت‌ «این داستان آنقدر تکرار شده است که ماجرای فیلم با روایتهای نادرست درباره گرانادا در خواهد آمیخت. ما اجازه نمیدهیم که این ماجرا در فیلمنامهی فیلم گنجانده شود. بنابراین نباید در نسخهی جدید فیلمنامه استفاده شود.»

اما ایستوود حاضر نشد صحنهی کارت تلفن را از فیلمنامه حذف کند و به سیمز گفت «اگر این ماجرا کاملاً غیرواقعی است چرا وزارت دفاع حق اظهارنظر درباره آن را دارد؟»

سیمز همچنین از ایستوود خواست صحنهای که طی آن یک گروهبان تدارکات سررشتهدار[3] از گروهبان هایوی میخواهد فعالیتهای بازار سیاه او را نادیده بگیرد را نیز از فیلمنامه حذف کند. در اوایل فیلمنامه، قبل از این که گروهبان هایوی به واحد شناسایی قدیمی خود منتقل شود کار دفتری در بخش تدارکات تفنگداران دریایی دارد. سررشتهدار که یک کلاهبردار است از ایستوود میخواهد در کارهای غیرقانونیاش با او همکاری کند.

گروهبان تدارکات سیگار کوبایی قاچاقی به ایستوود تعارف میکند و میگوید«آدم همیشه باید دنبال دوستهای جدید و بیشتر باشد. منظورم اینه که اگه نوک مدادت و چشات اینقدر تیز نبودن، می تونستم زندگیت تو ارتش رو خیلی برات آسون کنم. یا حتی خیلی چرب و نرم.»

هایوی به سررشتهدار چشم غره میرود و به او می گوید که در چنین فعالیتهایی مشارکت نخواهد کرد: «بهتره اون سیگارهای قاچاقت رو قبل از این که توی دهنت فرو کنم از جلوی چشمام دور کنی.»

این صحنه نشان می داد که هایوی اگرچه اغلب مست است و ظاهری آشفته دارد، انسان شرافتمندی است. اما سیمز میخواست از فیلمنامه حذف شود چون حاکی از آن بود که تمامی اعضای ارتش افراد درستکاری نیستند.

سیمز در یادداشتی نوشت «این صحنه حاکی از آن است که پرسنل نظامی انسانهای سودجویی هستند و شبهاتی در زمینه وسائل گمشده و فعالیتهای بازار سیاه ایجاد میکند. این صحنه یا باید حذف یا بازنویسی شود تا آن نوع تصویری که سعی کردهایم از آن اجتناب کنیم، چه در واقعیت چه در تخیل، ایجاد نشود.»

و البته این واقعیت که در ارتش هم مانند هرجای دیگری در دنیا کلاهبرداری و فساد وجود دارد اصلاً اهمیتی نداشت. اما ایستوود بار دیگر به درخواست سیمز تن نداد و در نهایت سیمز کوتاه آمد. ایستوود به سیمز گفت «تا جایی که یادم میآید شما طی تماس تلفنیمان نظر خود را درباره این صحنه عوض کردید، چون نشان میداد قهرمان ما هیچوقت و طی هیچ شرایطی حاضر نمیشود از ارتش پولی به جیب بزند.»

اما جدیترین مخالفت سیمز با فیلمنامه این بود که گروهبان های‌وی را در حال ارتکاب جنایت جنگی نشان میداد. در انتهای فیلم پس از این که تفنگداران وارد گرانادا میشوند با مقاومت سربازهای کوبایی که جزیره را اشغال کردهاند مواجه میشوند. هایوی به یک سرباز کوبایی شلیک میکند و وقتی سرباز به صورت روی زمین افتاده و ناله میکند، هایوی با شلیک دیگری کارش را تمام میکند.

پنتاگون از این که قهرمانهای فیلم مرتکب جنایت جنگی شوند بیزار است، و همیشه از فیلمسازها میخواهد این صحنهها را حذف کنند، همانطور که از تهیهکنندههای نجواگران باد (windtalkers)و Green Berets چنین درخواستی کرد. و بدتر از همه این که سیمز وقتی این صحنه را دید که نسخهی نهایی فیلم روی ۱۴ نوامبر ۱۹۸۶ در پنتاگون برایش اکران شد.

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

وی در نامهای به فرتیز مانس تهیهکنندهی فیلم نوشت «در فیلم صحنهای وجود دارد که طی آن گروهبان توپخانه‌های وی از پشت به سرباز دشمن شلیک می‌کند، حتی بعد از این که دشمن زخمی و علناً توان انجام کاری ندارد. بر اساس قوانین پیمان ژنو گروهبان هایوی باید به خاطر این کارش محاکمه نظامی شود. من فکر نمیکنم شما بخواهید قهرمان فیلم در انجام مأموریتش مرتکب جنایت جنگی شود. بنابراین از شما می‌خواهم چند ثانیهاز فیلم را که در آن این اتفاق رخ می‌دهد پاک کنید.»

اما ایستوود حاضر نشد آن را پاک کند و در نتیجه این صحنه در فیلم باقی ماند.

سیمز می‌گوید «من به وضوح اکران نهایی در پنتاگون و در سینمای آنجا را به خاطر میآورم. حدود بیست نفر در سالن حضور داشتند، افرادی که انتظار میرفت و خودشان هم میخواستند از فیلم خوششان بیاید. اما متأسفانه نمیشد. گفتار و محتوای فیلم آنقدر توهینآمیز بود که دستیار اجرایی من، که در کاخ سفید و پنتاگون با من کار کرده است، در اواسط فیلم از سالن خارج شد.»

سیمز سرهنگ دوم فرد پک افسر تفنگداران دریایی را که ناظر تولید پروژه بود به اندازهی ایستوود در وضعیت ناخوشایندی که پیش آمده بود مقصر میداند.

سیمز می‌گوید «تمامی کارمندهای من معتقد بودند که افسر رابط تفنگداران دریایی در هالیوود ما را گمراه کرده است. پس از نمایش اولیه ما متوجه شدیم مسائل کلیدی که تفنگداران دریایی گفته بودند طی فیلمبرداری اصلاح میشوند تغییر نکرده، و تهیهکننده و کارگردان شرایط پیشنهادی برای همکاری را نادیده گرفتهاند، و متوجه شدیم در حقیقت تهیهکننده اصلاً قصد نداشته چیزی را تغییر بدهد.»

اما پک هم به اندازه سیمز سردرگم شده بود. طبق یکی از یادداشتهای داخلی تفنگداران دریایی پک هم نمی‌دانست چه تغییراتی اعمال شده و کدام یک اعمال نشدهاند. در این یادداشت که چند ماه پس از پایان فیلمبردای نوشته شده بود آمده است که «پک مطمئن نیست آیا همه تغییرات درخواستی اعمال شدهاند یا نه. برای مثال برخی صحنهها چند بار فیلمبرداری شد و دیالوگها هربار تغییر کرده بود. در برخی صحنهها ناسزاهای غیرقابل قبول وجود داشت و برخی صحنهها نه. وانگهی، بخش زیادی از دیالوگها پس از فیلمبرداری مجدداً صداگذاری میشد. تا جایی که می‌دانیم اشارهی مستقیم به بیروت و گرانادا کاملاً حذف شده و فیلم کاملاً تخیلی است.»

در حقیقت سوءتفاهمهای ایجاد شده تا حد زیادی به خاطر فرایند فیلم‌سازی بود، زیرا فیلمها را نمیتوان بر اساس دستورالعملهای مشخص نظامی ساخت ـ حداقل نه زمانی که پای هنرمندهای مستقل در بین باشد.

و احتمالاً بزرگترین اشتباه سیمز و پنتاگون همین بود: آنها درستکاری هنری کلینت ایستوود را دست کم گرفتند.

جوزف استینسون فیلمنامهنویسی که در بازنویسی چند صحنهاز فیلمنامه مشارکت داشت می گوید سیمز همانطور که فیلم یا فرایند فیلم‌سازی را درک نمیکند، کلینت ایستوود را هم نشناخته بود.

استینسون که فیلمنامه Sudden Impactو جمله معروف «یالا، روزمو بساز» را برای ایستوود نوشته است می گوید «کلینت اعتقادهای خیلی راسخی دارد. فیلمها همیشه در حال تغییر هستند. باید آنها را تغییر بدهید. ایستوود اصلاً درباره پذیرفتن و انطباق با تغییرات سرسختی به خرج نمیدهد. اما به صداقت شخصیت و صداقت داستان اعتقاد دارد و هیچوقت بر سر صداق داستان یا شخصیتها مصالحه نمیکند.»

ماجرای نزاع کلینت ایستوود با پنتاگون + تصاویر

اما پنتاگون در این که از فیلمسازها بخواهد صداقت داستان را به مخاطره بندازد تامل نمیکند. برخی فیلمسازها می‌پذیرند و برخی فیلمسازها مانند ایستوود تن به این درخواست نمیدهند.

لئونارد هیرشان دستیار ایستوود می‌گوید«در این حرفه فاحشههای زیادی وجود دارند. اما کلینت ایستوود یکی از آنها نیست.»



[1] . برنامهی خیریهای که توسط تفنگداران دریایی ایالات متحده برگزار شده و طی آن اسباببازیهایی بین کودکانی که والدین آنها بضاعت خرید هدیهی کریسمس ندارند توزیع می شود. بنیاد Toys for Tots برای تأمین بودجه این برنامه خیریه فعالیت میکند.

[2] .نام یکی از فیلم های کلینت ایستوود که در آن نقش بازرس پلیس خشنی به نام هری کالاهان و معروف به هری کثیف را ایفا میکند.

[3] . Quartermaster

مشرق


دانلود مستند بازی‌ های خاکستری (اثرات بازی های رایانه ای)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
"بازی‌های خاکستری" که به تازگی ساخت آن به پایان رسیده، در تلاش است خانواده‌ها را با اثرات مثبت و منفی بازی‌های رایانه‌ای بر روح و روان کودکان آشنا کند وبه بررسی تاریخچه ورود این بازی‌ها به ایران بپردازد.در این مستند که احمد درویش علی‌پور کارگردانی آن را برعهده دارد کارشناسان و روانشناسان متعدد از جمله دکترابراهیم مقدم؛ روانشناس حضور دارند و تاثیر بازی‌های کامپیوتری را از جنبه‌های مختلف مانند افزایش ضریب هوشی، افزایش سرعت عمل، کم خوابی، افت تحصیلی و کم حوصلگی را بر روی کودکان بررسی می‌کنند. واکاوی اهداف کمپانی‌های مختلف به ویژه کمپانی‌های یهودی از ساخت و ترویج بازی‌های رایانه‌ای میان کودکان و نوجوانان از دیگر بخش‌های این مستند است.همچنین گفتگو بارئیس پلیس تهران بزرگ برای ارایه آماری از جرایمی که تحت‌تاثیر بازی‌های کامپیوتری روی داده است و اقدامات دستگاه‌های نظارتی و قضایی یکی دیگر از بخش‌های تشکیل دهنده این مجموعه مستند است.دیدار با مسئوولان بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای، معرفی اهداف، دستاوردها، اقدامات و چشم‌اندازهای این بنیاد برای تولید بازی‌های منطبق با خواسته و فرهنگ مردم کشورمان نیز بخش دیگری از مستند سه قسمتی "بازی‌های خاکستری" است که در سه قسمت 25 دقیقه‌ای از شبکه یک سیما پخش می‌شود.

عنوان زمان
دانلود مستند بازی‌ های خاکستری (اثرات بازی های رایانه ای) 25:34



خدمات متقابل پنتاگون و هالیوود/ پنتاگون و هالیوود، دو همکار همیشگی + تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
اگر حمایت وزارت دفاع را بخواهید، آنها احساس می‌کنند حق دارند بگویند چه چیزی در فیلم بیاید و چه چیز نیاید. این امتیازی است که سعی می کنند به دست بیاورند. به همین خاطر است که گاهی برخی افراد اصلاً سعی نمی‌کنند موافقت رسمی را کسب کنند، زیرا احساس می‌کنند باید خیلی مراقب باشند و نمی‌توانند چیزی را که می‌خواهند بگویند. و از سمت هالیوود هم معمولاً مشکل همیشه پول است. از کجا می‌خواهید تجهیزات لازم برای ساخت فیلم مثل هواپیما، جیپ و تانک پیدا کنید؟
شواهد و قرائن نشان می‌دهند که هالیوود، صنعت فیلم‌سازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دستکاری بسیاری از سازمان‌های دولتی آمریکا،‌ بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشته‌ها می‌پردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانی‌مدت و علنی هالیوود با پنتاگون نموده‌اند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه 11 سپتامبر به رشته تحریر درآمده است. پیش از این 29 قسمت از فصل‌های کتاب «عملیات هالیوود» در مشرق ترجمه و منتشر شد. آنچه در ادامه می‌آید بخش سی‌ام از این کتاب است.
آیا این پروپاگاندا نیست؟
***
در سال ۱۹۸۰، گروه فیلمبرداری و بازیگران فیلم «شایعه جنگ» شبکهیCBS مجبور شدند به سرعت از ویلاهرموسا خارج شوند. شب قبلش دعوایی در کابارهی بدنام شهر نفتی مکزیکی رخ داده و چند تن از بازیگران جوان فیلم ـ و سه تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده که با فیلم همکاری میکردند ـ بازداشت شده بودند.تهیهکنندهها صبح روز بعد افراد خود را از زندان مکزیکی آزاد کردند اما شایعههایی به گوش رسید مبنی بر این که چندین گردنکلفت محلی خود را مسلح کرده و تصمیم دارند برای انتقامجویی به لوکیشن حمله کنند.

آیا این پروپاگاندا نیست؟

دیوید مانسن تهیه کنندهی فیلم میگوید: «بعضی از بازیگرها نگران بودند.»

بنابراین مانسن و گروه فیلمسازیاش با عجله وسایل خود را جمع کردند، خدمه فیلمبرداری و بازیگرها را برداشتند و با شتاب از شهر خارج شدند. باقی مراحل فیلمبرداری در محیط امنتر شهر تفریحی پورتو والارتا انجام شد.

ساخت این فیلم که اقتباسی از خاطرات فیلیپ کاپوتو، روزنامهنگار برنده جایزهی پولیتزر، درباره روزهای خدمتش به عنوان یک تفنگدار دریایی در ویتنام بود، از نخستین روزهای آغاز مرحله تولید در تابستان سال ۱۹۷۹ در پنتاگون با دشواری مواجه شد.

مانسن برای ساخت فیلم به کمک پنتاگون نیاز داشت، بنابراین فیلمنامه را برای تأیید به پنتاگون فرستاد.اما تفنگداران دریایی به هیچ‌وجه از تصویری که از آنها در فیلمنامه ارائه شده بود خوششان نیامد.

آیا این پروپاگاندا نیست؟
فیلیپ کاپوتو

سرهنگ اچ.ام هارت معاون اطلاعات تفنگداران دریایی پس از خواندن فیلمنامه گفت:«اگرچه ما متوجه حساسیتهای موجود در ارتباط با تصویر ارائه شده از حضور آمریکا در جنگ ویتنام داریم، لحن کلی فیلمنامه شایعهی جنگ نسبت به تفنگداران دریایی و کهنهسربازهای آمریکا در جنگ ویتنام منفی بود. به نظر ما تصویر متعادلی از جنگ ارائه نشده و فیلمنامه نسبت به کهنه سربازهای دوران ویتنام که علیرغم شرایط ناخوشایند رزم جنگی و آسیبهای روحی ناشی از نبرد رفتاری قهرمانانه و شرافتمندانه داشتند، ناعادلانه بود.بنابراین چنین تشخیص داده شد که به نفع تفنگداران دریایی یا وزارت دفاع نیست که از فیلم حمایت کرده یا به ساخت فیلمنامه در شرایط کنونیاش کمک کنند.»

اما تفنگداران دریایی حاضر بودند معامله کنند.

هارت در نامهای به معاون وزیر دفاع نوشت «اگر تهیه کنندگان بخواهند، ما حاضر هستیم با تهیهکنندگان ملاقات کرده و درباره مخالفتهای خود با فیلمنامه به طور دقیق و جزئی بحث کنیم. گرچه مخالفتها و انتقادات ما زیاد هستند، تهیهکنندگان و نمایندگان این دفتر میتوانند طی ملاقات موضوعات مورد اختلاف را بررسی کرده و شاید به تغییرات اساسی در فیلمنامه رضایت دهند که به بازبینی در تصمیم درباره حمایت از ساخت فیلم منجر شود.»

دان باروش رئیس دفتر فیلمسازی پنتاگون مردد بود؛ وی گمان نمیکرد مانسن بخواهد تن به این بازی بدهد.

وی به رئیس دفتر اطلاعات تفنگداران دریایی نوشت «ما معتقد هستیم تهیهکننده حاضر نشود تغییراتی را که فکر میکنیم شما درخواست کنید بپذیرد. با اینحال این کار را انجام دهید و نتایج نهایی را بررسی کنید.»

حق با باروش بود. مانسن حاضر نبود تمام تغییراتی را که تفنگداران دریایی میخواستند اعمال کند، اما پذیرفت تغییرات جزئی در فیلمنامه بدهد.

مانسن مجبور بود برای جلب موافقت ارتش و وفادار باقی ماندن به منبع اصلی فیلمنامه دقت زیادی به خرج داده و با ظرافت مانور بدهد؛ زیرا کتاب کاپوتو یعنی شایعهی جنگ اثر تخیلی نبود، بلکه بر اساس تجارب واقعی کاپوتو در ویتنام نوشته شده بود و بخشهای زیادی از کتاب، از جمله بخشهایی که کاپوتو به ارتکاب جنایات جنگی اقرار کرده بود، به هیچ‌وجه خوشایند نبود.

کاپوتو در مقدمهی کتاب مینویسد: این کتاب اثری تخیلی نیست، وقایعی که شرح آنها رفته است و شخصیت‌ها، واقعی هستند.

با اینحال تفنگداران دریایی میخواستند تغییرات عمدهای در فیلمنامه صورت بگیرد. بنابرای مانسن به واشنگتن رفت تا ببیند آیا میتواند با آنها به توافق برسد یا نه.

سرگرد پت کولتر، رئیس دفتر فیلمسازی تفنگداران دریایی در لس آنجلس در فرودگاه به استقبال مانسن رفت.

مانسن میگوید «من با پرواز آخر وقت به واشنگتن رفتم، پت کولتر را در فرودگاه دیدم و با همدیگر صبحانه خوردیم. او شرایط را تا حدی به من توضیح داد.»

کولتر که به سر و کله زدن با فیلمسازها عادت داشت، رفتاری دوستانه با مانسن در پیش گرفت. وی به چم و خم کار آشنا بود و به فیلمسازها هم احترام میگذاشت. بنابراین مانسن و کولتر پس از صبحانه به پنتاگون رفتند و با افسران ارشد دفتر اطلاعات عمومی تفنگداران دریایی ملاقات کردند.

مانسن میگوید «طی این ملاقات و مذاکراتی که چندین ساعت به طول انجامید، ما خط به خط فیلمنامه را خواندیم و درباره انتقاداتی که آنها داشتند بحث کردیم.یکی از مهمترین دغدغههای آنها به بحث جعل پاداشها مربوط میشد.»

در فیلمنامه اولیهی جات سکرت یانگ، سروان کاپوتو و دو تن از همقطارهایش در تفنگداران دریایی که نشئه هستند در مقر فرماندهی نشستهاند و سفارش نامه جعلی برای ستارهی نقره‌ای برای سرگرد بال، افسر ارشد مورد تنفر خود می‌نویسند. این صحنه غیرواقعی بوده و در کتاب کاپوتو وجود ندارد، و تفنگداران دریایی از آن بیزار بودند.

مانسن مینویسد: «آنها سر این موضوع خیلی حساس بودند. اصلا نمی‌خواستند در فیلم باشد، اما من به شدت معتقد بودم که صحنه مهمی است و نمی‌خواستم از آن بگذرم. آنها گفتند ختم کلام این است تا وقتی این صحنه حذف نشود با فیلم موافقت نخواهند کرد. من هم گفتم فعلاً این موضوع را کنار بگذاریم و بعداً دوباره درباره آن صحبت می‌کنیم.»

بنابراین به موضوعات دیگر پرداختند و چهار ساعت بعد مجدداً به این مسئله رسیدند که آیا تفنگداران دریایی به فیلمسازها اجازه خواهند داد افسران در ویتنام را در حال نوشتن توصیه نامه جعلی برای ستاره نقره‌ای ـ یکی از مهمترین مدال‌های ارتش ـ نشان بدهند یا نه.

در آخر تصمیم گرفتند مصالحه کنند.

مانسن می‌گوید «ما دوباره به بحث مدال برگشتیم و من راه حلی پیدا کردم تا بتوانم صحنه را در فیلمنامه نگه دارم، به این صورت که نشان دهیم افسرها درباره نوشتن این توصیه‌نامه‌ها خیالپردازی می‌کنند. احساس میکردم می‌توانم به صورتی این صحنه را در بیاورم که مشکل آنها هم حل شود ـ یعنی سربازها بگویند فقط داشتهاند خیال پردازی می‌کردند، که از منظر مخاطب این صحنه همان واکنش و حسی را ایجاد کند که انگار به همان صورت نوشته شده در فیلمنامه اولیه اجرا شده است. این کار از شدت ناخوشایندی صحنه می‌کاست اما معتقد بودم تفاوت چندانی در اصل موضوع نخواهد داشت.»

و در نهایت همین صحنه رقیق شده از کاپوتو و دوستانش - که این بار دیگر نشئه نبودند ـ در فیلم به نمایش درآمد؛ آنها درباره نوشتن توصیه نامهی ستارهی نقره‌ای برای سرگرد بال خیال‌پردازی می‌کنند.

مانسن می‌گوید: «فکر میکنم در نهایت هیچ کس فیلمساز را با همکاری به ارتش مجبور نمی‌کند. این شما هستید که باید تصمیم بگیرید آیا می‌خواهید فیلم بسازید یا تبلیغات. اکثر فیلمسازهای جدی به خودشان اجازه نمی‌دهند از آنها به عنوان ابزار تبلیغاتی استفاده شود، اما مزایایی در ازای یک سری انتظارها وجود دارد و نمیتوانید توقع داشته باشید بدون چنین درخواستهایی از مزایا بهرمند شوید. تجربهی من نشان داد که حد وسطی وجود دارد و می‌توان بدون از بین بردن علت اصلی انجام پروژه‌ای که در دست دارید، به آن دست یافت.»

«البته مبرهن است که باید بدانید از نقطه نظر خلاقانه و هنری چه چیزی اهمیت دارد و آن را از دست ندهید. و لاجرم برای رقیق یا حتی دگرگون کردن و تغییر کامل معنای صحنههایی که برای ارتش اهمیت دارند فشارهای زیادی وارد خواهد شد.اما در عین حال این درک مشترک وجود دارد که هر دو طرف به یکدیگر نیاز دارند و بنابراین سعی می‌کنید آنقدر نقاط مشترکی بیابید که هر دو طرف به این نتیجه برسند این کار ارزش انجام دادن دارد. و من فکر می‌کنم این اتفاق در فیلم ما افتاد.»

با این حال حتی سانسور کم هم سانسور محسوب می‌شود.

جان سکرت یانگ فیلمنامه نویس فیلم میگوید که فیلمسازها باید هنگام مراوده با ارتش خیلی دقت کند.

وی معتقد است که «اگر حمایت آنها را بخواهید، آنها احساس می کنند حق دارند بگویند چه چیزی در فیلم بیاید و چه چیز نیاید. این امتیازی است که سعی می کنند به دست بیاورند. به همین خاطر است که گاهی برخی افراد اصلاً سعی نمی‌کنند موافقت رسمی را کسب کنند، زیرا احساس میکنند باید خیلی مراقب باشند و نمی‌توانند چیزی را که می‌خواهند بگویند. و از سمت هالیوود هم معمولاً مشکل همیشه پول است. از کجا میخواهید تجهیزات لازم برای ساخت فیلم مثل هواپیما، جیپ و تانک پیدا کنید؟ اگر از آنها تجهیزات بگیرید فیلم ظاهر بهتری خواهد داشت، اما آنها در ازای این تجهیزات میخواهند فیلمنامه را ببینند و مطمئن شوند که بر علیه ارتش نیست.»

«در مورد فیلمنامه ما، همه چیز به همان یک صحنه مربوط میشد. استدلال آنها این بود که نمی‌خواهند کاری انجام دهند که برای تفنگداران دریایی توهین آمیز باشد. نگرشی که من با آن مواجه شدم این بود که باید برای کسب منافع مشترک متحد شد. آنها خواستار حذف هرچیزی هستند که توهین آمیز باشد یا مورد سوءبرداشت قرار بگیرد. تقریبا شبیه سرو کله زدن با وکلا است. آنها می‌توانند استدلال کنند که کلمه «و» میتواند بر علیه منافع ایالات متحدهی آمریکا باشد.»

«در نهایت همه اختلاف نظرها، هیاهو بر سر هیچ بود، و ما بر صحنهای توافق کردیم که عملاً به تأثیرگذاری صحنه‌ی اولیه بود. هنگامی که صحنهی مدال را تماشا میکنید، حالتی غیرواقعی دارد. مذاکرات هم به نوعی غیرواقعی بودند. آنها موفق نشدند چیزی را که می‌خواستند سانسور کنند و صحنه به همان قوت و گویایی خود باقی مانند. واضح است که هدف آنها محافظت و حمایت از تفنگداران دریایی است و در نتیجه نمی خواهند شما حرکتی افراطی یا غیر از آنچه تأیید می کنند انجام دهید. ولی آیا این کار سانسور محسوب نمی شود؟»

«شایعهی جنگ» نخستین باری بود که یانگ برای ساخت فیلمی با ارتش سروکار پیدا می کرد، اما آخرین بار نبود. در سال ۱۹۹۸ فیلمنامهای به نام «قدردانی ملتی حق شناس» را برای Showtime نوشت، که داستان تلاش و مبارزهی کهنه سربازها و خانواده هایشان را به تصویر می کشید که سعی داشتند ارتش را متقاعد کنند وجود سندروم جنگ خلیج را به رسمیت بشناسد: نوعی بیماری اسرارآمیز که کهنه سربازهای جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ به آن مبتلا شده بودند.

آیا این پروپاگاندا نیست؟

تهیه کنندگان به خودشان زحمت درخواست کمک از وزارت دفاع را ندادند و فیلمنامه را هم برای جلب موافقت به پنتاگون نفرستادند، زیرا از موضع پنتاگون درباره سندروم جنگ خلیج آگاه بودند.

یانگ می گوید: «وزارت دفاع این که سربازها به خاطر جنگ خلیج بیمار شده‌اند را انکار می‌کرد. اما صد هزار سرباز علائم سندروم را داشتند. پس از این که فیلم اکران شد، سناتور رابرت بایرد لایحهای ارائه کرد تا طبق آن سربازهای بازنشسته بتوانند از خدمات درمانی برخوردار شوند، و در دسامبر ۲۰۰۱ وزارت دفاع در نیویورک تایمز اقرار کرد که تعداد موارد Lou Gehrig در بین کهنه سربازهای جنگ خلیج به طور قابل ملاحظهای بیشتر است. »

از آنجا که پنتاگون یک دههی پیش از همکاری با تهیه کنندگان فیلم «پدرم، پسرم» خودداری کرده بودند ـ فیلمی درباره آثار جانبی مضر سم شیمیایی به نام عامل نارنجی که طی جنگ ویتنام استفاده می‌شد ـ تهیه کنندگان «قدردانی ملتی حق شناس» می‌دانستند که پنتاگون به آنها هم کمک نخواهد کرد. اما امیدوار بودند دپارتمان امور سربازهای بازنشسته ـ که بخش کاملاً مستقل و جداگانهای از وزارت دفاع است ـ بیشتر با آنها همفکری کرده و یا حداقل خیلی سعی در سانسور فیلمی که لزوماً با دیدگاه آن موافق نبودند نکنند و به عوامل فیلم اجازه بدهند برخی از صحنه‌ها را در یکی از بیمارستان‌های امور سربازهای بازنشسته فیلمبرداری کنند.

اما دپارتمان نه تنها به آنها کمک نکرد، بلکه به گفته یانگ پنتاگون به نوعی یکی از نسخههای فیلمنامهی«قدردانی ملتی حق شناس»را به دست آورد.

یانگ می گوید «ما فیلمنامه را به آنها ندادیم، اما آنها از طریقی به دستش آوردند.»

چنین حرکتی این سوال را ایجاد می‌کند که پنتاگون به چه اجازه و اختیاری فیلمنامههایی که برای درخواست همکاری به آنها ارائه نشده است به دست آورده و می‌خواند؟

در حقیقت اسناد وزارت دفاع نشان میدهد که پنتاگون به طور مرتب بر فیلم‌هایی که برای جلب موافقت به آن ارائه نشده‌اند یا فیلمهایی که درخواست همکاریشان توسط پنتاگون رد شده است نظارت دارد.

در سال ۱۹۸۱، پنتاگون درخواست همکاری تهیه کنندگان فیلم «یک افسر و یک جنتلمن» را رد کرد، زیرا نیروی دریایی اعلام کرده بود که فیلمنامه تصویر مثبتی از برنامه آموزش خلبانی نیروی دریایی ارائه نمی‌دهد.

آیا این پروپاگاندا نیست؟

نیروی دریایی در یادداشتی داخلی نوشت «پیشنهاد همکاری در ساخت هیچ فایده و نفعی برای نیرو نداشته، و حتی برای نیروی دریایی و تلاشهای آن در جهت جلب نیرو مضر نیز هست. »

و در مارس ۱۹۸۱، هنگامی که فیلم در مرحله پیش از تولید قرار داشت و قرار بود فیلمبرداریاش آغاز شود، نیروی دریایی در یادداشت دیگری نوشت: «اگر تهیه کنندگان به همان فیلمنامهای که ما رد کردیم وفادار بمانند، فیلم تأثیر آشکارا منفی روی روابط عمومی ما در پانساکولا خواهد گذاشت. دفتر اطلاعات عمومی نیروی دریایی در لس آنجلس تصمیم دارد در مراحل تهیه روی فیلم نظارت داشته باشد.»

اما آیا این حرکت نقش مناسبی برای ارتش به شمار می رود؟ آیا نیروی دریایی باید اجازه داشته باشد روی تولید فیلمهایی که در آنها هیچ نقشی ندارد جاسوسی کند؟


  • مشرق

نقدی بر فیلم نشانه‌ها (2002) ; سلمان رشدی‌های امروز +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
فیلم «نشانه‌ها» درباره تهاجم شیعیان به غرب ساخته شده که در آن، استقامت ایمانی یک کشیش باعث طرد آنها می‌شود. به این ترتیب یهودیان و مسیحیان عداوت دینی خود را کنار گذاشته و در این فیلم برای نابودی دشمن مشترکشان یعنی مسلمانان متحد می‌شوند.
فیلم نشانه‌ها با بازی مل گیبسون و خوآکین فینیکس، محصول سال 2002 سینمای امریکا است که توسط ام. نایت شیامالان (M. Night Shyamalan) نوشته و کارگردانی شده است. اهمیت این فیلم در دشمنیِ نمادین آن با شیعیان است که در این فیلم، همچون موجودات بیگانه و دشمنان بشریت معرفی می‌شوند. شبکه نمایش فیلم نشانه‌ها را در ساعت 21 چهارشنبه چهارم تیر و ساعت 11 صبح پنجشنبه نمایش داد. این فیلم نخستین مرتبه جمعه یازدهم آذر 1384 با نقد خنثای نیما حسنی‌نسب از برنامه صد فیلم (شبکه سوم) پخش شده است.
*******
 
سلمان رشدی‌های جدید
فیلم نشانه‌ها، یک فیلم آخرالزمانی است؛ ماجرای یک کشیش که پس از مرگ همسرش، ایمان خود را از دست داده و هجوم بیگانه‌ها به مزرعه‌اش باعث می‌شود تا او ایمانش را بازیابد. فیلم نشانه‌ها، ماجرای تقابل ادیان و تمدن‌ها را به نحوی سمبولیک مطرح می‌کند. ام. نایت شیامالان، کارگردان این فیلم، در سال 1970 در هندوستان به دنیا آمد و در فیلادلفیا بزرگ شد و با فیلم حس ششم (1999) با بازی بروس ویلیس، مشهور گشت. ولی فیلم‌های بعدی او هیچگاه به مقبولیت حس ششم در نزد منتقدان و مردم، نرسیدند.
 
خلاصه داستان
گراهام هیز (مل گیبسون) همسرش را در تصادف اتومبیل از دست داده و با پسر دوازده ساله‌اش مورگان (که مبتلا به آسم است) و دختر پنج ساله‌اش بو (Bo) در مزرعۀ بزرگی در ایالت پنسیلوانیا زندگی می‌کند. مریل (خوآکین فینیکس) برادر مجرد گراهام که زمانی بازیگر بیس‌بال بوده نیز در این خانه ساکن است. در سکانس اول، آنها یک خرابکاری را در مزرعۀ ذرت خود می‌یابند. موجودات ناشناخته شکل عجیبی به مزرعه او داده‌اند که فقط از نمای هوایی می‌توان آن را واضحاً دید.

سلمان رشدی‌های جدید


سلمان رشدی‌های جدید
 
تلویزیون خبر می‌دهد که این نشانه‌ها از اواخر دهۀ 1970 در زمین‌های کشاورزی هندوستان دیده شده‌اند و در ابتدا گمان می‌رفت از سوی موجودات فضایی است ولی بعداً معلوم شد، کار انسان‌ها بوده است. و اکنون دوباره در نقاط مختلف جهان مانند انگلستان و امریکا ظهور کرده‌اند.

در ادامه، گراهام را بیشتر می‌شناسیم. او قبلاً کشیش بوده و پس از مرگ همسرش دچار تردید شده و از کلیسا بیرون آمده است. او مرتباً به دیگران اخطار می‌کند که وی را «پدر» خطاب نکنند. شب‌هنگام تلویزیون به طور مستقیم تصویر چهارده سفینۀ نورانی بر فراز مکزیکوسیتی را پخش می‌کند و همان وقت گراهام به برادرش خبر می‌دهد که این وقایع، آخرالزمانی هستند. او تأکید می‌کند که برخی نشانه‌ها بر وجود خداوند دلالت دارند و مریل با تأیید سخن او، از تجربۀ خود در این خصوص می‌گوید.

سلمان رشدی‌های جدید

ری (شیامالان) که در تصادف اتومبیل، باعث مرگ همسر گراهام شده، قبل از ترک خانه‌اش از گراهام عذرخواهی می‌کند و می‌گوید: من باعث شدم که تو، همسرت و در نتیجه ایمانت را از دست بدهی. او خبر می‌دهد که یکی از آن موجودات را در انبار حبس کرده است و حالا دارد به سمت دریاچه مهاجرت می‌کند. زیرا «نشانه‌ها» تاکنون در مزارعِ نزدیک به آب، دیده نشده‌اند. گراهام به انبار می‌رود و دو انگشت موجود بیگانه را که از زیر درب بیرون آمده، قطع می‌کند.

خانوادۀ گراهام تصمیم می‌گیرند تا در خانه بمانند و مقاومت کنند. تلویزیون اعلام می‌کند که این سفینه‌ها بر فراز شهر عمان (اردن) نیز دیده شده‌اند و تعداد شهرها به 274 رسیده است. تصویر زنده و مستقیم شهر قدس پخش می‌شود و گوینده خبر می‌دهد که مردم به معابد، کنیسه‌ها و کلیساها پناه برده‌اند. در خانه، صحبت از آن است که «نشانه‌ها» برای مسیریابی مهاجرت بیگانگان احداث شده و آنها به زودی در همین‌ مکان‌ها فرود خواهند آمد.

سلمان رشدی‌های جدید

گراهام و مریل به درب‌ و پنجره‌ها تخته می‌کوبند و شام دلخواه خود را آماده می‌کنند. اما گراهام از دعا خواندن قبل از غذا، خودداری می‌کند و خواهش بچه‌هایش را در این خصوص نمی‌پذیرد. آنها با هجوم بیگانگان، به زیرزمین می‌روند ولی آن موجودات نمی‌توانند بدانجا نفوذ کنند. رادیو خبر می‌دهد که موجودات بیگانه، نه برای تصرف سرزمین بلکه برای قتل عام ما آمده‌اند. مریل به گراهام می‌گوید: چیزی که نمی‌توانم تحمل کنم آن است که برادر بزرگترم که می‌خواهم مثل او باشم ایمانش را از دست داده است.

سلمان رشدی‌های جدید

آنها صبح روز بعد، بیرون می‌آیند. روی چوب‌های حفاظ، تصویر هلال و ستاره و خورشید دیده می‌شود. اما ناگهان یکی از آن موجودات را در خانه می‌بینند که شمایلی بسیار کریه دارد. او همان است که در انبار خانۀ ری، حبس شده بود. گراهام به دو انگشت قطع‌شدۀ او توجه می‌کند. فرد مهاجم، ناگهان مورگان دوازده ساله را گروگان گرفته و از دست خود، سمی را همچون اسپری به دهان او می‌پاشد. مریل با چوب بیس‌بالش به او ضربه می‌زند. سپس یکی از لیوان‌های آب روی سر او می‌ریزد و باعث نابودی‌اش می‌شود. گراهام پسرش را بیرون می‌آورد و برایش دعا می‌کنند. او زنده می‌شود.

سلمان رشدی‌های جدید

گراهام به برادرش می‌گوید: برای اینکه سم وارد ریۀ مورگان نشود خداوند به پسرم آسم داده است. او گریه می‌کند و شکر خدا می‌گزارد. در نمای آخر اتاق گراهام را می‌بینیم و او را که در جامۀ کشیشان است. گراهام کت خود را می‌پوشد و بیرون می‌رود.

سلمان رشدی‌های جدید
 
 
نقد و تحلیل
در فیلم نشانه‌ها، هیچ تصویر غیراخلاقی وجود ندارد و لذا این فیلم 106 دقیقه‌ای بدون حذف و تعدیل، چندین نوبت از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است. اما فیلم نشانه‌ها، پیام خود را با زبان نماد و اشاره می‌گوید و انقلاب اسلامی را دشمن بشریت، و شیعیان را بیگانگان مهاجم معرفی می‌کند.
 
فیلمساز، نشانه‌های چندی در فیلمش گذاشته تا موجودات مهاجم بیگانه را، مسلمانان و بخصوص شیعیان معرفی کند. ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

1ـ پوستر فیلم نشانه‌ها که در فوق آمد، تصویر نمادینی است که بیگانگان در مزرعۀ گراهام (مل گیبسون) ساخته‌اند (دقیقه 5). این تصویر با چرخش 180 درجه‌ای به نام پیامبر اکرم(ص) شباهت می‌یابد. ألا لعنة الله علی القوم الظالمین...
 
سلمان رشدی‌های جدید 

2ـ در تلویزیون، یک پروفسور متخصص کشاورزی خبر می‌دهد که این نشانه‌ها نخستین مرتبه در اواخر دهۀ 1970 میلادی در مزارع هندوستان دیده شده‌اند (دقیقه 20). این خبر، به پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 و صدور آن به کشورهای جهان اشاره دارد.

3ـ مریل در اتومبیل به مورگان توضیح می‌دهد که این موجودات، بی‌کار هستند و با دختران دوست نمی‌شوند (دقیقه 31). واضح است که عدم ارتباط غیرشرعی با جنس مخالف، از مشخصات مسلمانان است که شهرت جهانی یافته (و لاَ مُتَّخِذَاتِ الأخدَان ـ نساء/ 25). قابل توجه اینکه، این جملات به فیلم لحن واقعی می‌دهد.

4ـ «چهارده» سفینه‌های نورانی بر فراز نقاط مختلف جهان (امریکا، لندن، اورشلیم، عمّان و پکن) دیده می‌شوند (دقیقه 40). با توجه به شمار معصومین علیهم السلام، فیلم واضحاً به مقدسات شیعیان اشاره می‌کند.

5ـ مورگان در کتابی می‌خواند و به پدرش گراهام خبر می‌دهد که مهاجمان از تکنولوژی ما یا از جنگ هوایی استفاده نمی‌کنند چونکه می‌دانند ما در نهایت از سلاح هسته‌ای استفاده خواهیم کرد. و می‌افزاید: آنها اغلب برنده می‌شوند و اگر شکست بخورند تجدید قوا می‌کنند و دوباره برمی‌گردند (دقیقه 62). اشارات فیلم، واضحاً به رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس اشاره دارد که با اعتقاد می‌جنگیدند و عقب‌نشینی نمی‌کردند. جالب توجه اینکه فیلمساز به طور ضمنی قصد کرده تا شیعیان را از سلاح هسته‌ای امریکا بترساند.

سلمان رشدی‌های جدید

6ـ گویندۀ تلویزیون، خبر می‌دهد که مردم در نقاط مختلف جهان به کنیسه‌ها و کلیساها پناه برده‌اند (دقیقه 67). اما او نام «مساجد» را نمی‌برد و به این ترتیب مهاجمان را مسلمان معرفی می‌کند.

7ـ بیگانگان در جریان حملۀ شبانه، علائم هلال و ستاره را در خانة گراهام، نقر کرده‌اند (دقیقه 91)؛ علائمی که واضحاً در مساجد مسلمانان به کار می‌رود.
 
 
8- گراهام در نتیجۀ حملۀ بیگانگان، ایمان خود را باز می‌یابد و مجدداً به جامۀ کشیشان درمی‌آید (دقیقه 100). به این ترتیب فیلم تأکید دارد که این جنگ، بین الادیانی است.

سلمان رشدی‌های جدید 
 

سلمان رشدی‌های جدید
حکم امام خمینی(ره) درباره مهدور الدم بودن سلمان رشدی، باعث شد تا دشمنان برای عداوت خود بر ضد اسلام به تولید آثار نمادین روی بیاورند. و جالب اینکه شیامالان نیز همچون سلمان رشدی از هندوستان برخاسته است.

ام. نایت شیامالان علاوه بر کارگردانی، نویسندۀ فیلمنامه نیز بوده است. او بعد از آنکه با فیلم حس ششم (1999) اقبال مردم و منتقدان را به دست آورد سه فیلم در جریان اصلی هالیوود ساخت و به دفاع از دین و مسلک یهودیان پرداخت. سه فیلمی که او بعد از حس ششم ساخت همگی در این خصوص هستند:

سلمان رشدی‌های جدید

ـ نشکستنی (2000) Unbreakable  
ـ نشانه‌ها (2002) Signs
ـ دهکده (2004) The Village

سلمان رشدی‌های جدید

ـ فیلم «نشکستنی» دربارۀ مردی به نام دیوید دان (بروس ویلیس) است که نشانه‌های منجی از منظر قوم یهود (ماشیَح) در او بروز یافته است. او هیچگاه مریض نمی‌شود و از چند حادثۀ مرگبار، جان سالم به در می‌برد. دیوید توسط مردی به نام الیاس پرایس (ساموئل ال. جکسون) که متخصص در شناخت قهرمان‌ها و کتاب‌های مصوّر (Comic books) است کشف می‌شود. پرایس که لقب مرد شیشه‌ای یافته، از بدو تولد 55 بار استخوان‌هایش شکسته است.

ـ فیلم «نشانه‌ها» درباره تهاجم شیعیان به غرب ساخته شده که در آن، استقامت ایمانی یک کشیش باعث طرد آنها می‌شود. به این ترتیب یهودیان و مسیحیان عداوت دینی خود را کنار گذاشته و در این فیلم برای نابودی دشمن مشترکشان یعنی مسلمانان متحد می‌شوند.

ـ فیلم «دهکده» در اواخر قرن نوزدهم می‌گذرد و ماجرای یک قوم است که به روستایی مهاجرت کرده و عزلت گزیده‌اند. گاهی یکی از موجودات بیگانه سرخپوش به این روستا حمله می‌آورد و آنها از مرزهای خویش حراست می‌کنند. این فیلم نیز در دفاع از یهود است و عزلت گزینی این قوم در طول تاریخ را توجیه می‌کند.

نمی‌توان نادیده گرفت که فیلم نشانه‌ها، وامدار فیلم مریخ حمله می‌کند (1995) ساختۀ تیم برتون است. در این فیلم موجودات بیگانۀ سبزرنگ، از مریخ می‌آیند و زبانی غریب دارند و ابداً صلح را نمی‌پذیرند. در نهایت امریکایی‌ها می‌فهمند که این موجودات از موسیقی متنفرند و لذا با پخش موسیقی در همۀ اماکن، باعث نابودی آنها می‌شوند.
 
سلمان رشدی‌های جدید
 

از منظر ادیان
یهودیان نه تنها حضرت عیسی(ع) را به عنوان پیامبر خدا بلکه حتی به عنوان یک آدم صادق نیز قبول ندارند و نعوذاً بالله او را دجال می‌نامند. آنها اینچنین تبلیغ می‌کنند که عیسی ادعا می‌کرد که ماشیح (پیامبر خاتم) است و عده زیادی را به سوی خود جلب کرد اما چون مشخصات ماشیح را نداشت علمای ما او را بر صلیب کشتند! مسیحیان اما عیسی را پیامبر خاتم (ماشیح) گمان می‌برند و موضوع تصلیب را نیز قبول دارند. در حالیکه حتی در اناجیل مسیحی دیده نمی‌شود که عیسی(ع) آشکارا خود را ماشیح خوانده باشد. شبهه‌ای که در تصلیب عیسی(ع) پیش آمد بعداً با ظهور مجدد آن حضرت برطرف شد و این موضوع در خود اناجیل مسیحی واضح است (برای نمونه نگا. لوقا 24/ 36 تا 43). راقم در جریان تحقیقاتش به عینه فهمیده است که برخی از علمای مسیحی و یهودی به ماجرای تصلیب یهودای اسخریوطی (که به سبب خیانتش به عیسی(ع)، چهره‌اش شبیه او گشته و دستگیر شد) واقف هستند.

می‌خواستم اشاره کنم که کمپانی‌های هالیوود که در مالکیت یهودیان است هیچگاه مبلّغ مسیحیت نبوده‌اند. حتی مل گیبسون فیلم مصائب مسیح (2004) را در جریان اصلی هالیوود نساخت. لذا اگر می‌بینیم که فیلم نشانه‌ها به ایمان مسیحی اهمیت می‌دهد و آن را تبلیغ می‌کند فقط و فقط برای دشمنی با مسلمانان است. وگرنه فیلم قبلی شیامالان در تمسخر عیسای مسیحیان بوده است. فیلم نشکستنی با اشاراتی الیاس پرایس را نمادی از حضرت عیسی معرفی می‌کند و ماشیح بودن او را منتفی می‌داند و او را به تمسخر می‌گیرد. اصلی‌ترین مشخصۀ عیسی که فیلم از انجیل یوحنا وام گرفته در ماجرای تصلیب آمده است. نویسنده انجیل یوحنا با استناد به مزمور داوود 34/ 20 که می‌گوید استخوان ماشیح شکسته نخواهد شد سعی دارد او را ماشیح بخواند:

پس سربازان آمدند و ساق پای‌های آن دو نفر را که با عیسی اعدام شده بودند، شکستند. ولی وقتی به عیسی رسیدند، دیدند که مرده است. پس ساق‌های او را نشکستند ... کاری که سربازان کردند، مطابق پیشگویی کتاب آسمانی بود که می‌فرماید: «هیچ یک از استخوان‌های او شکسته نخواهد شد» (یوحنا 19/ 32 تا 37).

سلمان رشدی‌های جدید
 

و اما بعد...
بعد از فتوای امام خمینی(ره) به قتل سلمان رشدی، در دل دشمنان رعبی افتاده است و لذا کمتر به صورت آشکار به مقدسات اسلامی توهین می‌کنند و کینۀ خود را غالباً با تمسخر مسلمانان فرو می‌نشانند. به همین دلیل، ساخت فیلم‌های نمادین کارکرد بیشتری یافته است. آنها برای دشمنی با مسلمانان غالباً خودشان در سایه می‌مانند و از فیلمسازان غیر بومی استفاده می‌برند؛ فیلمسازانی که آماده‌اند اطاعت محض خود از یهودیان هالیوود را به اثبات برسانند تا بتوانند به فیلمسازی خود ادامه دهند. افرادی از قبیل:

شیامالان فیلمساز هندی با فیلم نشانه‌ها (2002)
آلخاندرو ایناریتو فیلمساز مکزیکی با فیلم بابل (2006)
و معصومه تاجدالدین فیلمنامه‌نویس ایرانی الاصل، با فیلم جلیقه/ جان می‌بری (2005). در این فیلم پسربچه‌ای به نام بابک یزدی به یک سرباز عراقی در عراق شلیک می‌کند! تاجدالدین بعد از نگارش جلیقه توانست نخستین فیلم خود را به نام دیشب (2010) با بازی کایرا نایتلی بسازد.

سلمان رشدی‌های جدید

  •  امیر اهوارکی
  • مشرق

"پو"و سبک زندگی دختران ما

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.
چه کسی فکرش را می کرد که یک موجود قهوه ای عجیب و غریب با چشمهای بزرگ که روی صفحه ی تبلت یا گوشی آرام ایستاده و نگاهمان می کند، یک روز برایمان جان بگیرد و رسیدگی به او بشود یکی از بزرگترین دغدغه ها و همه فکر و ذکرمان!

وسط جلسه نشسته است و تند و تند از حرف های رییس نت برمی دارد تا چیزی از قلم نیفتد. یکهو صدای آشنایی از گوشی بلند می شود که نشان می دهد بچه از خواب بیدار شده. وقتی این بچه از خواب بیدار می شود خودش را کثیف کرده و طبیعتا گرسنه است. زمان در اینجا حیاتی ست. باید هر چه زودتر به «پو» برسی تا وضعش خراب تر از این که هست نشود.کار را رها می کند و دو سه دقیقه ای به رتق و فتق امور این بچه ی مجازی می پردازد و دوباره برمی گردد سرکار!
«پو» (pou) یک بازی برای گوشی و تبلت با سیستم عامل های اندروید و آی او اس و غیره است که طراحی و فرایند آسانی دارد. وقتی این بازی و بازی های مشابهش را نصب می کنی، با موجودی مواجه می شوی که رنگش قهوه ای است و چشم های بزرگی دارد. روی صفحه ی گوشی ات ایستاده و با آن چشم های درشت نگاهت می کند و منتظر است تا پدر و مادرش را پیدا کند.

وقتی که مادر یا پدرش شدی، دیگر همه ی مسئولیتش بر گردن توست. باید سر وقت به او غذا بدهی، سر وقت با او بازی کنی، بخوابانی اش، تمیزش کنی و ...

وقتی هم که مرحله ات بالا رفت، با جمع آوری سکه می توانی برایش خرید کنی و توقعاتش را برآورده کنی و خلاصه هر کاری که می شود برای یک بچه انجام داد!

شاید کسی نداند روزی که «پل سالامه» این بازی ساده را طراحی کرد، چه مخاطبینی برایش در نظر گرفت و جامعه ی هدفش چه کسانی بودند اما امروز می بینیم که محبوبیت این موجود کوچک و عجیب، مرز سنی و جنسیتی را شکانده و هر کس با هر تحصیلات و سن و جنسیتی، یک بچه قهوه ایِ نیازمند به رسیدگی و توجه توی گوشی یا تبلتش دارد و در برابر او احساس مسئولیت می کند.

یک عاشقانه مثلا آرام!

می گوید: «من اگر این ترم مشروط شدم تقصیر پسرمه!» منظورش از «پسرم»، پو است. می گوید که «پو» یش چاق و تپلی است که به تازگی برایش یک کت و شلوار خریده و یک سبیل کلفت! می گوید :«مردی شده برای خودش!»

در دنیایی که تکنولوژی بازی های رایانه ای هر روز پیشرفته تر و پیچیده تر می شود و با قدرت هر چه تمام تر، محصولات را با گرافیک بالا و داستان های جذاب و رنگ و لعاب فراوان به مخاطبین خود عرضه می کند، گل کردن بازی های آرام و بی دغدغه، کمی عجیب و قابل تامل به نظر می رسد.

این بازی ها با یک برنامه ریزی دقیق و استفاده از علوم روانشناسی و جامعه شناسی، روی احساسات فرد انگشت می گذارند و از خاصیت وابستگی انسان به موجودات اطرافش استفاده می کنند. خیلی آرام و ظریف وابسته ات می کنند بطوریکه حتی اگر بخواهی هم دیگر نمی توانی ازشان دست بکشی.

کارشناسان معتقند که بازی های رایانه ای در دنیای امروز نوعی رسانه نوین هستند. خاصیت رسانه این است که مطلب، موضوع یا مفهومی را برای مخاطب تبیین کند. این رسانه های نوین، علاوه بر تاثیرگذاری و فرستادن و دریافت پیام از سوی مخاطب، وظیفه ی بزرگ دیگری هم دارند. این وظیفه، تلاش برای ماندگاری است. هر چه یک رسانه ماندگارتر باشد و بتواند مخاطب را مدت زمان بیشتری از آن خود کند، موفق تر است.

پو و سبک زندگی دختران ما


این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.

واقعی شدن «پو» و راه یافتن او به زندگی و احساساتمان نشان می دهد که هدف گذاری و برنامه ریزی طراح و سازنده، بسیار دقیق و موفق بوده است. موارد زیر، کامنت های مخاطبین این بازی و ابراز احساسات آنها نسبت به این موجود ناشناخته است:

پوی من دختره! الان دوازده مرحله ست که دارمش و براش یه چیزایی خریده م. رنگش هم نارنجیه و البته خیلی شکمو! تحمل ندارم؛ پس کی بزرگ می شه؟

بچه من 98 سالشه. داره می ترکه از بس چاق شده. به خدا از کار و زندگی منو انداخته.

من برای پو اسم گذاشتم. اسمشو گذاشتم پژمان که با بقیه فرق کنه.

کی می دونه پو چطوری می تونه ازدواج کنه؟ دلم می خواد بچه مو توی لباس دامادی ببینم!

وقتی سیر شده و می خوام بهش غذا بدم و اون می گه:«نه» دلم می خواد بپرم توی تبلت بغلش کنم!

من خودم یه پسر دارم برای همین پوی دختر انتخاب کردم. دخترا بابایی هستن آخه. پوی من هم خودشو برام لوس می کنه و منم نازشو می خرم.

عکسش را می گیرند و در فضای مجازی منتشر می کنند، هم و غمشان خریدن لباس و عینک و کلاه و سایر لوازم برایش است، تلاش می کنند بزرگش کنند و بهترین چیزها را بدهند بخورد، به هم که می رسند از سن و سال فرزندخوانده مجازیشان می گویند و اتفاق هایی که برایش افتاده... این ابراز احساسات نسبت به چیزی که جان و هویت ندارد و معلوم نیست از کجا پیدایش شده، واقعا عجیب به نظر می رسد.

خطر «پو»!

کفرش درآمده! از دست همسرش حرص می خورد که مرتب سرش توی گوشی است و دارد قربان صدقه ی «پو»ی نوجوانشان می رود. همسرش هر اتفاقی که برای پو می افتد و هر چیز جدیدی که برای پو می خرد را می آید با آب و تاب برای او تعریف می کند و همه ی فکر و ذکرش شده بزرگ کردن این فرزندخوانده!

خودشان یک دختر پنج شش ساله دارند؛ با این حال این مادر جوان، دلش یک بچه ی کوچک دیگر هم خواسته و به هر دوی این ها رسیدگی می کند. مرد جوان می گوید:«گاهی «پو» به دخترک خودمان ترجیح داده می شود. وقتی «پو» چشمهایش دو دو می زند، همسرم با احساس مسئولیت وصف ناپذیری می دود و غذایش را مهیا می کند و اگر پول در حسابش نباشد، آن قدر بازی می کند تا پول گیر بیاورد و بتواند بچه ی صفر و یکی اش را سیر کند و تا این بچه آرام نگیرد و نخوابد، همسر هم آرام نمی گیرد. گاهی ساعت ها غرق شدن در مسائل «پو»ی کوچک، وقت رسیدگی به کارهای دیگر را می گیرد و حتی دلزدگی نسبت به کارهای دیگر ایجاد می کند.»

اگر در قدیم بیشتر نسبت به تاثیر بازی های رایانه ای بر کودکان و نوجوانان نگران می شدیم، امروز این خطر گسترده تر شده و ابعاد وسیعی پیدا کرده است.اگر در قدیم برخی بازی های رایانه ای باعث رواج مفاهیم ضدمعنوی و خشونت می شد، امروز باید از بازی های آرامی که به ظاهر هیچ کدام از آسیب های بازی های اکشن و خشن را ندارند هم ترسید. بازی های آرامی که فرد را (در هر گروه سنی و تحصیلی و در هر جایگاه اجتماعی) تحت تاثیر قرار می دهد و از دنیای پیرامون خود جدا می اندازد و خطرشان کمتر از بازی های خشونت آمیز و تاثیرگذار اکشن نیست.

رحیمی، کارشناس روانشناسی در مورد تاثیر این گونه بازی ها در زندگی انسان می گوید: «یکی از بزرگترین آسیب های این بازی ها این است که افراد گذشت زمان را به هیچ وجه احساس نمی‌کنند و وقتی به خود می‌آیند که ساعت‌های زیادی از وقتشان صرف این بازی‌ها شده‌است. علاوه بر آن طبق تحقیقات، افرادی که وابسته به این بازی ها می شوند، درونگرا شده و در جامعه منزوی می شوند و رفته رفته در برقراری ارتباط اجتماعی کم تمایل و یا ناتوان می گردند.

این روانشناس خطر خیالپردازی و دور شدن از دنیای حقیقی را مهم و غیرقابل انکار می داند و می گوید: «وقتی بچه ی مجازی اجز نیازهای مادی توقعی از پدر و مادرش ندارد و با اندکی غذا و کمی بازی می توانی راضی نگهش داری، ناخودآگاه این تفکر و این ذهنیت در زندگی عادی برای انسان نهادینه می شود. تحملش در برابر خواسته های دیگر را از دست می دهد و توجهی به نیازهای معنوی اطرافیان علی الخصوص فرزند را از دست می دهد.»

رحیمی معتقد است پیشرفت تکنولوژی سبب دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر می‌شود. به طوری که هر یک از افرادخانواده به خاطر مشغول بودن به تماشای تلویزیون یا درگیر بودن با رایانه و اینترنت و بازی‌های رایانه‌ای، کمتر وقت می‌کنند با یکدیگر بنشینند و صحبت کنند و این خود باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شده‌است، به گونه‌ای که آنان کمتر حوصله یکدیگر را دارند.

به هر صورت شمشیر دولبه ی تکنولوژی هر روز یک وجه و یک بعد از زندگی انسان را هدف قرار می دهد و با رسوخ به تمامی ابعاد زندگی انسان، قدرتش را به رخ می کشد. قدرتی که مخاطبان را منفعل کرده و آنها را در جریانی قرار داده که نتیجه ای جز قدرتمندتر شدن این رسانه های نوین ندارد.

باید مراقب باشیم چرا که «پو» همین موجود کوچک دوست داشتنی با آن نگاه مظلوم و لبخند شاد، در کمین ماست!


  • رویکرد

خدمات متقابل پنتاگون و هالیوود/ ابزارهای روابط عمومی فوق‌العاده +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
استنیلی جف می‌خواست فیلمی برای کلمبیا پیکچرز درباره گروهی از دانشجویان دانشکده‌ی افسری مسلح بسازد که در تلاشی شجاعانه برای ممانعت از بسته شدن دانشکده، که دانشکده افسری را تسخیر کرده و جلوی گارد ملی مقاومت می کنند. اما زمان بدی را انتخاب کرده بود و همین باعث درگیری او با پنتاگون شد.
شواهد و قرائن نشان می‌دهند که هالیوود، صنعت فیلم‌سازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دستکاری بسیاری از سازمان‌های دولتی آمریکا،‌ بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشته‌ها می‌پردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانی‌مدت و علنی هالیوود با پنتاگون نموده‌اند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه 11 سپتامبر به رشته تحریر درآمده است. پیش از این 31 قسمت از فصل‌های کتاب «عملیات هالیوود» در مشرق ترجمه و منتشر شد. آنچه در ادامه می‌آید بخش سی و دوم از این کتاب است.
فیلم‌های هالیوود، ابزارهای روابط عمومی فوق‌العاده + تصاویر // در حال ویرایش // شماره 32
***
استنیلی جف تهیه کننده بدترین زمان ممکن را انتخاب کرده بود. او میخواست فیلمی برای کلمبیا پیکچرز درباره گروهی از دانشجویان دانشکدهی افسری مسلح بسازد که در تلاشی شجاعانه برای ممانعت از بسته شدن دانشکده، که دانشکده افسری را تسخیر کرده و جلوی گارد ملی مقاومت می کنند. بنابراین در ماه می سال ۱۹۸۰ رسماً از پنتاگون درخواست همکاری کرد.

یک ابزار روابط عمومی فوق العاده

در فیلمنامهای که قرار بود فیلم بر اساس آن ساخته شود، با عنوان Father Sky که بعدها به Taps تغییر پیدا کرد، اعضای بیرحم گارد ملی از نیروی نظامی قوی و برتری علیه دانشجویان یاغی که بین دوازده تا هجده سال دارند استفاده میکنند. البته دانشجویان در انتهای فیلم به فرمانده گارد یک دستی زده و پیش از این که تسلیم شوند، وی را به اسارت در می‌آورند. جرج سی اسکات قرار بود در نقش فرمانده محبوب دانشکده، و تیموتی هاتن در نقش دانشجوی افسری بازی کنند که پس از تصمیم هیئت امنای دانشکده برای بستن آن رهبری دانشجویان را برعهده می گیرد.

یک ابزار روابط عمومی فوق العاده

رونی کاکس قرار بود نقش سرهنگ گارد ملی را داشته باشد که به دستور فرماندار وظیفه داشت دانشکده را تسخیر کند.تام کروز و شان پن، که برای نخستین بار در این فیلم نقش اصلی را ایفا می کردند، دانشجویان جوانی بودند که دیدگاههای متضادی درباره شورش دانشجویان داشتند.

از بدشانسی جف، زمان درخواستش برای همکاری گارد ملی دقیقاً با دهمین سالگرد قتل عام ایالت کنت، یعنی ۴ می ۱۹۷۰، همزمان شده بود که طی آن گارد ملی بر دانشجویان معترض آتش گشود و چهار دانشجو را به قتل رسانیده و نه نفر دیگر را زخمی کرد.

گارد ملی پس از خواندن فیلمنامه، که مقامات گارد مطمئن بودند مردم را به یاد رویدادهای ناخوشایند یک دههی پیش در ایالت کنت خواهد انداخت، گفتند به هیچ‌وجه با ساخت آن همکاری نخواهند کرد.

دان باروش، رئیس دفتر فیلمسازی پنتاگون در نامهای به تاریخ ۲۰ می ۱۹۸۰ به جف نوشت: «پس از بررسی کامل فیلمنامه ضمیمه شده، اداره مرکزی گارد ملی تصمیم گرفت که حمایت ما از Father Sky بر علیه منافع گارد ملی و وزارت دفاع بوده و در نتیجه قادر به همکاری در ساخت این محصول نخواهیم بود.بدیهی است که آجودان ژنرال پنسیلوانیا با این تصمیم موافق است.درون‌مایه کلی فیلمنامه صرفاً خصومت مردم نسبت به گارد ملی به مثابه دشمن دانشجویان جوان و حمله کننده به محوطهی دانشگاهها را بیدار خواهد کرد. ما طی ده سال گذشته سعی کردهایم واقعهی ایالت کنت را توجیه کنیم.در فیلم Father Sky گارد ملی سعی در غلبه بر نوجوانان از طریق استفاده از قدرت نظامی برتر خود دارد. این تصویری نیست که بخواهیم به مردم ارائه شود.»

جف که از انتقادات پنتاگون آزرده خاطر شده بود، به همراه نویسندگانش سعی کرد فیلمنامه را تبدیل به چیزی کند که گارد ملی از آن حمایت نماید. از آنجا که فیلمنامه مشابه واقعه ایالت کنت می بود، گارد ملی میخواست جریان «با توجه به شرایط»در نظر گرفته شود؛ به عبارت دیگر تقصیر مرگ دانشجویان در فیلم نمی‌بایست بر گردن اعضای زیاده متعصب و دست به هفت تیر گارد ملی بیفتد، بلکه باید خود دانشجویان مقصر مرگ همقطارهای خود باشند.

جف در نامهای به تاریخ ۳ جولای ۱۹۸۰ به باروش نوشت: «در پیوست نسخهی بازنویسی شده فیلم Taps، که پیش از این Father sky نامیده می شد، را ضمیمه کرده ام. بار پیش که افراد شما فیلمنامه را دیدند، لطف کرده و فهرست مخالفتها و دغدغههای خود را برای ما ارسال نمودند. ما پس از بررسی دقیق نگرانیهای آنها وقت زیادی را صرف بازنویسی فیلمنامه کردیم.»

در فیلمنامه جدید سرهنگ کربی فرمانده گارد ملی مهربان تر و دلرحمتر به تصویر کشیده شده بود، و بیش از آن که دشمن دانشجویان باشد دوست آنها بود.

یک ابزار روابط عمومی فوق العاده

جف به باروش گفت: «معتقدم فیلمنامهی کنونی در نحوهی به تصویر کشیدن گارد ملی دقیقتر است، و مهمتر از همه، معتقدم که گارد ملی ـ به ویژه آنچنان که در شخصیت کربی به تصویر کشیده شده، منطقی و هوشمند، عقلانی و انسانی عمل می‌کنند. در موقعیتی که در آن ۱۰۰ پسربچه مسلح بوده و قادر به بکارگیری پیشرفتهترین تسلیحات موجود هستند، این کربی است که سعی میکند راه حلی صلح آمیز برای حل معضل بیابد. هنگامی که دیگران خواستار حمله هستند، کربی دائماً به آنها یادآوری می کند که طرف مقابل گروهی از کودکان هستند و به صورتی مناسب باید با آنها برخورد شود. و در نهایت هنگامی که فرماندار تشخیص میدهد که برای حل موقعیت باید دست به کار شد، کربی از مردانش می خواهد تا زمانی که نیاز مبرمی وجود ندارد، یا جز در دفاع از خود، دست به اسلحه نشوند.»

جف سپس به موضوع ایالت کنت پرداخت و نوشت، «آقای باروش، من متوجه هستم که یکی از مخالفتهای شما و همکارانتان به این خاطر است که این فیلم ممکن است واقعهی ایالت کنت را در ذهن مخاطب زنده کند. متأسفانه واقعه ی ایالت کنت رویدادی حقیقی است که در نتیجه آن مردم احساساتی منفی نسبت به گارد ملی یافتند.من معتقدم که بهترین راه برای مقابله با این احساسات به تصویر کشیدن گارد ملی به صورت سازمانی تحت فرماندهی افراد هوشمند و دلرحم جامعه است که هدف آنها حفظ صلح است. من معتقدم که فیلم Taps به این مهم دست می یابد، و مطمئنم که فیلم Taps نه تنها برای گارد ملی مضر نیست، بلکه ابزار روابط عمومی فوق العادهای خواهد بود.»

گارد ملی نظر مساعدتری نسبت به فیلمنامهی بازنویسی شده داشت.

در فیلمنامه اولیه، سرهنگ کربی پیش از این که حملهاش بر مواضع دانشجویان را آغاز کند به افرادش دستور میدهد که پیش حمله آنها را به توپ ببندند.

کربی به نقشهی محوطه‌ی دانشکده اشاره کرده و به یکی از فرماندهان گروهانش می‌گوید:«کاپیتان، رنجرهای شما از طریق تونلهای فاضلاب به این نقطه می روند. سعی کنید آنها را غافلگیر کنید، اما اگر به مشکلی برخوردید می دانید چه باید بکنید.» سپس به افرادش می گوید هنگامی که به «هدفشان دست یافتیم منور آبی رنگ شلیک خواهم کرد. برای پشتیبانی از افراد محوطه را به توپ ببندید.»

سپس کربی و افرادش از طریق فاضلاب مواضع دفاعی دانشجویان را غافلگیر کرده و هنگامی که برای حمله از تونل خارج می شوند، طبق فیلمنامه «کادریها را میبینیم که مورد اصابت گلولههای بیحس کننده قرار می‌گیرند و به خاطر غافلگیر کننده بودن حمله مواضعشان به سرعت تسخیر می‌شود.»

اما در فیلمنامه اولیه، پیش از این که کربی بتواند برای درخواست کمک منور آبی رنگ را شلیک کند «افسران ضد حملهی از پیش برنامه‌ریزی شدهای را آغاز کرده، کربی و افرادش را به دام می‌اندازند و آنها را در محوطه باز ـ در موقعیتی باز و آسیب پذیر ـ محاصره می کنند.»

سپس برایان مورلند فرمانده افسران که نقش او را تیموتی هاتن ایفا می کند به کربی می گوید که تسلیم شود:«سرهنگ کربی، لطفاً به افرادتون بگید سلاحشون رو زمین بگذارند. از حرف من اطاعت کنید تا آسیب نبینید.»

کربی با عصبانیت فریاد می زند:«مورلند من میخوام این منور را شلیک کنم، که بعدش یک حمله هماهنگ علیه مواضعتان صورت می گیرد. هیچ شانسی نداری پسر! تسلیم شو.»

طبق فیلمنامه مولند یک بار شلیک کرده و بازوی کربی را زخمی می کند. کربی بازویش را می گیرد و از درد تعادلش به هم میخورد و در نتیجه منورافکن را می اندازد.

مورلند می گوید: «سرهنگ کربی، یک بار دیگه درخواستم رو تکرار می کنم.به افرادتون بگید سلاحشون رو زمین بگذارند و تسلیم بشن.شما کاملاً محاصره شدید. کاری که میگم رو انجام بدید یا همینجا می میرید.»

کربی که در می یابد در موقعیتی کاملاً آسیب پذیر قرار دارد به افرادش می گوید سلاح های خود را زمین بگذارند. اما در نهایت حیرت، پس از این که افراد گارد تسلیم می شوند مورلند شمشیر تشریفاتیاش را به کربی میدهد و تسلیم می شود، و در نتیجه درگیری چند روزه به پایان می رسد. مورلند به کربی می گوید:«ما تسلیم می شویم.»

در فیلمنامه اولیه افسران جوان تمامی سلاح های خود را به گارد می‌دهند و در برابر نگاه حیرت زده کربی مورلند به همراه سایر افسران برمی گردند و به سمت ورودی دانشکده می روند. طبق فیلمنامه «همچنان که کربی با نگاهی حسرت آلود به آنها می نگرد ـ و هیچ احساس پیروزی نمی کند» دوربین روی دروازه های دانشکده زوم می کند که باز می شوند و افسران جوان به والدین خود ملحق می شوند.

در ابتدا قرار بود فیلم این گونه به پایان برسد، اما گارد ملی به هیچوجه نمی توانست چنین پایان بندی را بپذیرد؛ آنها به هیچوجه تصمیم نداشتند به ساخت فیلمی کمک کنند که در آن اعضای گارد ملی توسط چند پسربچه اسیر می شوند.

بنابراین جف و نویسندگانش پایانبندی جدیدی نوشتند که اعضای گارد ملی را به صورت افرادی دلرحم و قهرمان به تصویر می کشید؛ از به توپ بستن خبری نبود، کربی و افرادش دیگر تسلیم نمی شدند و مورلند فاتحانه از محوطهی دانشکده خارج نمی شد ـ بلکه جسدش را بیرون می بردند.و مورلند به بازوی کربی شلیک نمی کند، بلکه شخصیت تام کروز این کار را انجام می دهد و سپس دچار جنون شده و با مسلسل اعضای گارد ملی و تیم نیروهای ویژه پلیس را که ساختمان را محاصره کردهاند به گلوله می بندد و در نتیجه کشته می شود.

بنابراین وقتی جف پذیرفت فیلمنامه را تعدیل کند، گارد ملی با درخواست همکاری وی موافقت کرده و تانک، جیپ و تسلیحاتی را که خواسته بود در اختیارشان گذاشت.

چهار روز پس از اکران فیلم در روز ۱۱ دسامبر ۱۹۸۱، جان هنلی یکی از مقامات دفتر فیلمسازی گارد ملی در یادداشتی «نبرد» گارد ملی با تهیه کنندگان و پیروزی نهایی آنها برای بازنویسی فیلمنامه به گونهای که مطابق میل گارد باشد را شرح داد.

هنلی در این یادداشت به تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۸۱ نوشت «شاید بتوان گفت فیلمنامه‌ی اولیه منفیترین چیزی بود که تا کنون درباره گارد ملی خواندهام. از آنجا که فیلم توسط کمپانی بزرگی تولید می شد می دانستیم که با یا بدون حمایت ما ساخته خواهد شد. به منظور تعدیل فیلمنامه پذیرفتیم که با تهیه کننده همکاری کرده و در فرایند نوشته شدن فیلمنامه مشارکت کنیم.در نسخه نهایی تصویر خوبی از گارد ملی ارائه شد. فرمانده گارد یعنی سرهنگ کربی که نقش او را رونی کاکس ایفا میکند، فردی هوشمند و دلرحم است که می خواهد به هر قیمتی شده از درگیری مسلحانه با دانشجویان اجتناب کند. او به صورت فرمانده رک و صریح نیروها به تصویر کشیده شده که ظاهری نظامی و مرتب دارد. شکی نیست که وی تنها فردی در فیلم است که ایراد شخصیتی نداشته و تنها صدای عقل و منطق در میانه درگیری به شمار می رود.»

«برخلاف فیلمنامهی اولیه، اعضای گارد ملی قاتلین بیرحم و تشنه به خون نیستند.بلکه افراد حرفهای کارامدی هستند که وظیفهاشان را انجام می دهند. در فیلم هیچ گاردی در حال شلیک به دانشجویان نشان داده نمی شود. صحنه آخر فیلم که دو دانشجو کشته می شوند به درخواست ما مبهم بوده و مشخص نیست این کار توسط اعضای گارد انجام شده یا نیروهای ویژه پلیس.به طور کلی من معتقدم گارد ملی به صورت نیروی نظامی حرفهای به تصویر کشیده شده که سعی دارند وظیفهی خود را بدون هیچ خونریزی انجام دهند. برداشت کلی مخاطبین از گارد ملی مساعد خواهد بود. »

و در نهایت این همه چیزی بود که گارد ملی از اول می‌خواست؛ مأموریت آنها به انجام رسیده بود.
  • مشرق

افشای روابط فیس‌بوک و پنتاگون؛ اعضاء فیس‌بوک، موش‌های آزمایش‌های روانی پنتاگون

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
انتشار این اخبار، سبب موجی از اعتراض از سوی کاربران فیس بوک شده، اما تاکنون به جز توضیحات محققان پروژه مذکور، مسئولان فیس بوک حاضر به عذرخواهی نشده‌اند.
ابعاد جدیدی از همکاری‌های شبکه اجتماعی فیس بوک با دستگاه‌های جاسوسی و امنیتی آمریکا افشا شد.

طبق جدیدترین افشاگری‌ها، فیس‌بوک در اوایل سال 2012 به طور مخفیانه محتوای صفحات حدود 700 هزار کاربر خود را در اختیار محققان قرار داده تا به تحقیق درباره چگونگی انتقال احساسات و عواطف از طریق شبکه اجتماعی بپردازند.

نتایج این مطالعه که به مدت یک هفته بر روی کاربران فیس بوک و با مشارکت محققان دانشگاه‌های کورنل و کالیفرنیا انجام شده، در شماره اخیر نشریه 'Proceedings of the National Academy of Scientists' (PNAS) و با عنوان «شواهد تجربی سرایت عواطف و احساسات در ابعاد انبوه از طریق شبکه‌های اجتماعی» منتشر شده است.

نتیجه این پژوهش که با بودجه دولت آمریکا اجرا شده، این بوده که امکان سرایت عواطف و احساسات از طریق شبکه‌های اجتماعی، تا چه حد وجود دارد.

انتشار خبر این پژوهش مخفیانه، سبب ایجاد موجی از انتقادات نسبت به مسئولان فیس بوک شده که محتویات شخصی افراد را بدون اجازه در اختیار محققان قرار داده‌اند.

اعضاء فیس بوک، موش های آزمایش های روانی پنتاگون// در حال ویرایش

در این پروژه، محققان به طور مخفیانه محتوای مطالب ارسالی به 700 هزار کاربر دست‌چین‌شده را تغییر می‌داده‌اند تا واکنش آنها را محک بزنند. بر این اساس، طی دو سناریوی موازی، مطالب مثبت یا منفی ارسالی برای کاربران، به طور جهت‌دار کم یا زیاد می‌شده است.

نتیجه این مطالعه نشان داده که وقتی مطالب مثبت یک کاربر فیس‌بوک، کم شده است، او نیز مطالب مثبت کمتری روی صفحه خود گذاشته است. وقتی هم برای کاربر، مطالب منفی کمتری ارسال شده، ‌او نیز مطالب منفی کمتری را منتشر کرده است. این مطالعه نشان می‌دهد که واکنش عاطفی کاربران در شبکه اجتماعی، چگونه است.

آدام کرامر یکی از اعضای این پژوهش، با دفاع از اقدام مذکور گفته است: هدف از این تحقیق این بود که پیام‌های منفی یا مثبت دوستان در صفحه فیس بوک یک کاربر، چه تاثیری بر رفتار وی دارد. آیا در صورتی که دوستان کاربر، پیام منفی بگذارند، او دلخور شده و حتی ممکن است فیس بوک را ترک کند؟

آنچه که سبب رسوایی بیشتر فیس بوک شده این است که یکی از اعضای این تحقیق به نام جفری هانکوک (استاد دانشگاه کورنل) از وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) برای اجرای پروژه مشابهی پول قابل توجهی دریافت کرده است.

پنتاگون در اجرای این پروژه و پروژه‌های مشابه، با ده‌ها دانشگاه و موسسه علمی آمریکایی همکاری دارد و سالانه چندین میلیون دلار نیز برای آن بودجه در نظر گرفته است.

انتشار این اخبار، سبب موجی از اعتراض از سوی کاربران فیس بوک شده، اما تاکنون به جز توضیحات محققان پروژه مذکور، مسئولان فیس بوک حاضر به عذرخواهی نشده‌اند. مسئولان فیس بوک مدعی هستند که در ابتدای ثبت نام افراد برای عضویت در فیس بوک، از آنها اجازه گرفته می‌شود تا از محتوای صفحاتشان برای تحلیل‌های خاص، استفاده شود.

پروژه‌ای که هانکوک برای پنتاگون انجام داده بود در سال 2009 منتشر شد؛ یعنی یک سال قبل از آن که موسسه مطالعات راهبردی دانشکده جنگ آمریکا US Army War College’s Strategic Institute در گزارشی که به مناسبت بحران اقتصادی جهان منتشر کرد، نسبت به بروز ناآرامی‌های شدید اجتماعی در آمریکا به علت سلسله بحران‌های موسوم به «شوک‌های راهبردی» هشدار دهد.

گزارش موسسه مطالعات راهبردی دانشکده جنگ آمریکا که با عنوان «شناسایی ناشناخته‌ها: شوک‌های راهبردی نامتعارف در توسعه راهبرد دفاعی» منتشر شد، تاکید داشت که در زمان وقوع بحران‌های وخیم اجتماعی،‌ باید از ارتش برای بازگشت آرامش و نظم داخلی استفاده شود.

در این گزارش آمده بود: خشونت‌های مدنی گسترده در داخل آمریکا ساختار دفاعی این کشور را مجبور به تغییر اولویت‌ها به سمت دفاع از نظم داخلی پایه‌ای و امنیت مردم خواهد کرد.

در همین حال، دانشگاه کورنل در مطالعه دیگری در چارچوب پروژه تحقیقاتی Minerva که تحت نظارت دفتر تحقیقات علمی نیروی هوایی آمریکا انجام شد، به پیش‌بینی پویایی بسیج تحرکات اجتماعی پرداخت.

هدف از این پروژه، پیش‌بینی نقطه کانونی جرقه ایجاد بحران و آشوب اجتماعی بر مبنای تاثیرات رسانه‌های دیجیتال بود که با مطالعه شماری از بحران‌های اخیر همچون انقلاب مصر در سال 2011 و اعتراض‌های پارک گزی در ترکیه در سال 2013 انجام شد.

در همین راستا، محتوای گفتگوها در توئیتر مورد بررسی قرار گرفت تا مشخص شود که چه افرادی در ناآرامی‌های همه‌گیر اجتماعی مشارکت می‌کنند و چه زمانی این افراد برای حضور در ناآرامی‌ها عزم جدی پیدا می‌کنند.

بنابراین با توجه به سوابق یادشده وزارت دفاع آمریکا و همینطور افشاگری‌هایی که در سال‌های اخیر از سوی اسنودن انجام شده، مطالعه اخیر پنتاگون بر رفتار کاربران فیس بوک مایه نگرانی است. همچنین این رسوایی، حاوی نکته دیگری هم هست و آن همکاری مراکز علمی و دانشگاهی آمریکا با دستگاه‌های نظامی این کشور در موضوعات غیردانشگاهی است.


  • مشرق

انیمیشن «عایشه و محمد» ; توهینی دیگر به ساحت پیامبر اعظم (ص)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

جمعی از فعالان ضد اسلامی اروپا از جمله «لارس هگارد» کاریکاتوریست دانمارکی، اقدام به ساخت انیمیشنی موهن به ساحت پیامبر اکرم با نام «عایشه و محمد» کرده‌اند که همزمان با روز استقلال آمریکا در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به نمایش درآمد.

 

«عایشه و محمد» ، نام انیمیشن جدید سراسر توهین به اسلام و پیامبر اکرم(ص) است که عده‌ای از فعالان ضد اسلامی اروپا، از جمله «لارس هگارد» ، کاریکاتوریست دانمارکی و طراح کاریکاتورهای توهین‌آمیز به حضرت محمد (ص) و«هنس ارلینگ جِنس»، رئیس سازمان آزادی بیان اروپا اقدام به ساخت آن کرده‌اند.

در این انیمیشن که در نهایت دروغگویی و با نیت سوء تهیه شده است، به طور مستقیم به حضرت محمد (ص) توهین شده و ازدواج او با عایشه به عنوان دختر بچه‌ای 6 ساله زیر سؤال رفته است.

«عمران فراست»، کارگردان متولد پاکستان که هم‌اکنون به عنوان پناهنده در اسپانیا زندگی می‌کند، این انیمیشن را کارگردانی کرده است.

«فراست » سال گذشته نیز انیمیشن «معصومیت جهاد اسلامی» را ساخت، همزمان با روز استقلال آمریکا به نمایش درآورد و در پیامی آن را به قربانیان و بازماندگان حادثه 11 سپتامبر تقدیم کرد.

در انیمیشن «عایشه و محمد»، حضرت محمد (ص)  به ازدواج‌های مکرر با دختر بچه‌های بسیار کم سن و سال و سوءاستفاده از نفوذ خود در بین‌قبایل و همچنین پایبند نبودن به مفاهیم اسلامی و قرآنی متهم شده است.

این انیمیشن  دو روز پیش همزمان با 4 جولای ، روز استقلال آمریکا در آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی به زبان انگلیسی به نمایش درآمد.

این فیلم همچنین قرار است در سطح گسترده‌تری به زبان‌های اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی و سوئیسی نیز اکران شود.

از واکنش مسلمانان و گروه‌های اسلامی نسبت به ساخت و اکران این انیمیشن موهن خبری در دست نیست ولی لینک‌های مربوط به انیمیشن در برخی سایت‌ها حذف و اینگونه عنوان شده که این کلیپ‌ها در پی فشار گروه‌های اسلامی حذف شده است.

«فراست»، کارگردان این انیمیشن توهین آمیز ابراز امیدواری کرده که مسلمانان بتوانند در برابر ساخت چنین انیمیشنی منطقی باشند و احساسات او را درک کنند.


  • فارس

پروژه احیای قوم لوط! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
این روزها به هر محصول رسانه ای غربی (و بعضاً شرقی!) که نگاه می کنی، اثری از قوم لوط را در آن می بینی! از انیمیشن های کودکان گرفته تا فیلم های سینمایی، سریال ها، بازی های رایانه ای، اخبار رسانه ای، شبکه های اجتماعی و... ظاهراً عمل قبیح همجنسگرایی به معروفی بدل شده که خلاف آن منکر بوده و عدم تمایل به آن نوعی سرشکستگی محسوب می شود! اما جدا از هیاهوهای موجود در این رابطه، با کمی دقت و تأمل می توان سرنخ هایی از جریانی هدفمند را مشاهده کرد که با نیتی مشخص و خاص به آن دامن زده می شود و آن، پدیده شوم گرایش زنان و دختران به یکدیگر است.

 پروژه احیای قوم لوط! +تصاویر

 

ین جریان از چنان رواج و شتاب سریعی برخوردار است که تقریباً هر روز می توانیم نمودی از آن را در جهان پیرامونمان مشاهده کنیم. تقریباً از هر 4 فیلم تولیدی هالیوود، یکی به موضوع همجنسگرایی زنان می پردازد یا به صورت گذرا (اما بسیار پر رنگ) به آن اشاره دارد. این قاعده در سریال ها، انیمیشن ها و بازی های رایانه ای هم (به عنوان مثال می توان به انیمیشن Frozen و یا نسخه الحاقی بازی پرطرفدار The Last of Us اشاره کرد که در هر دوی آن ها ردی از همجنسگرایی زنان دیده می شود) به شکل ملموسی وجود دارد.
پروژه احیای قوم لوط!
این موضوع زمانی بیشتر جلب توجه می کند که برخی از سایت های خبری نظیر یاهو، بی بی سی و رویترز هم وارد میدان شده و مدام با انتشار اخباری از ازدواج همجنسگرایان زن و یا گرایش یک فرد معروف (عمدتاً زنان) به همجنسگرایی به این امر دامن می زنند:

زنان همجنسگرا بیشتر از مردان همجنسگرا ازدواج می کنند (رویترز)
اولین همجنسگرایان زن مجوز رسمی دریافت کردند (یاهو)
برای اولین بار در تایلند دو زن بودایی همجنسگرا رسماً ازدواج کردند (بی بی سی)
دو زن همجنسگرای هالیوودی رسماً ازدواج کردند (یاهو)
گرایش قابل توجه زنان هالیوودی به همجنسگرایی (رویترز)

ساخت یک فیلم ایرانی (در خارج از کشور) با موضوع همجنسگرایی زنان و حمایت یک خواننده لوس آنجلسی از این افراد، از دیگر مصادیق این جریان به شمار می روند و در همین راستا گام برمی دارند. حال سوال این است که چرا غرب و شرق تا این حد روی این مسئله تمرکز کرده اند و در پس این حجمه تبلیغاتی به دنبال چه هدفی هستند؟ برای پاسخ به این سوال، لازم است تا ابتدا سابقه تاریخی همجنسگرایی (به طور عام) را از منظر قرآن کریم بررسی کنیم تا حقیقت موضوع برای ما آشکار شود. در قرآن کریم داستان حضرت لوط (ع) و قوم منحرفی که وی برای هدایت آن ها مبعوث شده بود، شرح داده می شود. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این داستان را بدین شکل بیان می کند که:
پروژه احیای قوم لوط!
"لوط (ع) از كلدانيان بود كه در سرزمين‏ بابل زندگى مى‏ كردند و آن جناب از اولين كسانى بود كه در ايمان آوردن به ابراهيم (ع) گوى سبقت را ربوده بود. او به ابراهيم ايمان آورد و گفت: "انى مهاجر الى‏ ربى". (عنكبوت، آيه 26) در نتيجه خداى تعالى او را با ابراهيم نجات داده به سرزمين فلسطين (ارض مقدس) روانه كرد: "و نجينا و لوطا الى الارض التى باركنا فيها للعالمين" (انبياء، آيه 71)
پس لوط در بعضى از بلاد آن سرزمين (كه بنا بر بعضى از روايات و طبق گفته تاريخ و تورات، آن شهر سدوم‏ بوده) منزل كرد. مردم اين شهر و آبادی ها و شهرهاى اطراف آن كه خداى تعالى آن ها را در سوره توبه آيه ‏70 "مؤتفكات" خوانده، بت مى ‏پرستيدند و عمل فاحشه لواط را مرتكب مى ‏شدند و اولين ‏قوم از نژادهاى بشر بودند كه اين عمل در بينشان شايع گشت (اعراف، آيه 80) و شيوع آن به حدى رسيده ‏بود كه در مجالس عمومی‏شان آن را انجام می دادند (عنكبوت، آيه 29) تا آنكه رفته رفته عمل فاحشه، سنت ‏قومى آنان شد و عام البلوى گرديد و همه بدان مبتلا گشته، زنان بكلى متروك شدند و راه تناسل‏ را بستند (عنكبوت، آيه 29). لذا خداى تعالى لوط را به سوى ايشان گسيل داشت. (شعراء، آيه 162) و آن جناب ايشان را به ترس از خدا و ترك فحشا و برگشتن به طريق فطرت دعوت كرد و انذار و تهديدشان نمود، ولى جز بيشتر شدن سركشى و طغيان آنان ثمری حاصل نگشت و جز اين پاسخش ندادند كه: "اينقدر ما را تهديد مكن، اگر راست مى‏ گويى عذاب خدا را بياور" و به اين‏ هم اكتفا ننموده تهديدش كردند كه: "لئن لم تنته يا لوط لتكونن من المخرجين (شعراء، آيه 167) "اگر اى لوط دست از دعوتت‏ برندارى، تو را از شهرمان خارج خواهيم كرد" و كار را از صرف تهديد گذرانده، به يكديگر گفتند: "خاندان لوط را از قريه خود خارج كنيد كه آن ها مردمى هستند كه ‏مى‏ خواهند از عمل لواط پاك باشند. (عنكبوت، آيه 32، سوره هود، آيه 76)"
عاقبت اين قوم
پروژه احیای قوم لوط!
جريان به همين منوال ادامه يافت، يعنى از جناب لوط (ع) اصرار در دعوت به راه خدا و التزام به سنت فطرت و ترك فحشا و از آن ها اصرار بر انجام خبائث تا جايى كه طغيانگرى ملكه آنان شد و كلمه عذاب الهى در حقشان ثابت و محقق‏ گرديد. پس خداى عز و جل رسولانى از فرشتگانى بزرگ و محترم براى هلاك كردن آنان مأمور كرد، فرشتگان، اول بر ابراهيم (ع) وارد شدند و آن جناب را از مأموريتى كه داشتند (يعنى هلاك كردن قوم لوط) خبر دادند.
جناب ابراهيم (ع) با فرستادگان الهى ‏بگو-مگوئى كرد تا شايد بتواند عذاب را از آن قوم بردارد و به ملائكه تذكر داد كه لوط در ميان ‏آن قوم است. فرشتگان جواب دادند كه ما بهتر مى ‏دانيم در آنجا چه كسى هست و به موقعيت‏ لوط و اهلش از هر كس ديگر مطلع‏ تريم و اضافه كردند كه مسأله عذاب قوم لوط حتمى شده و به‏ هيچ وجه برگشتنى نيست. (عنكبوت، آيه 32، سوره هود، آيه 76) فرشتگان از نزد ابراهيم به سوى لوط روانه شدند و به صورت پسرانى (مردان جوانی) مجسم شده، به عنوان ميهمان بر او وارد شدند. لوط از ورود آنان سخت ‏به فكر فرو رفت، چون قوم خود را مى‏ شناخت و مى‏ دانست كه به زودى متعرض آنان مى‏ شوند و به هيچ وجه دست از آنان برنمى‏ دارند. چيزى نگذشت كه مردم خبردار شدند و به شتاب رو به خانه لوط نهاده و به يكديگر مژده مى‏ دادند.
لوط از خانه بيرون آمد و در موعظه و تحريك فتوت و رشد آنان سعى بليغ نمود تا به جايى كه دختران خود را بر آنان عرضه كرد و گفت: "اى مردم! اين دختران من در اختيار شمايند و اينها براى شما پاكيزه‏ ترند. پس از خدا بترسيد و مرا نزد ميهمانانم رسوا مسازيد." آنگاه‏ از در استغاثه و التماس درآمد و گفت: "آيا در ميان شما يك نفر مرد رشيد نيست؟" مردم درخواست‏ او را رد كرده و گفتند: "ما هيچ علاقه‏ اى به دختران تو نداريم و به هيچ وجه از ميهمانان تو دست‏بردار نيستيم.
پروژه احیای قوم لوط!
" لوط (ع) مأيوس شد و گفت: "اى كاش نيرويى در رفع شما مى‏ داشتم و يا ركنى شديد مى‏ بود و به آنجا پناه مى‏ بردم. (هود، آيه 80)" در اين هنگام ملائكه گفتند: "اى لوط ما فرستادگان پروردگار تو هستيم، آرام باش كه اين‏ قوم به تو نخواهند رسيد." آنگاه همه آن مردم را كور كردند تا افتان و خيزان متفرق شدند. (قمر، آيه 37) سپس فرشتگان به لوط (ع) دستور دادند كه شبانه اهل خود را برداشته، پشت به مردم نموده، از قريه بيرون روند و احدى از آنان به پشت ‏سر خود نگاه نكند، ولى همسر خود را بيرون نبرد كه به او همان عذابی خواهد رسيد كه به مردم شهر مى‏ رسد و نيز به وى خبر دادند كه بزودى مردم شهر در صبح همين شب هلاك مى‏ شوند. (هود، آيه 81، سوره حجر، آيه 66) صبح، هنگام طلوع فجر، صيحه آن قوم را فرا گرفت و خداى عز و جل سنگى از گل نشاندار كه نزد پروردگارت براى اسرافگران در گناه آماده شده بر آنان بباريد و شهرهايشان را زير و رو كرد و هر كس از مؤمنين را كه در آن شهرها بود، بيرون نمود.
البته غير از يك خانواده هيچ‏ مؤمنى در آن شهرها يافت نشد و آن خانواده لوط بود و آن شهرها را آيت و مايه عبرت نسل‏ هاى‏ آينده كرد تا كسانى كه از عذاب اليم الهى بيم دارند با ديدن آثار و خرابه‏ هاى آن شهرها عبرت‏ بگيرند (با استفاده از سوره ذاريات، آيه 37 و سوره‏ هايى ديگر) و در اينكه ايمان و اسلام منحصر در خانواده لوط بوده و عذاب همه شهرهاى آنان راگرفته، دو نكته هست:
اول اينكه اين جريان، دلالت بر اين دارد که هيچ يك از آن مردم ايمان ‏نداشتند. دوم اينكه فحشا تنها در بين مردان شايع نبوده، بلكه در بين زنان نيز شيوع داشته، چون ‏اگر غير از اين بود، نبايد زن ها هلاك مى‏ شدند و على القاعده بايد عده زيادى از زن ها به آن جناب‏ ايمان مى‏ آوردند و از او طرفدارى مى‏ كردند. چون لوط (ع) مردم را دعوت مى‏ كرد به اينكه ‏در امر شهوترانى به طريقه فطرى بازگردند و وصلت مردان و زنان را‏ سنت‏ خود قرار دهند و اين به نفع زنان بود و اگر زنان نيز مبتلا به فحشا نبودند، بايد دور آن جناب‏ جمع مى‏ شدند و به وى ايمان مى‏ آوردند. ولى هيچ يك از اين عكس العمل‏ ها در قرآن كريم درباره زنان قوم لوط ذكر نشده و اين خود مؤيد و مصدق رواياتى است كه در سابق گذشت كه مى‏ گفت: "فحشا در بين‏ مردان و زنان شايع شده بود، مردان به مردان اكتفا كرده و با آنان لواط مى‏ كردند و زنان با زنان‏ مساحقه مى‏ نمودند. (تفسیر المیزان- علامه طباطبایی)"
پروژه احیای قوم لوط!
ابی بصیر هم در حدیثی از امام باقر (ع) علت گرایش قوم لوط به همجنسگرایی را اینگونه روایت کرده که محضر مبارک حضرت ابی جعفر (ع) عرض کردم: "آیا رسول اکرم (ص) از بخل به خدا پناه می برد؟" حضرت فرمودند: "بلی. ای ابا محمد، در هر صبح و شام. ما نیز به خدا پناه می بریم و به زودی تو را از عاقبت بخل با خبر خواهم نمود. قوم لوط اهل قریه ای بودند که بر طعام بخل و حرص می ورزیدند و این خوی ایشان را مبتلا نمود به بیماری در فروجشان که دوایی نداشت." عرض کردم: "بیماری که به دنبال حرص و بخل ایشان پیدا شد چه بود؟" حضرت فرمودند: "قریه ای که قوم لوط در آن بودند، سر راه عابرین بر شام و مصر بود. لذا مسافران بر این قوم وارد می شدند و ایشان هم آن ها را ضیافت و پذیرایی می کردند و وقتی نفرات میهمانان زیاد گردید، بخل و فرومایگی اهالی این قریه یعنی قوم لوط ایشان را در مضیقه قرار داد. لذا بخل آن ها را وادار کرد به این که وقتی میهمانان بر ایشان نازل می شدند، با ایشان عمل شنیع نموده و رسوایشان کرده بدون این که هیچ شهوتی به ایشان داشته باشند و مقصود آن ها از این فعل قبیح آن بود که واردین از ایشان بیمناک گشته و نزدشان نیایند. باری افعال و اعمال زشت آنان منتشر شد و بدین ترتیب مسافرین و عابرین را بازداشت از این که بر آنان وارد شوند و این بخل آن ها بود که به بلایی مبتلایشان نمود که قادر بر دفع آن از خود نبوده بدون این که شهوتی بر این کار داشته باشند. سپس امام (ع) فرمودند: پس چه دردی دردناک تر از بخل و بد عاقبت تر و زشت تر از آن نزد خدا می تواند باشد. (برگرفته از کتاب علل الشرایع نوشته شیخ صدوق (ره))."
اما در داستانی که قرآن کریم در مورد قوم لوط بیان می کند، نکته بسیار مهم و ظریفی وجود دارد که کمتر به آن توجه شده و آن نقش زنان در رواج و گسترش این عمل قبیح است.
پروژه احیای قوم لوط!
1- طبق فرمایش قرآن، همه قوم لوط به عمل لواط (همجنسگرایی مردان) مبتلا شده بودند و هیچکس از این قاعده مستثنی نبود. یعنی این موضوع در حد وسیعی در بین مردان رواج داشته است. سوال این است که آیا آن ها دچار یک بیماری همه گیر شده بودند؟ به طور حتم، نمی توان گرایش به همجنسگرایی را یک بیماری اپیدمی، مانند بیماری های ویروسی دانست و عمل همجنسگرایی را امری خارج از اراده آن ها ذکر کرد. یعنی اینکه فرد همجنسگرا با آگاهی کامل و اراده آزاد اقدام به این عمل می کند، کما اینکه ما در گوشه و کنار شاهد انتشار اخباری مبنی بر گرایش افراد مختلف (حتی افراد متأهل!) به همجنسگرایی هستیم (البته نمی توان علل روانی را در بروز چنین پدیده ای نادیده گرفت، اما در مورد افرادی که به دلایلی از سوی رسانه ها به عنوان تازه همجنسگرا! معرفی می شوند، قضیه کاملاً فرق دارد.) حال سوال این است که چرا همه مردان این قوم به عمل لواط گرایش پیدا کرده بودند، در حالیکه زنان همچنان در میان این قوم زندگی می کردند و در حالت عادی باید گرایش اول مردان به زنان باشد؟ آیا در میان این مردان قوم لوط حتی یک نفر هم پیدا نمی شده که به زنان تمایل داشته باشد؟ بر اساس آنچه در احادیث نقل شده و متن صریح قرآن، عمل قوم لوط به هیچ وجه از سر شهوت نبوده و صرفاً به قصد تجاوز انجام می شده است. یعنی آنان در ابتدا هیچ شهوتی به یکدیگر نداشتند و برای حرص و طمع این کار را می کردند و همجنس باز بودند نه همجنس خواه. و به تعبیر امام باقر (ع)، در این قوم افرادی که در چارچوبی نظیر تجاوز وارد ارتباط جنسی می شدند، نه به خاطر شهوت (یا میل به انجام عمل جنسی با آن فرد)، بلکه به خاطر آزار و ترساندن آنان بوده است. اما ظاهراً به مرور زمان، این عمل کم کم به عادت مردان این قوم بدل شد و دیگر از حالت آزار رسانی و ترساندن دور و شهوترانی جایگزین آن شد.
پروژه احیای قوم لوط!
2- در قرآن کریم به عذاب و نابودی همه افراد قوم لوط اشاره می شود. طبق تفسیر علامه طباطبایی، این موضوع نشانگر این واقعیت است که زنان هم از قاعده فساد مردان مستثنی نبوده و آن ها هم مانند مردان به عمل شنیع مساحقه مبادرت می نمودند. حتی این نکته در روایات بیان شده که زنان راه تناسل را بر مردان بسته بودند! (یعنی عملا به مرور زمان نسل آن ها نابود می شده!). سوال این است که چرا زنان به مردان تمایل نداشتند؟ با توجه به نکات یاد شده و شواهد موجود، اینطور حدس زده می شود که عمل همجنسگرایی در میان قوم لوط ابتدا در میان زنان رواج یافته و سپس این مسئله در مردان رایج شده، یا لااقل کناره گیری زنان از مردان (به دلایل نامعلوم) در بروز این امر دخالت داشته است. البته هیچ سند جدی و قابل قبولی برای اثبات این موضوع وجود ندارد، اما از الگوسازی جدید غرب در مورد گسترش و رواج مسئله همجنسگرایی میان زنان، می توان اینطور حدس زد که شروع انحراف مردان قوم لوط هم به همین شکل بوده و زنان در این بین نقشی اساسی را ایفا می کردند. بدین ترتیب که در ابتدا زنان (به دلایلی که بر ما معلوم نیست) از مردان دوری کرده و رابطه با همجنسان را بر رابطه با مردان ترجیح دادند (زنان راه تناسل را بر مردان بسته بودند).
پروژه احیای قوم لوط!
در ادامه مردان محروم شده و آلوده به عمل لواط (در آن هنگام این عمل به منظور ایجاد ترس و آزار بوده) نیز به ناچار راه زنان را پیش گرفتند و پس از چندی این عمل در آن ها از چنان اعتباری برخوردار شد که دیگر روابط عادی زناشویی فراموش شده و عمل همجنسگرایی در میان آن ها به امری بدیهی بدل گشت! اکنون می توان بر اساس این نظریه، در یک جمع بندی کلی هدف نهایی غرب از رواج همجنسگرایی زنان در سطح وسیع را اینطور تفسیر نمود. لازم به ذکر است که بر خلاف تصور ایجاد شده از جوامعی مانند آمریکا که در فیلم ها نمایش داده می شود، اوضاع داخلی این کشور کاملاً کنترل شده و تا حدی ایزوله شده است! اوضاع در مورد اسرائیل بسیار سختگیرانه تر و محتاطانه تر است.
آن ها به شدت به امور مذهبی بها داده و خاخام ها سعی می کنند تا مردم را ولو با زور و فشار در چهارچوب ارزش های دینی خود نگه دارند!! تا برای همیشه قوم برتر بمانند!!! به همین دلیل به جرأت می توان گفت که ترویج چنین بی بندوباری هایی در واقع نسخه هایی برای کشورهای دیگر، خصوصاً کشورهای اسلامی است. اما در هر حال نمی توانند از آلوده شدن کشورهای خود هم جلوگیری کنند.
در واقع غرب درصدد است تا با پیاده سازی الگوی رفتاری قوم لوط در میان جوامع دیگر- و نه جامعه خود- چند هدف را محقق سازد:
پروژه احیای قوم لوط!

1- گسترش عمل شنیع همجنسگرایی و نابودی بنیان خانواده.
2- رواج خود ارضایی و شیوع بیماری های روانی.
3- گسترش پدیده زنا و پیدایش فرزندان نامشروع (زمانی که موضوع همجنسگرایی به یک هنجار در جوامع تبدیل شود، به طبع سنت نکاح و رابطه زن و مرد یک ناهنجاری محسوب خواهد شد و این موضوع زمینه ساز روابط پنهانی مردان و زنان و در نتیجه فرزندان نامشروع را در پی خواهد داشت)
4- نابودی نسل بشر.

پروژه احیای قوم لوط!
که در هر 4 مورد (البته می توان موارد دیگری هم به این لیست افزود) ایجاد هرج و مرج و در نتیجه دوری از آنچه خداوند برای سعادت بشر در نظر داشته را می توان به وضوح مشاهده کرد. و این دقیقاً مطابق با سوگندی است که شیطان برای گمراهی بشر خورد:
"قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ"
گفت: "پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت می‌دهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت."
"إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ" "مگر بندگان مخلصت را. (سوره الحجر-39-40)" "وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا" "
هر کدام از آن ها را می‌توانی با صدایت تحریک کن! و لشکر سواره و پیاده‌ات را بر آن ها گسیل دار! و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوی! و آنان را با وعده‌ها سرگرم کن! ولی شیطان، جز فریب و دروغ، وعده‌ای به آن ها نمی‌دهد (الاسرا -64)" می توان به وضوح دید که در پس چنین ماجرایی نه تنها چند کشور خاص با طرز فکرهای ویژه وجود دارند، بلکه خود شیطان مستقیماً سکان اداره آن را در دست داشته و با هدف نابودی نسل بشر اقدام به این کار نموده است. البته او برای نیل به این هدف به نیروهای انسانی (شَيَاطِينَ الْإِنْسِ) نیاز مبرم دارد و از این رو است که می بینیم شیاطینی در ظاهر انسانی این روزها با مردم سوریه و عراق چه می کنند. کاری که در نتیجه آن باز هم می توان هر چهار هدف یاد شده را مشاهده نمود.
 

حکم همجنس‌بازی برای زنان تروریست

"وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ" "اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آن ها بطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بی‌اساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر می‌گفتند: "و اگر پروردگارت می‌خواست، چنین نمی‌کردند (و می‌توانست جلو آن ها را بگیرد، ولی اجبار سودی ندارد.) بنابر این، آن ها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار! (الانعام- 112)"
  •   محمود بلالی
  • vgpostmortem.ir

تحلیل بر بازی Homefront / پیش بینی هایی که باید محقق شوند! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

* نکته: این بازی در 15 مارچ 2011 در آمریکا و 18 مارچ 2011 در اروپا عرضه شد.


مقدمه
سال هاست که دوستداران صنعت سینما و بازی های رایانه ای شاهد ساخت بازی هایی با مزامین جنگی (از جنگ های باستانی گرفته تا جنگ های خیالی مربوط به آینده) هستند. اکثر این بازی ها و فیلم ها یا صرفا با هدف سرگرمی و نمایش صحنه های هیجان انگیز و پر زرق و برق ساخته می شوند و یا در پس پرده، قدرتنمایی نظامی و یا اهدافی خاص را دنبال می نمایند.
بازی HomeFront هم از این قاعده کلی مستثنی نیست و علاوه بر بعد سرگرمی، اهداف خاصی را دنبال می کند. شاید در نگاه اول، هدف این بازی هشدار خطر گسترش قدرت نظامی کره شمالی و عواقب آن برای کشور آمریکا به نظر برسد. اما با کمی دقت و بررسی در می یابیم که این بازی درواقع در لایه های زیرین خود همچون نوسترآداموس عصر دیجیتال! اقدام به پیشگویی حوادث آینده جهان می نماید، طوری که انسان با بررسی این پیشگویی ها گه گاه شگفت زده می شود. مفاد این پیشگویی ها در قالب تعداد زیادی تکه روزنامه که در سراسر بازی بخش شده اند به بازیکن انتقال داده می شوند.

نکات مهم

لازم است که پیش از بررسی مطالب این روزنامه ها به چند نکته مهم اشاره کنم:

1- با توجه به سوژه اصلی بازی، وجود چنین اطلاعاتی (با این همه جزئیات و تاریخ روزها به تفکیک) تا حدی غیر ضروری و عجیب به نظر می رسد و نکته زمانی جالب تر می شود که می بینیم بسیاری از این اطلاعات آنچنان تخصصی هستند که به درد هیچ بازیکنی نمی خورند و حتی گه گاه خواندن این اطلاعات از حوصله بازیکن ها خارج است.

2- یکی از روش های مهم در خدشه دار نمودن فضای تحقیقاتی، وارد کردن اطلاعات نادرست در کنار اطلاعات درست است. طوری که بازیکن با تایید صحت اطلاعات صحیحی که پشت سر هم روایت می شوند، به اشتباه اطلاعات نادرستی که لا به لای آن ها جای داده می شوند را نیز ناخودآگاه می پذیرد. در این بازی هم سعی شده تا از این روش برای گمراه کردن بازیکن ها استفاده شود و گه گاه اطلاعات نادرستی در لا به لای اطلاعات دقیق بازی ارائه می شود (بازی با تاریخ ها و جابه جایی خبر های قدیمی و جدید با یکدیگر یکی از این نوع اقدامات است). البته سعی شده تا در این تحلیل، میان اینگونه اخبار و اخبار صحیح تفکیکی قائل شوم (امیدوارم که در این کار موفق بوده باشم). به همین منظور سعی کرده ام تا در ادامه هر خبر ذکر شده در بازی، خبر مرتبطی که در سایت ها و یا نشریات به چاپ رسیده اند (البته درصورت وجود) را نیز آورده و هر دو خبر را با یکدیگر مقایسه نمایم.


3- سال هاست که گروه های مخفی همچون فراماسونری (1)، ایلومنیناتی (2) و... سعی دارند تا با دخالت در امور کشورها و وضع قوانین خود، نظم نوین جهانی (3) خود را بر جهان استوار نمایند. در همین راستا آن ها از هیچگونه رفتاری ابا ندارند و برای رسیدن به آنچه پیش بینی نموده اند، دست به هر کاری می زنند. به عنوان مثال می توان به حادثه 11 سپتامبر اشاره کرد. حادثه ای که سال ها پیش آن را پیش بینی کردند و چند سال بعد برای تحقق پیش بینی های خود، دست به عملیات تروریستی گسترده ای زدند تا در نهایت علاوه بر تثبیت قدرت پیش بینی خود!! اهداف شوم خود در قبال افغانستان را نیز دنبال نمایند. در بازی Homefront نیز تعدادی از اینگونه پیش بینی ها وجود دارد که سعی شده در سال های اخیر بسیاری از آن ها به واقعیت تبدیل شوند (در طول بحث به این اتفاقات اشاره می شود). اما هنوز پیش بینی های قابل تاملی وجود دارند که تا به امروز محقق نشده اند و بیم آن می رود که برای اثبات قدرت پیش بینی خود، دست به اعمال شومی زده و دنیا را با آشوبی عظیم مواجه سازند. از این رو به کلیه عزیزان و دوستان تحلیلگر توصیه می کنم که با تحلیل و ارزیابی نکات ذکر شده در این پیش بینی ها، آن ها را کالبد شکافی نموده و درصورت کشف و درک نکات خاص، اطلاع رسانی نمایند.

taekimhomefront 213736

4- نکته قابل توجه دیگر درمورد این بازی حضور تائه کیم (Tae Kim) کارشناس نظامی سیا (CIA) به عنوان مشاور و ناظر در این پروژه است. او درمورد حضور خود اینطور اظهار نظر می کند که:
"سازندگان بازی قصد داشتند تا حد امکان بازی را بر اساس واقعیات موجود و حوادث آینده جهان بسازند و من به آن ها کمک کردم تا تحلیلی صحیح از وقایع آینده جهان داشته باشند."
او همچنین درمورد علت انتخاب کره شمالی به عنوان دشمن هم گفت:
"خیلی ها به من انتقاد داشتند که چرا به جای کره شمالی، چین و یا روسیه را به عنوان دشمن قرار ندادم. نظر من این است که کره شمالی واقعا پتانسیل تبدیل شدن به خطر بزرگ جهانی دارد. درضمن انتخاب چین به عنوان دشمن ممکن بود عکس العمل های غیرقابل پیش بینی ای را از سوی این کشور به همراه داشته باشد. دشمنی روسیه هم چیز جدیدی نبود و جذابیت چندانی برای بازیکن ها نداشت."
محتوای این بازی از طرف مجتمع نظامی- صنعتی تایید شده و بودجه ای از طرف پنتاگون برای کمک به ساخت این بازی اختصاص یافته است.
داستان بازی را هم کارگردان و نویسنده آمریکایی جان میلیوس (John Milius) به رشته تحریر درآورده. این کارگردان در کارنامه کاری خود نگارش فیلمنامه هایی چون: Apocalypse Now ، Jaws، The Hunt for Red October، Red Dawn و Clear and Present Danger را دارد.

5- نکته آخر درمورد این بازی موقعیت و ساختار شرکت سازنده آن است. شرکت بازی سازی Kaos Studios، (نام این شرکت تغییر یافته واژه Chaos و از همان ریشه است. تغییر K به C مدت هاست که در بازی های رایانه ای باب شده است. برای یادآوری به بازی Mortal Kombat توجه کنید. در این بازی Combat با K نوشته شده است.) یک شرکت بازی سازی آمریکایی است که در سال 2006 تاسیس شد. این شرکت در سال 2008 اولین بازی خود با عنوان Frontlines: Fuel of War را منتشر کرد و در سال 2009 این استودیو برای ساخت بازی جدید خود اقدام به استخدام نیروهای متخصص نمود! سرانجام این شرکت در سال 2011 بازی Homefront را به بازار عرضه کرد و در 13 ژوئن سال 2011 برای همیشه به کار خود پایان داد!!! حال سوال این است که چرا یک استودیوی بازی سازی اینچنین عمر کوتاهی دارد؟ آیا کمی فروش محصولات و مشکلات اقتصادی موجب بروز چنین وضعیتی بوده؟ یا ماموریت این شرکت در ساخت و نمایش اهداف مورد نظر مجامع و محافل خاص به پایان رسیده بود و دیگر وجود آن ضرورتی نداشت؟

 bush

 مفهوم نظم نوین جهانی

پرفسور سام نوومف، استاد و متخصص علوم سیاسی در دانشگاه مک گیل مونترال در کتاب خود به نام ایدئولوژی نظم نوین اینطور شرح می دهد که:
" ما روی شانه های افراد قبل از خود ایستاده ایم "؛ این جمله همانند دهه های گذشته معنی خود را حفظ کرده است. مسائل نوین اجتماعی همانند مسائل و فعل وانفعالات در طبیعت از چیزهای قدیم یا به صورت تولد جدید ایده ای و یا نفع مسائل گذشته، به صورت یک آلترناتیو به وجود می آید. بنابراین آن چیزی که جدید است، نه ایده به خودی خود، بلکه توده عظیم انتقاداتی است که ایدئولوژی را تشویق می کنند.
در واقع ما در حال وارد شدن به دورانی مملو از درگیری ایدئولوژی های بین المللی برای اعمال هژمونی هستیم. با در نظر گرفتن تقسیم جهانی قدرت یا به زبان دقیق تر نبودن قدرت جهانی، این وظیفه ماست که ایدئولوژی استراتژیکی جدیدی که از سوی قدرتمداران فعلی آمریکا سرچشمه گرفته را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. سیاست توسعه طلبانه منطقه ای آمریکا امر کاملا شناخته شده ای است، به گونه ای که مردم سرخپوست و آمریکایی الاصل بومی را به طور کلی نابود و در چیزی تحت عنوان " خاک پدری" محدود نمود، باید بخاطر بیاوریم که اشتهای منطقه ای آن ها تا زمانی که پنجاه درصد خاک مکزیک را جدا و اشغال کرده و نصف دیگر را در چیزی بنام "بایه( سفلی) کالیفرنیا"، به عنوان لقمه مکزیک خلاصه کرد، اشباع نشد. اشتهای کشور گشایی آمریکا به دوران های قدیم، زمان پیروزی آمریکا بر اسپانیا و بیش از یک قرن "جنگ آمریکا و اسپانیا" در کشودهای کارائیب و فلیپین برمی گردد. بعد از این پیروزی، آمریکا قصد اشغال و دستیابی به کشورهای دیگر با منابع غنی تحت شعار"درهای باز" که در واقع باید تسخیر هر چه بیشتر بازارهای جهان قلمداد شود را کرد. با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم تقریبا همه اروپا و بخشی از آسیا در خرابی کامل بود، در حالیکه قاره آمریکا دست نخورده، به عنوان رهبر جهان سرمایه داری، تنها با آلترناتیوهای موجود آن زمان، شوروی، چین، و دیگر کشورهای بلوک شرق روبرو بود. با نابودی شوروی و بلوک شرق در پایان دهه 1980 درها برای یکه تازی هر چه بیشتر آمریکا جهت فاز دیگری از صف بندی های جهانی باز گذاشته شد.
مسایل زیادی باعث بوجود آمدن پروسه ای شده است که ما در حال حاضر بطور کامل شاهد آن هستیم: مسائلی مانند حمله صدام به کویت و عکس العمل بوش پدر با آخرین و مدرنترین تکنولوژی، بمباران کردن سفارت چین در بلگراد هنگام جنگ مخرب ناتو برای از بین بردن بنیه اقتصادی و نابود کردن یوگسلاوی.
آمریکا می دانست که عکس العمل چین در حد اعتراض و یا لفاظی های داغ، خواهد ماند و بدین طریق در غیاب یک عمل موثر، مشت "پاندای کاغذی" به عنوان یک قدرت محافظه کار، معرفی خواهد شد. صحنه آخر این تئاتر(مربوط) به دوران ریاست جمهوری کلینتون در سال 1994است. زمانی که وی تصمیم به حمله پیشگیرانه به مجتمع اتمی کره شمالی گرفته بود. اما مانور ماهرانه جیمی کارتر و ظاهر شدن او در یک مصاحبه مطبوعاتی در پیونگ یانگ، و اعلام اینکه ایشان قرار داد مثبتی را با دولت کره شمالی امضا کرده است، طرح "محافظه کاران" اطراف کلینتون، برای اجرای این حمله را نقش بر آب کرد. بنابراین استفاده از بهانه حمله پیشگیرانه چیزی جدید و متعلق به دولت فعلی آمریکا نیست.
با مروری به این وقایع و پیش درآمدها، ما وارد زمان حال و اتفاقات آن می شویم. با جنگ اخیر بوش پسر علیه صدام، ما شاهد هژمونی آمریکا به وسیله قدرت نظامی هستیم. در حال حاضر جهان زیر سر فصلی تحت عنوان "دکترین بوش" که در واقع، استفاده از شیوه های تروریستی برای تسلیم نمودن کشورها و قبول "آزادی توسط و به وسیله بازار" بسر می برد.
آیا ایدئولوژی ای پشت این دکترین خوابیده است؟ جواب این سوال به طور خیلی واضح مثبت است و تابلوی فریاد ادوارد مونش (تابلوی فریاد یکی از اثرهای جاودانی ادوارد مونگ نقاش مشهور نروژی است) این جواب را به خوبی ترسیم می نماید. در حالی که نهال و ریشه این ایدئولوژی به خانه قبیله ای حکومتگران در دوران حکومت رونالد ریگان بر می گردد، مکان فعلی این ایدئولوژی پروژه آمریکای قرن جدید است که در انستیتوی که در سال 1997 تاسیس گردید تبلور یافت. بیانیه افتتاحیه این پروژه توسط 25 شخصیت از جمله دیک چینی، معاون رئیس جمهوری آمریکا، رامزفلد وزیر دفاع، معاون رئیس جمهوری قبلی، برادر بوش، رئیس جمهور فعلی، تعدادی از کارمندان و ایدئولوگ های عالی رتبه وزارت دفاع، 5 نفر از آکادمیسین های بلند پایه، یک روحانی مسیحی، دو نفر از ناشرین، یک نفر مسلمان افغانی که در حال حاضر نماینده دولت آمریکا در افغانستان است (خلیجا) یک قاچاقچی سابق مواد مخدر (تزار مواد مخدر) رئیس قبلی توسعه کاخ سفید و رئیس قبلی کمیته جهان آزاد، امضا شد.
این 25 نفر سنگ بنای اصلی ایدئولوژی دولت فعلی آمریکا را در 7 سال پیش (یعنی در سال 1997) گذاشتند. یکی از سیاست های این دولت بعد از به قدرت رسیدن، پشتیبانی و تهیه کمک های مالی برای مجریان کودتای نافرجام علیه رئیس جمهور منتخب مردم ونزوئلا، چاوز بوده است. دیگری ایجاد و زمینه سازی برای کمک کردن "برای آزاد نمودن مردم چین از سلطه کمونیست است"، و سومین، تبلیغ و انتشار "ایدئولوژی مسیحی"است.
در بین این 25 نفر فردی وجود دارد که در برابر سنا اظهار نمود که دروغ گفته است. مانیفست آن ها شامل نکات زیر است :
1- دولت آمریکا به عنوان تنها قدرت، باید همه توان خود را برای ایجاد قرن جدیدی که در راستای منافع آمریکا در همه زمینه ها باشد بکار بگیرد.
2- پی ریزی مجدد ارزش های ریگان برای ایجاد ارتشی قوی برای جلوگیری از هر گونه چالش و انتشار ارزش های آمریکا در خارج از مرزهای آن. سهل انگاری در این مورد باعث می گردد که قدرت آمریکا در خارج از مرزهای این کشور به چالش کشیده شود.
3- چهار مورد با اهمیت و دوفوریتی به قرار زیر است:
آ- افزایش قدرت ارتش
ب- به مبارزه طلبیدن هر دولتی که مخالف با ارزش ها و منافع آمریکا است
پ- انتشار و توسعه سیاست جهانی و اقتصاد آزاد
ت- ایجاد نظم نوین جهانی همخوان با منافع، امنیت و ارزش های آمریکا
استخوانبندی اصلی این ایدئولوژی در ژانویه 2002 زمانی که بوش پسر "محور شرارت" را در سخنرانی خود برای مردم آمریکا، مطرح نمود و تاکیدات رهبران پروژه آمریکایی قرن جدید، گری اشمیت و تام دونلی، طی بیانیه ای که " آمریکا هدفی بالاتر از تروریسم دارد" گذاشته شد.
این"یک موقعیت طلایی برای گسترش ارزش های سیاسی آمریکا، بخصوص در کشورهای مسلمان" بود. در حالی که این پروژه هدف اولیه خود را روی کشورهای مسلمان گذاشته بود، اشمیت و دونلی در آن بیانیه صراحتا اعلام می کنند که مطالبات، آزادی، قانون وعدالت مسائلی هستند که غیر قابل مذاکره بوده و هیچ کشوری از آن معاف نخواهد بود".
این بیانیه با این جمله به پایان می رسد: صلح و امنیت با دوام، باید به وسیله قدرت نظامی و ارزش های سیاسی آمریکا برنده و نگهداری شود.
ویلیام کریستول، رئیس فعلی این پروژه و سردبیرهفته نامه استاندارد، روز بعد از انتشار این بیانیه طی یک مقاله در واشینگتن پست، مسیر فکری آمریکای جدید را ترسیم نمود.
آمریکا سیاست خود را از جنگ با تروریسم به جنگ علیه حکومت های دوستدار ترور، به جنگ علیه حکومت های دیکتاتوری، به خصوص دیکتاتوری های مخالف آمریکا، به تغییر حکومت توسط نیروهای نظامی (همانند حمله نظامی به افغانستان)، در مواقع ضروری و تغییر رژیم از طریق سیاسی و دیپلماتیک (همانند کودتای سازمان یافته سیا بر علیه حکومت منتخب مردم هائیتی) در مواقع غیر ضروری تغییر می دهد.
با در نظر گرفتن این چارچوپ برای تغییر رژیم، فرض می کنیم که همیشه و در همه وقت تغییر رژیم از طریق نظامی وجود دارد در صورتی که طریق دیپلماتیک و سیاسی موفق نباشد. آیا آمریکا قادر است که این سیاست جهانی به ارث برده از روم باستان را به تنهایی به پیش ببرد؟ جواب این سئوال را می توان در خود پروژه طی مقاله ای در روزنامه لیبرال و اشنگتن پست در اواسط دسامبر 2002 مشاهده نمود.
رابرت کاگن یکی از رهبران پروژه جواب این سئوال را چنین توضیح می دهد، افرادی مانند کولین پاول و وزیر امور خارجه سابق جیمز بیکر معتقدند که آمریکا برای استفاده از نیروی انتظامی باید پشتیبانی شورای امنیت سازمان ملل و ملل مختلف، تحت عنوان "اهرم های چند ملیتی"را جلب نماید.
در صورت مخالفت شورای امنیت سازمان ملل متحد با درخواست آمریکا برای حمله نظامی، آمریکا باید به تنهایی این عمل را انجام دهد. کاگن ادامه می دهد که:
اگر شورای امنیت تصمیم درستی اتخاذ نماید، این عمل باعث قوی شدن موضع اتخاذی ما می شود و در غیر این صورت باید آن (سازمان ملل) را نادیده گرفت. این را می توان شیوه آمریکایی نظریه چند ملیتی، در دوران هژمونی آمریکا نامید، یکی از میراث های عجیب و خطرناک دوران ریگان، همانا ادغام کردن واقعیت ها با دنیای سینماست، متاسفانه این مساله تنها به خود ریگان که درواقع مشهور بود این دو را با هم بارها و بارها قاطی می کرد خلاصه نمی شود.
گری اشمیت مدیر اول پروژه آمریکای قرن جدید، در اواخر ماه مارس 2003 در مقاله ای در لس آنجلس تایمز اغتششات فکری خود را زمانی که وی دنیای جدید را با فیلم "اوج بلند" گری گوپر مقایسه کرد، به نمایش گذاشت.
" داستان فیلم چنان است که مردم شهر خیلی از صلح و آرامشی که مارشال ویل کین، کاراکتر اول فیلم گری کوپر برای آن ها با قانونش ایجاد کرده است راضی و خشنود هستند، اما در عین حال خیلی ناراحت و نگران این هستند که کاراکترهای شرور فیلم برای انتقام گرفتن از مارشال بازگردند. کوته بینی مردم شهر آن ها را وادار می کند که معتقد باشند که اگر مارشال قبل از آمدن افراد شرور شهر را رها کند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. در صورتی که واقعیت عکس این مساله است. بدون مارشال و قانونش شهر در دست افراد شرور خواهد افتاد و در نتیجه منجر به آنارشی کامل می گردد".
با نگاهی اجمالی به چارچوب تعیین شده در استراتژی امنیت ملی که در سپتامبر سال 2002 منتشر شد، می توان به دکترینی پی برد که تحت عنوان "دکترین بوش" شناخته شده است. چارچوب های زیرین در این سند 25 صفحه ای ترسیم شده است:
1- فقط و فقط یک مدل ماندگار درست و حقیقی برای کلیه مردم جهان وجود دارد. این مدل بر اساس"آزادی، دموکراسی و بازار آزاد" پی ریزی شده و تحت هیچ شرایطی قابل تغییر نخواهد بود و هیچ کشوری هم نمی تواند از قبول آن سرباز زند.
2- آمریکا صلح و اقتصاد آزاد را بیرون از مرزهای خود و به تمام قاره های جهان انتقال خواهد داد.
3- طبق مثال مشهور حمله بهترین دفاع است، آمریکا علیه هر تهدیدی قبل از آنکه به وقوع بپیوندد به تنهایی با اقدام پیشگیرانه برخورد خواهد کرد. نباید به دشمن اجازه داد که اول او حمله نماید.
4- جامعه روسیه در حال گذار به جامعه ای با ارزش های آمریکا است و چین مطمئنا متوجه خواهد شد این تنها راه برای نیل به جامعه ای با عظمت است.
5- برای جلوگیری از دشمنی های موجود، مفهوم" تهدید قریب الوقوع" باید وارد قانون بین المللی شده و همه آن را قبول نمایند.
6- باید علیه کشورهای ناباب که از آمریکا و همه ارزش های آن تنفر دارند، اقدام و جلوگیری شود.
7- علت وجود تروریست فقر نیست.
8- استراتژی آمریکا بر مبنای "قاطعیت انترناسیونالیسم آمریکایی" خواهد بود.
9- آمریکا تغییر رژیم ها را در هر جای جهان و در هر زمانی که موقعیت ایجاب کند، تشویق می کند.
10- آمریکا جهان را از افراد ناباب پاک خواهد نمود.
11- آمریکا باید جلوی هر گونه رقیب نظامی احتمالی آینده دور یا نزدیک را از طریق پیشرفت سلاح های جدید و ایجاد پایگاه های مختلف در سراسر جهان (برای استقرار نیروهای خود) بگیرد.
12- آمریکا همچنان باید با مخالفت خود، با اعمال دادگاه جناحی بین المللی علیه نیرو هایش، که در حال انجام وظیفه در سراسر جهان هستند ادامه دهد.
شباهت و انعکاس مشمئز کننده ای بین این دکترین و دکترین مانویت دوران 1930 وجود دارد. جهان به دو اردوی خوب و بد تقسیم شده و این رسالت ملی آمریکا است که علیه بدی ها به اسم مدنیت مسیحی به پا خواسته و جهان را از شر بدی ها با "متحدان راضی" در صورت امکان ( و در غیر این صورت اگر لازم باشد) به تنهایی پاک و نابود کند.
فقط و فقط یک حقیقت وجود دارد و آمریکا تضمین کننده آن بوده و لذا وظیفه و مسئولیت دارد که به هر وسیله که لازم باشد مردم جهان را وادار به قبول این حقیقت نماید. تمامی قوانین موجود در جهان از دادگاه جناحی بین امللی گرفته تا تعریف قضایی از " حمله قریب الوقوع" باید به گونه ای تعریف و برداشت شود که مغایر با منافع و هژمونی آمریکا نباشد. به جرات می توان بیان نمود که هر کشوری که امکان توسعه و پیشرفت نظامی را داشته باشد در آن طرف خط قرار خواهد گرفت و باید قبل از انجام آن خنثی گردد.

پس از ذکر نکات مهم، بهتر است نگاهی اجمالی به داستان بازی داشته باشیم.

خلاصه ای از داستان

داستان بازی روایتگر رویدادهای جهان در سال های پیش رو است، زمانی که دنیا دستخوش تغییرات زیادی شده و معادلات قدرت به هم خورده است.
آمریکا، که زمانی قدرت برتر نظامی و اقتصادی جهان به شمار می رفت حالا به کشوری زبون و بحران زده بدل گشته و ارزش پولی آن به پایین ترین مقدار خود رسیده است. از طرفی بحران اقتصادی جهان را فرا گرفته و جنگ میان ایران و عربستان و قطع صادرات نفت و گاز از طرف روسیه به اکراین و از آنجا به کشورهای اروپای غربی، قیمت سوخت را به بالاترین حد خود رسانده است.
این سلسله تغییرات موجب گردیده تا جمهوری کره به رهبری کیم جونگ اون (رهبر جدید خود) از فرصت پیش آمده بهترین استفاده را کرده و با افزایش قدرت نظامی و اقتصادی خود، بر دنیا حکمرانی نماید. (طبق اطلاعات موجود در بازی، دو کره با هم متحد شده اند و جمهوری بزرگ کره را تشکیل داده اند.)
اما تراژدیکترین بخش داستان، به روایت اوضاع اسف بار مردم آمریکا پس از اشغال کشورشان به دست سربازان کره شمالی (معلوم نیست که چرا با وجود اتحاد دو کره و شکلگیری جمهوره بزرگ کره، هنوز بازی اصرار دارد که مهاجمان را اعضای کره شمالی معرفی نماید!!) می پردازد.
طبق داستان، کره شمالی پس از گسترش نفوذ و قدرت سیاسی و نظامی خود در جهان، سرانجام موفق می شود تا با کمک همپیمانان خود (مالزی، فیلیپین و...) در 16 ژوئن سال 2025 با ایجاد انفجاری اتمی بر فرارز قاره آمریکا، خرابی های غیرقابل جبرانی را به این قاره تحمیل کند و اثرات مخرب حاصل از نوسانات الکترونیکی، زندگی را برای اکثر مردم آمریکا غیرممکن نماید.
بدین ترتیب آمریکا نیز به تسخیر کره شمالی درآمده و سربازان وحشی و بی رحم کره ای انتقام سال ها تحریم و زورگویی دولت مردان آمریکا را از مردم آن می گیرند!
پس از این مقدمه، بازیکن در نقش یک خلبان هلیکوپتر وابسطه به نیروی دریایی به نام روبرت جیکوبز (Robert Jacobs) قرار می گیرد. کره ای ها جیکوبز را درون اتوبوس ویژه حمل اسرا سوار کرده و درحال انتقال وی به اردوگاه اسرا در آلاسکا هستند که در طول مسیر گروهی از شبه نظامیان آمریکایی، موسوم به "مبارزان گروه مقاومت" به اتوبوس آن ها حمله کرده و پس از کشتن نگهبان ها، جیکوبز را نجات می دهند.
پس از این واقعه، جیکوبز به همراه سه تن از برجسته ترین افراد این گروه به نام های کانر (تفنگدار اسبق نیروی دریایی آمریکا، واحد کارولینا)، رینا (متخصص شکار) و هاپر (تکنسین دورگه کره- آمریکایی اهل اکلند) اقدام به انجام عملیات های چریکی علیه اشغالگران کره ای می کنند و پس از درگیری ها و کشمکش های طولانی، سرانجام با دخالت ارتش آمریکا (معلوم نیست که چرا تا آن لحظه ارتش آمریکا حضور نداشته و در انتهای کار سروکله آن پیدا می شود!!) و از خودگذشتگی کانر، فرماندهی ارتش کره ای که قصد حمله به سانفرانسیسکو را داشت نابود شده و کره در این عملیات ناکام می ماند.
خبر پیروزی آمریکایی ها به سرعت در خبرگزاری های اروپایی انعکاس می یابد و همین امر مقدمه ای برای کمک رسانی اروپا و نجات آمریکا از دست کره ای ها می شود...

حال که با کلیات داستان بازی آشنا شدید، بهتر است به سراغ مهم ترین بخش بازی، یعنی تکه روزنامه ها و پیش بینی های موجود در آن ها برویم و برخی از وقایع ذکر شده در آن ها را مورد بررسی قرار دهیم.

* نکته: روایت روزنامه ها به صورت سلسله وار زمانبندی شده و از سال 2006 تا سال 2025 را در بر می گیرد.


فالگیران عصر جدید

تکه روزنامه درون بازی:

سال 2006
2006/6/7

پنتاگون اعلام کرد: آزمایش اتمی موشک های کره شمالی با شکست مواجه شد

با وجود تلاش های جهانی برای متوقف نمودن برنامه اتمی کره شمالی، این کشور منزوی، در ساعت 30/3 صبح (30/2 به وقت محلی) به مدت 5 ساعت اقدام به آزمایش تعدادی از موشک های خود نمود. در طول این برنامه، تست موشک Taepodong 2 ، (تغییر یافته موشک Era Scud روسی) 40 دقیقه پس از شروع آزمایش با شکست مواجه شد.
در پی این اقدام، کشورهای آمریکا، ژاپن و انگلیس این سلسله آزمایش ها را محکوم کردند و آن را نقض آشکار قانون "عدم آزمایش موشک های اتمی" دانستند که پیونگ یانگ متعهد به انجام آن شده بود.
این قانون در سال 1998، هنگامی که آزمایش موشکی Taepodong 1 کره روی خاک کشور ژاپن با شکست مواجه گشت، وضع شد.

06-27-2014-04-18-06-ب1


حقایق موجود در مورد این خبر:

آشنایی با موشک Taepodong 2

Taepodong 2 موشکی 2 یا 3 مرحله ای است که برای جایگزینی با نوع اولیه آن Taepodong-1 طراحی شد.
بر طبق شواهد بدست آمده از این موشک، (عکس ها، نوع سوخت و گنجایش آن) به نظر می رسد Taepodong 2موشکی 2 مرحله ای با برد تقریبی 4000 کیلومتر یا موشکی 3 مرحله ای با برد 4500 کیلومتر می باشد که دوربرد ترین موشک کره ای ها محسوب می شود.
میزان زمان بین هر مرحله در حدود 100 ثانیه است که مدت زمان احتراق موتور این موشک را به 5 تا 6 دقیقه می رساند.
شایعاتی مبنی بر وجود نوعی از این موشک با برد 9000 کیلومتر نیز به گوش می رسد و این موشک در حداکثر برد خود قادر به حمل 500 کیلوگرم کلاهک انفجاری است.
تا کنون اطلاعات بسیار کمی از این موشک به بیرون درز کرده است. حتی اسم Taepodong 2 نیز بوسیله آژانس های اطلاعاتی و امنیتی خارج از کره شمالی انتخاب شده است. دلیل نامگذاری آن ها نیز صرفا به علت این بوده است که Taepodong 2 جایگزینTaepodong 1 شده است.
به نظر می رسد که سوخت مرحله اول این موشک از نوع سوخت مایع بوده و مرحله ی دوم نیز بر طبق طراحی های موشک کوتاه برد Nodong-2 طراحی شده است.
بسته به برد هدف، این موشک می تواند بین 700 تا 1000 کیلوگرم انواع تسلیحات متعارف و کشتار جمعی را حمل نماید. این موشک همچنین توانایی قرار دادن ماهواره ها در مدار را نیز داراست.

پرتاب آزمایشی سال 2006

گزارش های منابع اطلاعاتی آمریکا آشکار ساخت که کره شمالی قصد آزمایش یک موشک را دارد. کشور آمریکا به کره شمالی هشدار داده بود که اگر این آزمایش را انجام دهد مشمول تحریم های سخت تری خواهد شد. ژاپن نیز هشدار داده بود که این آزمایش در تضاد با قرارداد آن ها با ژاپن است.
این موشک در 5 جولای 2006 از کارخانه ی Musadan-Ri به همراه دو فروند موشک Nodong-2 شلیک شد که نتیجه ی تست ناموفق بود.

پرتاب ماهواره سال 2009

ماهواره های جاسوسی آمریکا در فوریه 2009 موشک Taepodong 2 ای را شناسایی کردند و برد آن را 5500 کیلومتر تخمین زدند. این برد برای زدن آلاسکا کافی بود.
کره شمالی به ایکائو اطلاع داده بود که ماهواره مخابراتی موسوم بهkwangmyongsong را به همراه ماهواره بر Unha-2 در آوریل 2009 شلیک خواهد کرد.
در 5 آوریل این موشک شلیک شد. بنا به گفته مقامات آمریکایی قسمت اول این موشک به دریای ژاپن افتاد و بقیه قسمت ها نیز در اقیانوس آرام سقوط کردند. آزمایشات بعدی نشان داد که این موشک 3850 کیلومتر از سکوی پرتاب را طی کرده و قسمت دوم آن سالم بوده، اما قسمت سوم دچار مشکل شده است.

واکنش های بین المللی به خبر آزمایش موشک جدید کره شمالی (2006)

در حالی که هنوز کره شمالی آزمایش موشکی خود را انجام نداده است و حتی تلاش برای انجام چنین آزمایشی را انکار کرده، نگرانی های بین المللی همچنان به قوت خود باقی مانده و اخبار انجام این آزمایش در کانون توجه مطبوعات و رسانه های بین المللی در طول 24 ساعت گذشته بوده و هست.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس، آمریکا و ژاپن ضمن خطرناک خواندن چنین آزمایشی از کره شمالی درخواست کرده اند از انجام آزمایش این موشک که توانایی رسیدن به خاک آمریکا را دارد خودداری کند ولی مقامات کره شمالی تدارک این کشور برای انجام چنین موشکی را تکذیب کرده اند.
این در حالی است که یک روزنامه چاپ کره جنوبی شنبه 27 خرداد 1384 در گزارشی آورده بود، كره‌ شمالي به منظور فراهم ساختن مقدمات آزمايش موشك دوربردي كه توانایی رسیدن به خاک آمریکا را دارد، دستگاه پرتاب موشك را روي سكوي پرتاب سوار كرده و حدود 10 تانكر سوخت را به پايگاه مربوط انتقال داده است. این روزنامه به نقل از یکی از مقامات عالی رتبه کره جنوبی نوشته بود، كه سئول و واشنگتن پس از تجزيه و تحليل تصاوير ماهواره‌ ای به اين نتيجه رسيده اند كه كره‌ شمالي قصد انجام آزمايش موشكي دارد.
هر چند که کره شمالی تلاش برای چنین آزمایشی را انکار کرده ولی به گزارش شبکه تلویزیونی سراسری ژاپن هواپیماهای جاسوسی آمریکا بشدت تحرکات موشکی کره شمالی را تحت نظر گرفته اند. این در حالی است که کره شمالی بشدت از پروازهای جاسوسی آمریکا در حریم هوایی این کشور انتقاد کرده و خبرگزاری دولتی کره شمالی در خبری آورده که هواپيماهاي جاسوسي آمریکا در صبح جمعه گذشته وارد حريم فضايي سواحل غربي كره‌شمالي شده‌اند.
اخبار مربوط به آزمایش موشکی کره شمالی از شنبه در کانون توجه رسانه ها و خبرگزاریهای بین المللی قرار داشت و حتی خبرگزاری رویترز خبر از انجام یک آزمایش قریب الوقوع تا ساعاتی دیگر داده بود.
در همین خصوص خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از مقامات آمریکایی آورده بود که احتمال آزمایش این موشک قریب الوقوع است.
"هواپیماهای جاسوسی آمریکا بشدت تحرکات موشکی کره شمالی را تحت نظر گرفته اند. "
این موشک که Taepodong-2 نام دارد 35 متر طول و بردی در حدود 3500 تا 6000 كيلومتر دارد. در صورت تحقق چنین آزمایشی این دومین موشک بلند پروازی خواهد بود که از سال 1998 تا کنون توسط کره شمالی آزمایش می شود. كره شمالي در سال ‪ ۱۹۹۸ميلادي نسل اول این موشک ها موسوم به Taepodong 1 را بر فراز ژاپن آزمایش کرده بود.
دولت ژاپن انجام چنین آزمایشی را تهدیدی برای امنیت ملی خود می داند و تهدید کرده در صورت شلیک این موشک کشورش خواستار بررسی تحریم کره شمالی در شورای امنیت می شود. تارو آسو، وزیر امور خارجه ژاپن ضمن سخنرانی در یک برنامه تلویزیونی گفته، ژاپن خواهان آن است که چنانچه کره شمالی آزمایش موشک های بالستیک را آغاز و تکمیل کند، شورای امنیت سازمان ملل در این زمینه تشکیل جلسه دهد.
آمریکا که بشدت از توانایی های موشکی کره شمالی ابراز نگرانی کرده و تلاش كره‌ شمالي براي‌انجام اين‌آزمايش موشكي را اقدامي تحريك ‌كننده و خطرناك توصيف كرده است. فرد جونز، سخنگوی امنیت ملی کاخ سفید در این خصوص گفته، کره شمالی باید به منظور پایان دادن به بحران بر سر برنامه هسته ای خود به مهلت قانونی آزمایش موشک دوربرد که از سال 1999 آن را مراعات کرده ، پایبند باشد و به گفتگوهای شش جانبه بازگردد.
يان‌ولفشتال، از كارشناسان تسليحاتي مركز مطالعات استراتژيك و بين‌المللي واشنگتن معتقد است که فعاليت موشكي کره شمالی، نشانه عصبانيت آنان از اين است كه نتوانسته‌اند، مزاياي خوبي را در ازای توقف برنامه اتمي خود به دست آورند. این در حالی است که جوزف سيرين كيون، از كارشناسان اتمي مركز پيشرفت آمریکا، در این خصوص گفته بود كره‌اي‌ها دوست ندارند، ناديده گرفته شوند و اين اقدامات را انجام مي‌دهند، تا به آمریکا يادآوري كنند، هنوز هم بالقوه خطرناكند.

06-27-2014-04-18-51-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2007
2007/18/2

ایدئولوژی جوچه (Juche)

ایدئولوژی جوچه توسط کیم سونگ دوم (Kim-sung Il) پایه گذاری شد و اساس آن همان عقاید کلاسیک مارکسیست- لنینی بود. درواقع ایدئولوژی جوچه، نوعی اتکای شخصی است که مانع دخالت طرح proxy control سایر کشورهای کمونیستی می شود.
اما سیاست دیگری هم در کره شمالی وجود دارد که در کنار جوچه همزمان به آن نیز پرداخته می شود، این سیاست عبارت است از دست یابی به استقلال کامل به دور از هرگونه دخالت کشورهای بیگانه و یا تاصیرگیری از آن ها. به این منظور کشور کره شمالی مجبور به اعمال قوانین ریاضت اقتصادی شدید و تشکیل پدافند شخصی شده است. در نتیجه اعمال این سیاست، کشور کره شمالی به کشوری استبدادی، تحت سلطه کامل کیم جونگ ایل (Kim Jong-il) درآمده است.
با وجودی که ایدئولوژی جوچه این کشور را به سمت نوعی اتکای شخصی سوق می دهد و تعامل آن با جوامع دیگر را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش می دهد، اما با این حال دولت کره شمالی مجبور است برای تامین نیازهای غذایی خود از کشورهای دیگر کمک دریافت نماید تا در فرصت مناسب این بخش را نیز تقویت نماید و در آن خودکفا شود. اما ظهور قحطی، گرسنگی و بیماری، از بارزترین نتیجه سیاست های ریاضتی کیم جونگ ایل برای کشورش به حساب می آیند و باعث شده اند تا کشور آمریکا طرح کمک دارویی و انگلیس طرح کمک غذایی به این کشور را در دستور کار خود قرار دهند. همین امر موجب تضعیف شالوده ایدئولوژی جوچه گردیده و باعث شده تا کشور کره شمالی به منظور جبران این ضعف، اقدام به گسترش قدرت نظامی خود در شبه جزیره کره کرده و قدرت نظامی خود را در منطقه افزایش دهد.
از همین رو بسیاری از تشکیلات حکومتی و مردمی در کره شمالی دیگر شباهت چندانی به تعاریف موجود در ایدئولوژی جوچه ندارند و گه گاه از آن پیروی نمی کنند.
بر اساس گزارش های ضد و نقیضی که از این کشور به گوش می رسد، مردم در شکل گیری روند اقتصادی فعلی کشور نقش چندانی ندارند و کمک های دولت برای تامین غذای آن ها چیزی کمتر از یک چهارم است و همچنان نیاز به کمک های خارجی احساس می شود. با توجه به شواهد و واقعیت های موجود این سوال مطرح می شود که که کیم جونگ ایل تا چه مدت می تواند کنترل مطلق بر این کشور داشته باشد؟

(توجه: این خبر شامل دو بخش است. بخش اول آن که به توصیف جوچه می پردازد رگه هایی از حقیقت را در خود جای داده است اما بخش دوم که صحبت از افول جوچه دارد کاملا نادرست است و به نظر می رسد که تمایل سازندگان بازی این است که جوچه به چنین سرنوشتی دچار گردد.)


حقایق موجود در مورد این خبر:

ایدئولوژی جوچه چیست؟

فلسفه سياسى حاکم بر کشور کره شمالى ايده جوچه است که از اواخر دهه ۱۹۶۰ از سوى کيم ايل سونگ به‌ عنوان يک نظام انديشه‌اى و ايدئولوژيکى طراحى و توسعه يافت. جوچه تلفيقى است از مارکسيسم، ناسيوناليسم و هومانيسم که هدف آن ايجاد جامعه اشتراکى سازمان يافته متکى بر خود در راه سازندگى کشور و تربيت افراد است.
بنياد‌گذار جوچه بر اين باور است که استقلال بخشى جداناپذير از طبيعت انسان است و بر اين اساس است که انسان‌ها مبارزه مى‌کنند تا به استقلال نائل آيند و کيم ايل سونگ نقش تعيين کننده‌اى را که مارکسيسم براى ابراز توليد قائل است مردود شمرده و اين نقش را متوجه انسان مى‌سازد. و از اين روى اصل نخستين انديشه مارکسيسم که رسايش تاريخى را در پيشرفت ابزار توليد مى‌داند در انديشه جوچه ناديده گرفته شده است. بر پايه اين ايدئولوژى کشورهاى کمونيستى موظفند بر مبناى ويژگى‌هاى فرهنگى و ملى خود، راه کمونيست را طى کنند و پيروى از روش‌هاى کشورهاى ديگر، روشى ناپسند و منفور به‌شمار مى‌آيد. رهبران کره شمالى به‌تدريج اين راه را به‌عنوان اصل آئينى و باورى شهروندان درآورده و آن را به همگان آموزاندند.
يکى از عوامل‌ مهم در به‌وجود آمدن انديشه‌ جوچه اين بود که پس از آنکه قدرت‌هاى بزرگ کمونيستى يعنى چين و شوروى که داراى رابطه ويژه‌اى با کره شمالى بودند، راهى در پيش گرفتند که رهبران کره شمالى نمى‌خواستند با آن همراهى کنند، به‌ويژه از اوايل دهه ۱۹۶۰ که اختلاف‌ها و کشمکش‌هاى ميان چين و شوروى منجر به درگيرى‌هاى مسلحانه شد، کره شمالى تصميم گرفت با مطرح کردن انديشه جوچه ضمن تأکيد بر بعدهاى فرهنگى و ملى کره فاصله سياسى خود را با اين دو قدرت جهان کمونيست حفظ کند. و از اين روى از اواخر دهه ۱۹۶۰ انديشه جوچه به‌عنوان يک نظام انديشورى و ايدئولوژيکى طراحى و در کشور توسعه يافت.
يکى ديگر از عوامل مهم در به‌وجود آمدن جنبش جوچه، نياز به توسعه روابط ديپلماتيک با کشورهاى غيرکمونيستى و رو به رشد بود. زيرا تا پيش از دهه ۱۹۶۰ کره شمالى تنها با کشورهاى کمونيستى روابط ديپلماتيک داشت. بنابراين دولت تصميم گرفت که موضع مستقلى را در رابطه با ديگر کشورهاى غيرکمونيستى مانند کشورهاى جهان سوم در پيش گيرد. به‌همين دليل به‌منظور نيل به مقصود و آرمان‌هاى خود به راهبرد نوينى روى آورد و توانست تا پايان دهه ۱۹۷۰ با بيش از ۹۰ کشور که عمدتاً در قاره آفريقا واقع شده بود رابطه سياسى و ديپلماتيک برقرار کند.
امروزه در کره شمالي، ايدئولوژى جوچه به‌عنوان يکى از متن‌هاى درسي، بسيار مهم در آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها تدريس مى‌شود، و کتاب‌هاى گوناگونى درباره جوچه به نگارش در آمده و آموزش آن در هر هفته يک روز براى همگان اجبارى مى‌باشد. دولت خود انديشه جوچه را در زمينه‌هاى مختلف فردى و اجتماعي، سياسى و دفاعي، صنعت، کشاورزى گسترش مى‌دهد و رسالت جهانى کردن آن را نيز از وظايف خود مى‌داند. يکى از گام‌هاى تبليغاتى که از سوى کره شمالى طى دهه ۱۹۶۰ در سراسر جهان صورت گرفت پديدآورى کانون‌هايى به نام انستيتو ايدئولوژى جوچه و گروه مطالعاتى کيم ايل سونگ بود. نخستين مرکز بررسى انديشه جوچه در سال ۱۹۶۹ در کشور مالي (Mali) و دومين مرکز در کشور گينه (Guinea) و سپس کميته ملى بررسى منشور انقلابى سوسياليست در ماداگاسکار (Madagascar) گشايش يافت. پس از آن مرتباً بر شمار اين کانون‌ها در ديگر کشورها افزوده شد، چنانکه شمار اين کانون‌ها در اوايل دهه ۱۹۸۰ به ۱۵۰۰ رسيد که هزينه‌هاى گزافى براى اداره آنها از سوى دولت کره شمالى صرف مى‌شد. ولى در سال‌هاى اخير به‌دليل ناتوانى و دشوارى‌هاى درون‌مرزى و اقتصادى و افت نسبى سياست خارجى اين کشور، از شمار کانون‌هاى ايدئولوژى جوچه کاسته شده و تقريباً به ۲۸۰ واحد محدود شده است.
همه ساله تعداد بى‌شمارى از علاقمندان جوچه در جهان، با هزينه دولت کره شمالى در سمينارهاى بين‌المللى جوچه شرکت مى‌کنند. هم‌زمان با جشن‌هاى هفتادمين زادروز کيم ايل سونگ، برج سنگى بلندى به ارتفاع ۱۷۰ متر در مرکز شهر پيونگ يانگ ساخته و گشايش يافت که بر فراز آن مشعل ۲۰ مترى درخشانى به گونه‌اى نمادين نمايانگر پرتو افشانى ايدئولوژى جوچه بر سراسر جهان است.
روى‌هم‌رفته مى‌توان گفت با نگرش به تلاش گسترده‌اى که از سوى کره شمالى در کشورهاى جهان سوم در راه شناساندن انديشه جوچه به کار گرفته مى‌شود و سمينارها و کنفرانس‌هاى بين‌المللى گوناگونى که در اين رابطه برگزار مى‌شوند، اين کشور تا حدودى موفق شده در سطح جهانى طرفدارانى را به خود جلب کند و از آن همچون پايگاهى در رخنه‌گرى در کشورهاى جهان بهره‌بردارى کند.

06-27-2014-04-19-07-ب1

تکه روزنامه درون بازی:

سال 2009
2009/3/6

انتخاب جانشین از طرف کیم جونگ ایل

کیم جونگ ایل، رهبر خودکامه کره شمالی، به طور رسمی پسر خود کیم جونگ اون (Kim Jong-un) را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. کیم جونگ اون در کشور کره شمالی به دنیا آمده و تحصیلات خود را در مدرسه بین المللی برنه (Berne) در سوئیس به پایان رسانده است. او در این مدرسه با تخلص خجالتی (Shy) به تحصیل مشغول بوده و در آنجا با آمریکایی ها و اروپایی های زیادی آشنا شده است، تا حدی که به چندین زبان غربی به راحتی گویش می کند.
از سرگرمی های مورد علاقه او می توان به تعلق خاطر شدیدش به ورزش هایی چون بسکتبال و اسکی اشاره کرد. او بسکتبالیست مشهور آمریکایی، مایکل جوردن را به عنوان الگوی ورزشی خود ستایش می کند و دوست دارد مانند او باشد. اما بیماری پدر و سپرده شدن مسئولیت بزرگ اداره کشور، زندگی او را وارد مرحله تازه ای کرده و سرنوشت جدیدی را برای او رقم زده است.

(توجه: بیشتر موارد ذکر شده در این خبر صحیح است.)


حقایق موجود در مورد این خبر:

آشنایی با کیم جونگ اون

در سال 2010 پسر رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون، در ملاء عام و در میان مقامات عالی رتبه حاضر و به عنوان رهبر آینده کشور معرفی شد.
بیش از یک سال است که رسانه های جهان و به ویژه رسانه های کره جنوبی از "کیم جونگ اون" به عنوان رهبر آتی کره شمالی یاد می کنند.
کیم جونگ اون هم اکنون 28 ساله است و در سوئیس تحصیل کرده و به زبان های آلمانی، فرانسوی و انگلیسی مسلط است. هر چند در گذشته شایعاتی در این مورد منتشر شده بود اما گویا این بار خبر انتخاب کیم جان اون به عنوان رهبر آتی کره شمالی صحت دارد.
سرویس های جاسوسی کره جنوبی اعلام کرده اند که سناریوی انتخاب کیم جونگ اون به جای پدر، اقدامی عملی است زیرا او در میان سه پسر کیم جونگ ایل، شایسته ترین فرد برای تصدی این پست است. اما در سال 87 و در زمان اعلام خبر بیماری کیم جونگ ایل روزنامه تایمز انگلیس در خبری از انتخاب شوهر خواهر کیم جونگ ایل به عنوان رهبر کره شمالی خبر داد و نوشت:
در پی ابتلای "کیم جونگ ایل" رهبر کره شمالی به یک بیماری جدی، این کشور توسط شوهر خواهر وی اداره می شود.
بر همین اساس گزارش هایی در دست است که نشان می دهد در این دوره تصمیمات اصلی کره شمالی توسط "چانگ سانگ تاک" اتخاذ شده است. سانگ تاک، هم اکنون 64 سال سن دارد و رئیس پلیس مخفی کره شمالی محسوب می شود. او شوهر خواهر کوچک کیم جونگ ایل است.
یادآور می شود "کیم جونگ اون" در کنگره ملی حزب کمونیست کره شمالی که در سال 89 برگزار شد، به عنوان عضو ارشد کمیته مرکزی حزب کمونیست و جانشین رئیس کمیسیون نظامی این کشور انتخاب شد.
اما کارشناسان اعلام کردند با توجه به اینکه جوانترین پسر کیم جونگ ایل در سن حدود 28 سالگی قرار دارد و بی‌ تجربه است، خواهر 64 ساله رهبر کره شمالی ممکن است برای نظارت به انتقال قدرت در صورتی که کیم جونگ ایل فوت کند، منصوب شده باشد.
چونگ سئونگ چانگ یک عضو برجسته موسسه سجونگ در سئول گفت:
این احتمال وجود دارد که خواهر کیم جونگ ایل نقش هماهنگ کننده برای تضمین این انتقال قدرت را ایفا کند.
گفته می‌شود که خواهر بزرگ کیم جونگ ایل و همسرش که معاون رییس کمیسیون دفاع ملی کره است احتمالا به عنوان محافظان از کیم جونگ اون تا زمان به قدرت رسیدنش فعالیت کنند. اینکه چه کسی جانشین کیم جونگ ایل خواهد شد برای امنیت منطقه شبه جزیره کره بسیار مهم به شمار می ‌رود.
اطلاعات بسیار اندکی در مورد کیم جونگ اون که گفته می‌شود حدود 28 سال دارد و در سوئیس تحصیل کرده وجود دارد. وی دو برادر بزرگ دیگر نیز دارد اما کیم جونگ ایل بسیار تمایل داشته که کوچکترین فرزندش جانشینش شود. اما با این حال کیم جونگ اون پسر کوچک رهبر کره شمالی بیشترین شانس جانشینی پدر را دارد.

Kim


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2010
2010/4/8

مشخصات کیم جونگ ایل

بیوگرافی ویژه ای که از کیم جونگ ایل منتشر شده است به شکل معنی داری در راستای انحراف افکار عمومی و غیرواقعی طراحی شده است. طبق یادداشت های نویسنده این بیوگرافی، کیم جونگ ایل در کلبه ای چوبی واقع در کوهستانی مقدس در کره شمالی به دنیا آمده است. اما بیوگرافی واقعی او شرح می دهد که کیم در یک کمپ پارتیزانی در روسیه به دنیا آمده و پدر او در این دوران از ترس سربازان ژاپنی در روسیه مخفی شده بوده.
او همچنین ادعاهای عجیبی نیز دارد:
از جمله این که او خود را مخترع همبرگر می داند و ادعا می کند که بزرگترین گلف باز جهان است! او یکی از بزرگترین مصرف کنندگانHennessey بوده و یکبار کارگردان برجسته کره جنوبی را ربوده تا برای او فیلمی درمورد گودزیلا بسازد!
اما با تمام این ادعاهای عجیب و غریب و گه گاه بامزه، حقیقت این است که کیم جونگ ایل صاحب مکتب فکری خاصی است که باعث شده مردم کشورش به مردمی تنگدست و فقیر تبدیل شوند. رفتارهای غیرمعقول و سیاست های عجیب و غریب او باعث شده تا تمامی افرادی که او را از نزدیک دیده اند نتوانند توصیف یکپارچه و درستی از او داشته باشند، اما اکثریت او را فردی مجنون و دمدمی مزاج می دانند.
به دور از همه روانپریشی های او، کیم جونگ ایل تحدیدی جدی برای همسایه های غربی خود محسوب می شود. او تمام تلاش خود را برای قدرتمند کردن کره شمالی و تبدیل آن به قدرتی بزرگ در منطقه انجام داده، اما آینده حکومت او در هاله ای از ابهام قرار دارد و کارشناسان به آن با شک و تردید می نگرند. شنیده شده که وی درحالی مجبور به انتخاب یکی از پسران خود به عنوان جانشین شده است، که به نظر می رسد عقاید پسرش چندان که باید و شاید با عقاید پدر در نوع اداره کشور و ایدئولوژی پایبندی به اتکای شخصی سازگاری ندارد.

(توجه: به غیر از بخش پایانی خبر، بیشتر موارد ذکر شده در این خبر صحیح است.)


حقایق موجود در مورد این خبر:

آشنایی با کیم جونگ ایل

"در غرب او را به خاطر مدل موي خاص، شكم گنده و كفش لژدار مسخره مي‌كردند. رئيس‌جمهوري سابق آمریکا او را "پاكوتاه" خوانده بود. هم‌چنين در فيلم "تيم آمریکا: پليس دنيا" تصوير مضحكي از وي در قالب ديكتاتوري كه به تنهايي در كاخ خالي از سكنه قدم مي‌زد و درباره تنهايي‌اش آواز مي‌خواند، به نمايش گذاشته شد!"
نشريه تايم در گزارشي درباره كيم جونگ ايل، رهبر كره شمالي افزوده است:
"با اين حال اين مسخره كردن‌ها هرگز نتوانست چهره واقعي كيم جونگ ايل، رهبر كره شمالي را كه در سن 69 سالگي درگذشت، پنهان كند. اين رهبر كره شمالي توانست كشورش را به جايگاهي برساند كه نگراني و حتي در مواردي ترس قدرت‌هاي جهان را برانگيزد. با اين حال اين مساله براي مردم كره شمالي بسيار گران تمام شد؛ مردمي كه هزاران تن از آنها در دهه 90 براثر قطحي جانشان را از دست دادند و صدها هزارتنشان در زندان به سر بردند.
با اين حال كيم جونگ ايل در كره شمالي "رهبر عزيز" و بعدها "رهبر بزرگ" خوانده مي‌شد. كيم جونگ ايل كه به دنبال مرگ پدرش به تاج و تخت رسيد، در 29 دسامبر در كنار كيم ايل سونگ، رهبر سابق كره شمالي در كاخ "يادبود كومسوسان" به خاك سپرده مي‌شود.
گزارش‌هاي رسمي كره شمالي حاكي از مرگ كيم جونگ ايل در اثر سكته است. اين رهبر كره شمالي كه از پرواز ترس داشت و با قطار شخصي خود سفر مي‌كرد، در سال 2008 نيز سكته كرده بود. براساس گزارش‌هاي ماه‌هاي اخير اوضاع جسمي وي رو به بهبود بود.
تولد كيم جونگ ايل همانند بخش‌هاي ديگر زندگي وي افسانه‌اي بود. براساس گزارش‌هاي رسانه‌ هاي دولت كره شمالي تولد كيم جونگ ايل در منطقه مقدس كوه پائكدو و هم‌زمان با نشانه‌هايي خوش يمني بود؛ نشانه‌هايي همچون ستاره‌اي جديد در آسمان، دو رنگين‌كمان و پرستو. اما ظاهرا حقيقت امر اين است كه كيم جونگ ايل در سيبري به دنيا آمد. پس از جنگ جهاني دوم پدرش، رهبري دولت كره شمالي را كه در آن زمان تحت فرمان شوري سابق بود، عهده‌دار شد و رهبري اين كشور را در زمان جنگ سه ساله با كره جنوبي برعهده داشت. در اين جنگ چيزي حدود چهار ميليون تن جان خود را از دست دادند.
برخلاف وضعيت رو به افول اخير كيم جونگ ايل كه آغاز آن از سال 2008 بود، اين رهبر كره شمالي در سال 1994 كه قدرت را در اختيار گرفت، خوش سر و وضع بود. برخي معتقدند كه وي به عنوان ژنرال كره شمالي اين كشور را به گونه‌اي بي‌نظم اداره كرد. كيم جونگ ايل حملاتي به كره جنوبي ترتيب داد كه از آن جمله مي‌توان به حمله به يك هواپيماي خطوط هوايي كره جنوبي در سال 1987 و حمله به مقام‌هاي سئول در سال 1983 در برمه اشاره كرد.
در دهه 90 جاري شدن سيل و مديريت غلط در كنار يكديگر به بروز قحطي در كره شمالي منجر شد؛ قحطي كه به كشته شدن بالغ بر دو ميليون تن انجاميد و هزاران تن را آواره كرد.
كيم جونگ ايل به اصلاحات اقتصادي دست يازيد و سفرهايي به چين داشت تا از نحوه پيشرفت سريع اين كشور هم‌پيمان و همسايه آگاه شود. با اين حال نيت و انگيزه كيم جونگ ايل اين بود كه مانع هرگونه تحول حائز اهميت در بازارهاي خصوصي شود چرا كه ممكن بود اين بازارها در صورت پيشرفت به رقيبي براي قدرت و اختيارات دولت تبديل شوند.
در عوض اين رهبر كره شمالي از ايدئولوژي‌هاي استقلال ملي و اولويت نظامي حمايت كرد.
شخصيت كيم جونگ ايل عجيب و غير عادي بود. وي مظهر يك ديكتاتور بود كه هر آنچه مي خواست انجام مي‌داد چرا كه كسي نمي‌توانست به او "خير" بگويد. وي زماني علاقه شديدي به مشروبات الكلي و سوشي داشت و اين در حالي بود كه مردم كشورش در برآورده كردن نيازهاي اوليه زندگي خود باز مانده بودند. رهبر كره شمالي علاقه بسياري به فيلم داشت و كلكسيوني از هزاران فيلم را براي خود جمع آوري كرده بود. در سال 1978 كيم جونگ ايل دستور ربودن يك كارگردان كره جنوبي و همسرش را داد. اين زوج كره جنوبي مجبور شدند به گسترش صنعت فيلم و سينماي كره شمالي كمك كنند تا اين كه بالاخره توانستند در يك سفر خارجي از كره شمالي فرار كنند.
رسانه‌هاي دولتي كره شمالي همواره به دنبال ايجاد چهره‌اي مطلوب از كيم جونگ ايل در اذهان عمومي بودند. كيم جونگ ايل كارگرداني چندين فيلم را برعهده داشت، چند كتاب نوشت و خيلي خوب گلف بازي مي‌كرد.
خبرگزاري دولتي كره‌ شمالي در بيانيه‌اي ضمن اعلام خبر درگذشت كيم جونگ ايل، عنوان داشت: او براي مردم ارزش قائل بود و آنها را دوست مي‌داشت و همواره غم‌ها و شادي‌هايش را با مردم سهيم مي‌شد.
كيم جونگ ايل به عنوان رهبر كره شمالي همواره در پي دستيابي به تسليحات هسته‌اي بود. در سال 2006 نخستين موشك هسته‌اي كره شمالي آزمايش شد و سه سال بعد پيونگ‌يانگ از آزمايش موفقيت‌آميز موشك هسته‌اي ديگري خبرداد. اين آزمايش‌ها مذاكرات خلع سلاح هسته‌اي كره شمالي را بيش از پيش پيچيده كرد.
به نظر مي‌رسد با مرگ كيم جونگ ايل دستيابي به توافق ميان پيونگ يانگ و جامعه بين المللي بيش از پيش دور از ذهن باشد."

 

kimjonilbody


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2012
2012/2/1


انتشار خبر مرگ دیکتاتور کره

اخبار منتشر شده از کره شمالی حکایت از این دارد که کیم جونگ ایل، رهبر کره شمالی امروز در اثر حمله قلبی درگذشت. خبرهای منتشر شده در یکسال اخیر خبر از وخامت حال او داشتند. در پی این اتفاق، کیم جونگ اون، پسر و جانشین کیم جونگ ایل طی مصاحبه ای با روزنامه ها از دوران حکومت پدر به نیکی یاد کرد و حکومت خود را شروعی برای ایجاد منطقه ای پر از صلح و دوستی دانست.
از این اظهارات اینطور برداشت می شود که با مرگ کیم جونگ ایل، کره شمالی فعالیت های هسته ای خود را به حالت تلعیق درآورد و یا آن را به کلی رها سازد.
مرگ کیم جونگ ایل باعث ایجاد نوعی حس خوشبینی در حکومت مرکزی کره جنوبی شده است. از لحاظ فنی این دو کشور چیزی در حدود 60 سال است که با یکدیگر در جنگ هستند و بسیاری از مردم امیدوارند روزی فرا رسد که هر دو کشور دوباره به هم بپیوندند.

(توجه: به غیر از بخش پایانی خبر، بیشتر موارد ذکر شده در این خبر صحیح است.)

 

حقایق موجود در مورد این خبر:

رهبر کره شمالی درگذشت

* سال صحیح این خبر 17 دسامبر 2011 است (حدود 9 ماه پس از عرضه بازی)

کیم جونگ ایل در سالی فوت کرد که در تقویم های بین المللی، سال وداع با دیکتاتورها نام خواهد گرفت. افسانه کیم جونگ ایل سرانجام به پایان رسید. مرد شماره یک کره شمالی پس از 69 سال درگذشت. مردی که در پیونگ یانگ او را "رهبر عزیز" کره شمالی می خواندند در هفدهمین روز از ماه دسامبر سال 2011 رفت تا زمام امور یکی از حاشیه سازترین کشورهای جهان را به فرزندش بسپارد. در واپسین سال های 2011 که از این پس سال مرگ دیکتاتورها نام خواهد گرفت، کیم جونگ ایل هم رفت تا بازی برای باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده در سومین سال حضورش در قدرت پیچیده تر از پیش شود.
کره شمالی را بسیاری از رسانه های غربی کشور سیاه می خوانند. هیچ تصویر واضحی از آنچه درون این کشور می گذرد وجود ندارد. داستان آن ها که به پیونگ یانگ سفر کرده و از نزدیک زندگی ساکنان این کشور را دیده اند، به روایت های سینمایی بیشتر می ماند. مردمانی که حتی برای ازدواج هم باید اجازه رسمی دولت را بگیرند. هیچ کس نمی داند که کیم جونگ ایل واقعا در این سال ها در کره تا چه اندازه محبوب بود. با اینهمه مجری اخباری که خبر مرگ وی را اعلام کرد تمام تلاشش را به کار گرفت تا با اشک های خود این حسرت را به تصویر بکشد.
علت مرگ از سوی رسانه های دولتی فشار کار زیاد بر تن و روح وی اعلام شد. ظاهر ماجرا حاکی از این است که وی هنگام فوت خارج از پیونگ یانگ بوده است.
کیم جونگ ایل از سال 1994 پس از مرگ پدرش رهبر این کشور فقرزده کمونیست بوده است. وی یک بار در سال 2008 دچار سکته مغزی شد و برای چندین ماه از انظار عمومی دور بود، در همان زمان هم بسیاری خبر فوت او را بر سر زبان ها انداختند.
در حال حاضر تمام نگاه ها به سمت "کیم جونگ اون" پسر سومش که بیش از 25 سال دارد به عنوان جانشین او دوخته شده است. پسری که در سال های اخیر به همراه پدر به کشوری ماند چین هم سفر کرد.
از نخستین لحظات، اعلام خبر فوت کیم جونگ ایل رسانه های این کشور از مردم می خواهند که وحدت خود را حفظ کرده و پشت سر جانشین کیم جونگ ایل صف بکشند.
مراسم بزرگداشت کیم جونگ ایل روز 28 دسامبر در پیونگ یانگ برگزار خواهد شد و کیم جونگ اون کمیته برگزارکننده مراسم را هدایت خواهد کرد. از 17 تا 29 دسامبر یک دوره عزای ملی اعلام شده است.
مرگ مردی که در سال های حضور در قدرت حتی اجازه ظهور یک مخالف را به مردمانش نداد، شوک عظیمی در کره شمالی ایجاد کرده است. کره جنوبی می گوید که در پی اعلام این خبر ارتش را به حالت آماده باش در آورده است و شورای امنیت ملی آن کشور برای یک جلسه فوق العاده آماده می شود.
کیم در عکس ها و ویدئوهای اخیر از سفر به روسیه و چین نسبتا سرحال به نظر می رسید. وی علاقه زیادی به سیگار برگ و کونیاک داشت و تصور می شود که از دیابت و بیماری قلبی رنج می برد.
سخنگوی کاخ سفید در آخرین ساعت یکشنبه شب به وقت واشنگتن در بیانیه ای نوشت:
"ما از نزدیک گزارش های مربوط به مرگ کیم جوگ ایل را زیر نظر داریم. رئیس جمهوری مطلع شده است، و ما در تماس نزدیک با متحدان خود در کره جنوبی و ژاپن هستیم. ما همچنان به ثبات در شبه جزیره کره و آزادی و امنیت متحدان خود متعهدیم."
در پی انتشار خبر بازارهای بورس آسیا افت کرد. با توجه به ناکامل بودن فرآیند انتقال قدرت از پدر به پسر، مرگ آقای کیم می تواند پیش درآمد "دوره ای بسیار بی ثبات" در کره شمالی باشد.
زنگ خطرها در شبه جزیره کره و منطقه به صدا درآمده است چرا که تجربه ثابت کرده که هرگاه کره شمالی از درون دچار بی ثباتی می شود مایل است وضعیتی بیرونی برای انحراف توجه از آن پیدا کند - از جمله دست به تحریک بزند. پیش بینی می شود که امریکا ظرف چند روز اخیر با متحدان خود در ژاپن و کره جنوبی موضع واحدی را در قبال این حادثه و آینده کره پس از کیم جونگ ایل اتخاذ کند.

American-Army


تکه روزنامه درون بازی:

2012/5/10

آمریکا فاز جدید خروج نظامیان خود از خاورمیانه را آغاز کرد

در نشست خبری مشترکی که میان آمریکا و انگلیس برگزار گردید، رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که هر دو کشور قصد دارند تا زودتر از یکماه آینده تمامی نیروهای نظامی خود را از عراق خارج کنند. اولین فاز این طرح که شامل کم کردن نیروها به نصف خواهد بود تا ماه ژوئن (June) و تخلیه کامل تا ماه دسامبر (December) انجام خواهد گرفت.
این تصمیم در پی صحبت های رئیس جمهور عراق مبنی بر خواست عمومی مردم عراق برای خروج سربازان آمریکایی و تخلیه استان های تحت اشغال آن ها گرفته شد.
طی توافقنامه ای که برای تخلیه نیروهای آمریکایی صورت گرفته، قرار شده تا نیروهای آمریکایی پیش از تخلیه کامل عراق، سربازان عراقی را برای تحویل گرفتن امنیت کشور تعلیم داده و آن ها را آماده نمایند.
اگر چه از شروع اشغال عراق از سال 2003 تا کنون چیزی حدود 5000 سرباز آمریکایی کشته شده اند، اما در ماه های آخیر میزان مرگ و میرهای فجیع به شدت کاهش یافته و تعداد آن ها به 2 کشته در طول یکماه رسیده است.
سخنگوی دپارتمان دفاعی آمریکا اظهار امیدواری کرد که تا پایان سال، حدود 70% سربازان عراقی بتوانند خود را برای محافظت از کشور آماده کرده و امنیت عراق را تامین نمایند.


حقایق موجود در مورد این خبر:

عملیات خروج نظامیان آمریکایی از خاک عراق آغاز شد

* سال صحیح این خبر 30 اکتبر 2011 است (حدود 7 ماه پس از عرضه بازی)


"دیوید رانز" سخنگوی سفارت ایالات متحده‌ آمریکا در عراق از آغاز عملیات خروج کامل نظامیان آمریکایی از خاک عراق، خبر داد.
وی اظهار داشت: عملیات خروج 50 هزار نظامی آمریکایی از خاک عراق آغاز شده و این نیروها ابتدا به‌ کویت و پس از آن به‌ آمریکا انتقال داده‌ می شوند.
رانز خاطرنشان کرد: شاید 2 ماه‌ طول بکشد تا نظامیان آمریکایی از خاک عراق به‌ کشور کویت و پس از آن به‌ آمریکا منتقل شوند.
"باراک اوباما" رئیس‌جمهوری آمریکا چندی پیش پس از اتمام یک جلسه‌ خصوصی با "نوری المالکی" نخست وزیر عراق که‌ از طریق ویدئو کنفرانس انجام شد، تصمیم نهایی واشنگتن در خصوص عقب نشینی از عراق را اعلام کرد.
اوباما در این سخنرانی خود تأکید کرد:
"تمام نیروهای آمریکایی همانطور که وعده داده شده بود، تا پایان سال ۲۰۱۱ میلادی از عراق خارج خواهند شد."
رئیس‌جمهوری آمریکا گفت:
"واشنگتن به تعهد خود برای خارج کردن تمام نظامیان آمریکایی از عراق تا پایان سال جاری میلادی متعهد است و همانطور که وعهده داده شده بود تمام نظامیان ما تا پایان سال به کشور باز می گردند."
وی افزود:
"و به این ترتیب پس از ۹ سال سرانجام جنگ آمریکا در عراق به پایان می رسد."
اوباما همچنین اعلام کرد:
"در حال حاضر هر دو کشور عراق و آمریکا وارد مرحله‌ای جدید می شود که این مرحله جدید شامل رابطه‌ای جدید میان ملت‌های حاکم و مشارکتی برابر بر اساس منافع و همچنین احترام متقابل خواهد شد."
رئیس‌جمهوری آمریکا ادامه داد:
"طی دو ماه آینده نیروهای ما در عراق، ده ها هزار نفر از آن ها در این کشور آماده سفری به مقصد آمریکا خواهند شد."
بنا بر این گزارش، آمریکا امیدوار بود تا بتواند تعداد ۵ هزار نفر از نیروهای خود را تحت عنوان مربیان نظامی پس از پایان سال ۲۰۱۱ میلادی و پایان ضرب الاجل خروج بر اساس توافقنامه بغداد- واشنگتن در عراق نگه دارد.
در حال حاضر ۵۰ هزار نفر از نیروهای آمریکایی در عراق هستند که انتظار می رود تا پایان سال جاری میلادی از عراق خارج شود. خروج نظامیان آمریکایی از عراق تا پایان سال جاری میلادی بر اساس توافقنامه امنیتی بغداد- واشنگتن صورت می گیرد که در سال ۲۰۰۸ میلادی به امضا رسیده بود.

Hans Blix 


تکه روزنامه درون بازی:

2012/18/3

بلیکس در یافتن WMD در کره شمالی ناکام ماند

هانس بلیکس (Hans Blix)، بازرس ویژه شورای امنیت اعلام کرد که بازرسان این سازمان درطول تحقیقات خود هیچگونه سلاح کشتار جمعی در کره شمالی نیافتند. این بازرسی در پی تردید کشورهای اروپایی مبنی بر فعالیت های مخفیانه کیم جونگ ایل در گسترش سلاح های کشتار جمعی و تحدید جهانی این رویکرد صورت پذیرفت.
کیم جونگ اون، عالی ترین مقام کره شمالی، همکاری این کشور با بازرسان بین المللی را اولین گام برای ورود این کشور به مجامع جهانی دانست و از آن تقدیر کرد. این تغییر ناگهانی سیاست باعث شگفتی مجامع جهانی گردیده و بسیاری از کارشناسان آن را حرکتی موازی و همسان با حرکت آلمان نازی در زمان جنگ جهانی دانسته اند.


حقایق موجود در مورد این خبر:


آشنایی مختصر با هانس بلیکس

هانس بلیکس وزیر امورخارجه اسبق سوئد، بازرس سابق تسلیحاتی سازمان ملل متحد و از مدیران آژانس بین المللی انرژی اتمی است که از سال 1981 تا 1997 مدیریت کلی آژانس بین المللی انرژی اتمی را بر عهده داشت. وی در سال 2003 نیز ریاست بازرسان تسلیحاتی در عراق را عهده دار بود. وی هم اکنون به سمت مشاور ارشد برنامه هسته ای امارات متحده عربی برگزیده شده است.


تکه روزنامه درون بازی:

2012/18/5

بالاگرفتن خشونت و اعتراض سراسری در چین در پی نابودی بخش تولید

گروهی از کارگران تایوانی که درحال بازگشت به بیجینگ بودند در طول مسیر دچار سانحه شدند. در اثر این سانحه که در روز پنجشنبه رخ داد یکنفر کشته و پنجاه تن زخمی شدند. در پی این اتفاق جمعی از کارگران چینی به بدی شرایط کار در این کشور اعتراض کردند، اما ماجرا زمانی بحرانی شد که شرکت چینی، کارگران معترض را تحدید به اخراج کرد. نابسامانی اوضاع کار و بیکاری کارگران از دلایل عمده نارضایتی مردم در چین به حساب می آیند.
به گفته آرتور بروکز (Arthur Brooks) و مورگان استنلی (Morgan Stanley) آنالیزور اقتصادی، در سال های گذشته چین برای حل این بحران اقدام به ایجاد بازارهای بزرگی برای بالا بردن صادرات و جلوگیری از رکود و افزایش آمار بیکاری نموده که تا حد زیادی هم در این کار موفق بوده است.
طبق بررسی های استنلی، بازار اجناس لوکس چینی با وجود برندهایی همچون گوچی (Gucci) و لوئیس ویتون (Louis Vuitton) موفقیت چندانی در آمریکا نخواهند داشت و چین برای داشتن بازارهای آمریکا مجبور به تمرکز بیشتر بر اجناس الکترونیکی خود خواهد بود. اما آمارها حاکی از آن است که تکیه گاه اصلی چین بر صادرات اجناس الکترونیکی هم نمی تواند راه نجاتی برای اقتصاد بحران زده این کشور باشد و تقاضای کم آمریکایی ها برای خرید محصولات چینی دلیلی بر این مدعاست.
بحران اقتصادی و افزایش قیمت مسکن از عمده دلایل کاهش تقاضا در آمریکا به شمار می روند. این موضوع برای چین که جمعیت بسیاری را در خود جای داده حکم زنگ خطری جدی دارد و مردم با اعتراض به سیاست های خارجی دولت، خواستار تغییر و تصحیح پیامدهای منفی کاهش صادرات به کشور های دیگر هستند.

06-27-2014-04-19-22-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2013
2013/17/1

کیم جونگ اون، موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد

روز جمعه رهبر جوان کره شمالی، به دلیل تلاش های مستمر برای پایان دادن به جنگ دو کره و تلاش برای برقراری صلح در این شبه جزیره، موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد.
سرانجام پس از حدود یکسال تلاش های مستمر برای برقراری مذاکرات صلح میان دو کره، رهبران دو کشور تصمیم گرفتند پای میز مذاکره نشسته و با امضای پیمان صلح، زمینه یکی شدن این دو کشور را فراهم نمایند. آن ها تحت شعار "یک ملت، دو سیستم راه بردی" اقدام به امضای این پیمان کردند.
تحلیلگران سیاسی بر این باورند که تولد کیم جونگ اون در کره شمالی و تحصیل وی در سوئیس از یک سو، و ارتباط مستقیم وی با غرب از سوی دیگر، از عوامل مهم اتخاذ چنین تصمیمی از سوی وی بوده اند.
سرانجام هر دو کره، پس از 61 سال دوری از یکدیگر با تلاش های کیم جونگ اون دگر بار طعم اتحادی محکم و پایدار را چشیدند.


حقایق موجود در مورد این خبر:

شبه جزیره کره چگونه به "شمالی" و "جنوبی" تقسیم شد

شبه جزیره کره از سال 1894 پس از زورآزمایی میان ژاپن و چین (که البته کره‌ای‌ها چینی‌ها را ترجیح می‌دادند) تحت تسلط ژاپن قرار گرفت. در سال 1910 با امضای پیمان الحاق کره به ژاپن، این کشور رسما تحت اشغال قرار گرفت. ژاپن تا پایان جنگ جهانی دوم و به مدت ۳۵ سال، حضور استعماری خود را در کره حفظ کرد اما پس از شکست در جنگ جهانی دوم شبه جزیره کره را تخلیه کرد.
جنگ سرد که از سال ۱۹۴۰ آغاز شده بود باعث شد آمریکا و شوروی به منظور توسعه ایدئولوژی خود سرزمین‌های بیشتری را تحت سلطه، نفوذ و اشغال خود درآورند. از جمله مهمترین کشورهایی که در بحبوحه جنگ جهانی دوم به ورطه رقابت جنگ سرد کشیده شدند، شبه جزیره کره بود.
شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم موجب شد سربازان شوروی و آمریکا به ترتیب بخش‌های شمالی و جنوبی کره را به اشغال خود درآوردند و در روز بیست و هفتم دسامبر سال 1945 شبه جزیره کره توسط یک قرارداد به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد.
با وجود به رسمیت شناختن اولیه کره متحد در اعلامیه قاهره، تلاش شوروی و آمریکا برای گسترش ایدئولوژی‌های خود در کل شبه جزیره و خصومت فزاینده ناشی از آن، سرانجام به تشکیل دو دولت جداگانه با ایدئولوژی‌های مختص خود منجر شد و تقسیم کره به دو موجودیت سیاسی مجزا را باعث گشت: کره شمالی و کره جنوبی.
مدار ۳۸ درجه نیز خط مرزی و سیاسى دو کشور را تعیین کرد و سازمان ملل نیز از خط فرضى مذکور حمایت کرد.
در شمال، یک چریک ضد ژاپن و فعال سابق کمونیست، "کیم ایل سونگ" و در جنوب یک رهبر سیاسی تبعیدی، "سینگمان ری" به عنوان رئیس جمهور کره جنوبی انتخاب شد و به این ترتیب شبه جزیره رسما به دو نیم تقسیم شد.
در روز 25 ژوئن سال 1950 میلادی نیروهای ارتش کره شمالی در یک حمله غافلگیر کننده از خط حایل میان دو کره واقع در مدار 38 درجه عبور کرده و به خاک کره جنوبی هجوم بردند و جنگ کره را آغاز کردند.
این جنگ تا جولای 1953 که قرارداد آتش بس امضا شد به طول انجامید و منجر به کشته شدن ۲۵۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ نفر شد. در این جنگ آمریکا در حمایت از جنوب و چین در حمایت از شمال به طور مستقیم وارد جنگ شدند.

06-27-2014-04-20-16-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2013/3/12

نوسان شدید قیمت در بازار نفت، آینده آن را با تردید و بی ثباتی مواجه کرد

اگرچه در طول ده سال گذشته قیمت نفت بارها و بارها دستخوش تغییر شده بود، اما نوسان کنونی نفت بسیار چشمگیر و رکورد شکن است.
در سال 2008 برخی اصلاحات قانونی به منظور کنترل قیمت صورت گرفت، اما نتیجه آن موقتی و زودگذر بود و نتوانست باعث کنترل بحران شود.
به هر حال تعداد بسیار زیادی از رخدادهای پیش بینی نشده (از جمله حمله نظامی به ونزوئلا و بی ثباتی سیاسی در نیجریه) نیز سبب شد تا بازارهای جهانی با بی ثباتی بیشتری روبرو شود.
طبق پیش بینی های گلدمن ساچز (oldman Sachs) و جان رایس (John Rice)، آنالیزورهای اقتصادی :
"در این سال ما شاهد افزایش قیمت نفت از بشکه ای 70 دلار به بشکه ای بالای 200 دلار خواهیم بود."
کارشناسان اقتصادی پیش بینی کرده اند که بی ثباتی در قیمت نفت می تواند تاثیرات قابل توجهی بر سلامتی عمومی بشریت داشته باشد.
به گفته رایس::
"همه چیز در آینده، به میزان تغییرات قیمت مواد نفتی و در پی آن قیمت نهایی محصولات غیر نفتی بستگی خواهد داشت."
به نظر می رسد که بحران قیمت نفت در آینده به معضلی بزرگ در اقتصاد جهان تبدیل شود.

06-27-2014-04-21-05-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2013/19/2

کره شمالی آمریکا را به ایجاد رکود اقتصادی در آن کشور محکوم کرد

با وجود این که بسیاری از متخصصین اقتصادی، علت بروز بحران اقتصادی جهانی را نوسان قیمت سوخت می دانند، رهبر جدید کره شمالی در ادعایی عجیب آمریکا را عامل این بحران معرفی کرد.
به گفته وی:
"ولخرجی های غیر مسئولانه سال های اخیر آمریکا عامل ایجاد این بحران است."
به گفته وزیر اقتصاد کره شمالی:
"وال استریت با ایجاد مراکز فساد و کازینو ها، تمامی پولی را که مردم کره شمالی با زحمت به دست می آورد از آن ها می رباید."
البته بیشتر کارشناسان آمریکایی نظری مخالف با این ادعا دارند. به عنوان مثال سائول هریس (Saul Harris)، تحلیلگر اقتصادی بر این باور است که:
"در سال های اخیر کره شمالی هیچگونه ارتباطی با غرب نداشته و اینگونه ادعاها بی اساس است. البته بخشی از بحران اقتصادی پیش آمده در کره شمالی مربوط به بحران جهانی است، اما بخش عمده آن با ناکارآمدی سیاست های رهبران آن ارتباط مستقیم دارد. وجود عده کثیری فقیر و بی بضاعت، نتیجه سوء مدیریتی است که رهبران کره باید مسئولیت آن را پذیرا باشند."
او همچنین معتقد است که:
" بحران اقتصادی باعث گردیده تا پیمان نظامی مابین کره جنوبی و آمریکا همچون گذشته اعتبار لازم را نداشته باشد و حضور نیروهای نظامی آمریکا در کره جنوبی، به زودی پایان یابد."


حقایق موجود در مورد این خبر:

ویرانی های اقتصادی که دیکتاتور کره برجای گذاشت

اقتصاد کره شمالی، در زمان دیکتاتور" کیم جونگ ایل" به رغم منابع غنی زیرزمینی با پدیده گرسنگی و همچنین کسری تجاری طی 20 سال اخیر روبرو بوده است.
اقتصاد کره شمالی که به طرز عجیبی در لاک خود فرو رفته، طی 20 سال اخیر با مشکلات و معضلات زیادی روبرو بوده است. کره شمالی از معدود اقتصادهای جهان است که از خود آمار رسمی اقتصادی منتشر نمی کند. آخرین آمار منتشر شده در خصوص رشد اقتصادی این کشور نیز توسط همسایۀ دیوار به دیوار این کشور اعلام شده که گفته می شود از خلال مذاکرات با پیونگ یانگ بدست آمده است. در ماه نوامبر سال جاری سئول اعلام کرد که تولید ناخالص داخلی کره شمالی به میزان 0.5% در سال 2010 کاهش یافته است. آمار منتشر شده از سوی سازمان خواربار و کشاورزی سازمان ملل متحد( فائو) نیز گویای آنست که از 25 میلیون جمعیت کره شمالی، 6 میلیون نفر از کمبود مواد غذایی در کشورشان رنج می برند.
سیل در این کشور در طول تابستان، بعد از یک زمستان سخت، کشت برنج، ذرت و سیب زمینی، مهمترین منابع تغذیه مردم را با اختلال مواجه کرده است. در ماه سپتامبر نیز دولت اعلام کرد که تنها 200 گرم گندم به طور روزانه به ازای هر فرد اختصاص خواهد داد. سازمان ملل اعلام کرده است در صورتی که حتی کاشت غلات امسال با رشد 8،5% روبرو باشد، باز هم کشور با کمبودی معادل 739 هزار تن غلات روبروست.
گزارش سازمان ملل گویای آنست که در حدود 3 میلیون کره ای در سال 2012 به کمک های غذایی نیاز دارند.
گفتنی است کره شمالی بعد از بحران گرسنگی(1995 تا 1999) که یک میلیون قربانی برجای نهاد، تاکنون آسیب ها و خسارات زیادی از بلایای طبیعی متحمل شده است. کشاورزی که منبع اصلی خودکفایی کشور محسوب می شود، در حدود یک چهارم تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد و این در حالی است که تنها 17 درصد از زمین های کره شمالی قابل کشت هستند که در مقایسه با معیار جهانی بسیار اندک است. بخش کشاورزی بعد از جنگ کره طی سالهای 1953 و 1958 به شکل جمعی اداره می شود. گفته می شود که در حدود 3800 مزرعه جمعی وجود دارد که مساحت هر یک از آنها به 500 هکتار می رسد و هر یک جمعیتی معادل 250 تا 300 خانوار را در خود جای داده اند.
البته دولت واگذاری زمین های کشاورزی به بخش خصوصی را آغاز کرده است و به کشاورزان اجازۀ فروش محصولاتشان را داده است. اما با این حال صنعت کشاورزی در کره شمالی بسیار عقب مانده بود که تقریبا مکانیسم کشت و کار در این کشور در هیچ کشوری به چشم نمی خورد.
برنامۀ غذایی جهانی (PAM) در ماه آوریل برای جمع آوری کمک 300 هزار تن از محصولات اساسی( غلات) فراخوانی را آغاز کرده بود که تنها 100 هزار تن آن عملی شد. اتحادیه اروپا نیز پیشتر 10 میلیون یورو برای کمک به این کشور اختصاص داده بود. اما بسیاری از این کمک ها با این نگرانی توأم است که مبادا به دست مردم نرسد. از این رو کشورهایی همچون ژاپن و کره جنوبی نیز در تعاملات خود با رهبران کره شمالی احتیاط زیادی به خرج می دهند.
جالب اینجاست که مرگ رهبر کره شمالی دقیقا در همان روزی اتفاق افتاد که مقامات این کشور اعلام کرده بودند که برنامۀ غنی سازی اورانیوم را به حالت تعلیق در می آورد. مسئله ای که با استقبال آمریکایی ها روبرو شد. ایل در زمان حیات خود نیز از احداث خط لولۀ 1700 کیلومتری گاز خبر داده بود که قرار بود شرق روسیه را به کره جنوبی متصل کند.
گفتنی است کره شمالی دارای منابع غنی معدنی و زیرزمینی است. آهن، منیزیم، فسفات، جیوه، نقره و تیتان از مهمترین فلزات موجود در معادن کره شمالی هستند. فلزهایی همچون روی، سرب نیز به وفور در این کشور وجود دارد. طبق آمار ارائه شده از سوی بانک کره جنوبی، بخش معدنی کره شمالی تقریبا 8،7 درصد تولید ناخالص داخلی کشور را در سال 2004 تشکیل می داد.
برای استخراج این معادن، کره شمالی تنها به چین متوسل می شود. اما در سال 2006 نیز شرکت انگلیسی آنگلو-سینو نیز برای استخراج این معادن اعلام آمادگی کرده بود. به منابع عظیم کره شمالی باید منابع نفتی زیردریا را نیز افزود که هنوز استخراج نشده است. از سال 2002، کره شمالی اصلاحات اقتصادی را شروع کرده است. اما طی 20 سال اخیر کشور از کسر بودجه تجاری رنج می برد و از همه بدتر اینکه به شدت به اولین شریک تجاری اش یعنی چین وابسته است. به طوری که حجم تبادلات دو کشور به 53% می رسد در حالیکه رقم تبادلات با کره جنوبی به 33 درصد می رسد. گفتنی است آغاز غنی سازی اورانیوم از سال 2009 کره شمالی را در لیست کشورهای تحریم شده جامعه جهانی و سازمان ملل قرار داده بود.

06-27-2014-04-20-36-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2013/24/4

ایران، عربستان سعودی را به تحریک برای ایجاد مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه متهم کرد

ایران در واکنش به خرید تانک های آبرامز (91 M1A1 Abrams) از سوی عربستان سعودی، آن را عملی خصومت آمیز و تلاشی برای گسترش نفوذ بیشتر آمریکا در منطقه خاورمیانه دانست.
ایران و عربستان سعودی، دو کشور ابر قدرت منطقه خاورمیانه، اعلام داشته اند که به زودی توان نظامی خود را با تجهیز و آزمایش موشک های بالستیک افزایش خواهند داد.
شن جانسون (Sean Johnston)، عضو ارشد انجمن سیاست بین المللیGettysburg درباره پیامدهای احتمالی این تصمیم هشدار داد و گفت:
"به نظر می رسد که ما در منطقه خاورمیانه شاهد یک مسابقه تسلیحاتی تمام عیار باشیم"
وی معتقد است:
"قدرت گرفتن هر یک از طرفین در منطقه، می تواند به فاجعه ای بین المللی منجر شود"
این درحالی است که آمریکا با خروج از عراق بحران زده، زمینه مناسبی را برای قدرت نمایی این کشورها به منظور تسلط بر خاورمیانه فراهم نموده است.


حقایق موجود در مورد این خبر:

مشخصات تانک ابرامز (Abrams M1)

تانک ابرامز در سال 1980به عنوان تانک جنگی اصلی ارتش ایالات متحده جایگزین تانک M60 Patton شد. این تانک دارای سه مدلM1، M1A1، M1A2 است. نام این تانک به احترام ژنرال کرایتون ابرامز، فرمانده سابق گردان زرهی 37 نیروی زمینی امریکا، ابرامز گذاشته شد.
طراحی آبرامز در شرکت جنرال داینامیکس انجام گرفت و در نهایت این تانک در سال 1980 وارد خدمت شد. مدل ارتقاء یافتهM1 ، M1A1 نام دارد که در سال 1985 عرضه شد. M1A1 دارای توپ 120 میلیمتری بدون خان بوده که توسط شرکت آلمانی Rheinmetall طراحی شده است. همچنین این مدل دارای زره تقویت یافته و سیستم حفاظت NBC1 است. نیروی زمینی آمریکا تمام M1 و M1A1 های خود را به مدل A2 ارتقا داده ولی سپاه تفنگداران دریایی آمریکا هنوز از مدل های A1 استفاده می کند. در عملیات طوفان صحرا و سپر صحرا نیز در زره تعدادی از M1A1 ها تغییراتی انجام گرفت. علاوه بر آنچه گفته شد به ابرامز می توان خیش مین و یا غلتک مین وصل کرد. تاکنون بیش از 8800 تانک ابرامز تولید شده که علاوه بر آمریکا به کشور های دیگری مانند استرالیا، عربستان، مصر،کویت و ترکیه صادر شده است. البته این تانک در لیست نامزد های خرید سوئد نیز قرار داشت که به پیروزی نرسید.
این تانک برای اولین بار در جنگ خلیج در سال 1991 در صحنه نبرد حضور یافت و در این جنگ بود که توانایی های بالای خود را به نمایش گذاشت. در مجموع 1848 M1A1 در عربستان مستقر شدند و برتری خود را بر تانکهای T-72، T-62 و T-55 روسی در اختیار عراق نشان دادند.

کاربران این تانک:
استرالیا
عربستان سعودی
عراق
مصر
کویت
آمریکا

06-27-2014-04-21-29-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2013/27/8

سربازان آمریکایی مستقر در کره جنوبی به خانه بازمی گردند

سخنگوی دپارتمان دفاعی ارتش آمریکا در یک کنفرانس خبری اعلام کرد:
"در پی فشار سئول، سربازان آمریکایی از اوایل ماه آینده اقدام به خروج از کره جنوبی خواهند کرد."
آمریکا و کره جنوبی برای سالیان طولانی به منظور حفظ توازن قدرت در منطقه قرارداد همکاری نظامی با یکدیگر داشتند. با توجه به برقراری پیمان صلح میان دو کره و پیوستن آن ها به یکدیگر، و در پی درخواست سئول برای خروج نیروهای آمریکایی حاضر در کره جنوبی، نظامیان آمریکایی اقدام به خروج از این کشور نموده اند. فرمانده ارشد نظامیان آمریکایی حاضر در کره، اظهار امیدواری کرد که خروج کامل نیروهای آمریکایی تا پنج سال آینده تحقق یابد.

Israeil 


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2014
حمله اسرائیل به تسلیحات هسته ای ایران
(این بخش به دلایلی نامعلوم حذف شده است)


سال 2014
2014/4/3

آیا در ارتش جدید کره، از نیروهای نظامی کره شمالی هم استفاده خواهد شد؟


پس از اتحاد دو کره، یکی از عمده مشکلات اصلی پیش روی دولت های این دو کشور، چگونگی نقش پذیری نظامیان کره شمالی در سیستم جدید است؛ نیروهایی که عمدتا فاقد هر نوع مهارت های فنی، و در بسیاری از موارد هر نوع احساس هویت و شخصیت هستند.
با توجه به وجود نیروهای ماهر و دوره دیده در کره جنوبی، انتظار می رود که بسیاری از افسران کره شمالی در سیستم جدید مرخص شده یا تنزل مقام یابند.
خدمت نظامی در کره شمالی اجباری است، اما امید است که پس از این به صورت غیر اجباری تغییر یابد و کره دارای ارتشی حرفه ای گردد.

06-27-2014-04-21-47-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2014/4/5

ارتش آمریکا همانند صلحی ناخواسته در منطقه آسیای شرقی است

سرانجام یکی از طولانی ترین پیمان های همکاری نظامی میان دو کشور آمریکا و ژاپن، در روز چهارشنبه در پی مخالفت ژاپن برای ادامه حضور آمریکا در جزیره اوکیناوا لغو شد.
در ابتدا قرار بود حضور نظامی نیروهای آمریکایی مستقر در ژاپن، طبق پیمانی که میان دو کشور در سال 2006 امضاء شده بود ادامه یابد، اما شکست توافقات دوطرفه ای که در ماه مارچ در این مورد انجام شد باعث گردید تا ادامه این روند با شکست مواجه شود.
درحالی که رایزنی ها برای پیوستن دو کره همچنان در جریان است، حضور نظامیان آمریکایی در منطقه همچون میهمانانی ناخواسته به نظر می رسد و دیگر کسی خواستار ادامه این حضور نیست.
از سوی دیگر افزایش بحران اقتصادی ایجاد شده در زمینه قیمت سوخت (نفت) باعث شده تا هر دو کشور ژاپن و آمریکا به منظور جلوگیری از حدر رفت بیشتر منابع انرژی و مالی، توافق حضور نظامی آمریکا در ژاپن را لغو کرده و هر دو کشور از اتلاف بیشتر انرژی و هزینه ها جلوگیری نمایند.

06-27-2014-04-22-26-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2014/11/1

بزرگترین رکود صنعتی تا کنون: جنرال موتورز برای بار دوم اعلام ورشکستگی

برای دومین بار در یک دهه، بزرگترین سازنده خودرو در آمریکا اعلام ورشکستگی کرد. با وجود تلاش های دولت ایالات متحده برای سرپا نگه داشتن این شرکت خودروساز و نجات مشاغل نزدیک به 235000 آمریکایی، روند سودآوری این شرکت رو به افول نهاد و به طور کلی از کنترل خارج شد.
سخنگوی کاخ سفید در این مورد اعلام کرد:
نجات این شرکت برای بار دوم"بعید" بود.


حقایق موجود در مورد این خبر:

* سال صحیح این خبر 10 سپتامبر 2008 است (حدود 3 سال پیش از عرضه بازی!!)

جنرال موتورز به تاریخ پیوست
بررسی قدم به قدم روند ورشکستگی بزرگترین شرکت تولید کننده خودرو در آمریکا

تلاش هاي يك ساله دولت آمریکا براي نجات بزرگترين شركت خودروسازي دنيا نتيجه نداد و سرانجام روز گذشته با اعلام رسمي ورشكستگي، بزرگترين شكست در طول تاريخ صنعت اين كشور رقم خورد و جنرال موتورز هم به تاريخ پيوست.
شركت خودروسازي جنرال موتورز آمریکا روز گذشته با 172 ميليارد دلار اعلام ورشكستگي كرد و بدين ترتيب حيات 100 ساله شركتي كه از آن به عنوان نماد صنعت آمریکا ياد مي شد پايان يافت.
مشكلات جنرال موتورز و به طور كلي صنعت خودروي آمریکا از اواسط سال گذشته آشكار گشت و بحراني كه در نظام مالي آمریکا ظهور پيدا كرده بود به بخش صنعت اين كشور سرايت نمود.
براي نخستين بار در شهريور گذشته اعلام شد به دنبال تشديد بحران در بازارهاي مالي آمریکا فروش محصولات شركتهاي خودروسازي در اين كشور طي ماه سپتامبر 2008 از 20 تا 40 درصد كاهش يافت.
شركت فورد طي ماه سپتامبر با كاهش 34 درصدي فروش محصولات خود روبرو شد. شركتهاي هوندا، تويوتا و و نيسان نيز به ترتيب با كاهش 24 ، 32 و 37 درصدي فروش محصولات خود در آمریکا روبرو شدند .
شركت جنرال موتورز بزرگترين خودروساز آمریکا نيز با كاهش 16 درصدي فروش روبرو بود.
ميزان فروش خودرو در بازار آمریکا طي مهرماه بيش از 32 درصد كاهش يافت كه اين مساله طي 25 سال اخير بي سابقه بود.
فروش جنرال موتورز در اين مدت با افت 45 درصدي روبرو شد و صنعت خودروسازي اين كشور به طور كلي با بحران كم سابقه اي مواجه شد .
كاهش 32 درصدي فروش خودرو در آمریکا از فوريه 1983 بي سابقه بود.
اين در حالي بود كه بحث ادغام كرايسلر و جنرال موتورز هنوز به جايي نرسيد .
جنرال موتورز اعلام كرد ماه اكتبر 2008 بدترين ماه اين شركت پس از جنگ جهاني دوم به شمار مي رود .
اين در حالي است كه شركتهاي خودروسازي فعال در آمریکا به منظور تشويق مشتريان ، تسهيلات ويژه اي را براي فروش خودروهاي خود در نظر گرفتند . تخفيف و اعطاي وامهاي كم بهره يا بدون بهره از مهمترين تسهيلات مالي براي مشتريان خودرو در آمریکا به شمار مي رفت.
در اين زمان مذاكرات جنرال موتورز براي دريافت كمك 10 ميليارد دلاري دولت آمریکا به منظور ادغام با شركت كرايسلر همچنان ادامه دارد .

درخواست كمك 50 ميليارد دلاري براي جنرال موتورز و دو شركت ديگر

به دنبال كاهش فروش خودرو در آمریکا به پايين ترين سطح از سال 1991 شركتهاي بزرگ خودروساز اين كشور خواهان دريافت كمك 50 ميليارد دلاري از دولت شدند.
در اين زمان شركت هاي جنرال موتورز ، فورد و كرايسلر با بي سابقه ترين بحران طي 25 سال اخير روبرو شده بودند.
يك مقام دولت آمریکا گفت: اين كمك 50 ميليارد دلاري از راههاي مختلف از جمله وام هاي كوتاه مدت به اين سه شركت بزرگ، واگذار خواهد شد .
هري ريد رهبر اكثريت سناي آمریکا نيز در اين باره گفت: خودروسازان بايد كمك هاي بيشتري را از دولت بوش دريافت كنند.
سه شركت بزرگ خودورسازي آمریکا طي شش ماه نخست 2008 مجموعا با زيان 28.6 ميليارد دلاري روبرو شده بودند .
ريد تصريح كرد: دولت بوش بايد از زمان و فرصت باقي مانده براي كمك به صنعت خودروسازي استفاده كند .
ريك واگنر رييس جنرال موتورز، آلن مولالي رييس فورد، روبرت ناردلي رييس كرايسلر و رونالد گتل فينگر رييس اتحاديه كارگران صنعت خودروي آمریکا نيز با نانسي پلوسي رييس مجلس نمايندگان آمریکا ديدار كردند. پلوسي پس از اين ديدار در جمع خبرنگاران گفت: دولت مي خواهد ثبات و آرامش را به صنعت خودروسازي آمریکا بازگرداند .
باراك اوباما رييس جمهور منتخب آمریکا نيز تصريح كرد: مهمترين برنامه من در بخش صنعت خودرو، افزايش قدرت رقابت شركت هاي آمریکايي خواهد بود . اوباما خواستار بسته 175 ميليارد دلاري براي رشد و رونق صنعت خودروسازي آمریکا شد.

سقوط ارزش سهام جنرال موتورز به پايين ترين حد طي 60 سال گذشته

به دنبال تشديد بحران مالي در صنعت خودروسازي آمریکا ، ارزش سهام جنرال موتورز در سال گذشته به پايين ترين حد خود طي 60 سال اخير رسيد .
موسسه باركلي نيز اعلام كرد، اگر دولت به كمك شركت هاي خودروسازي آمریکا نشتابد، اين شركت ها طي سه ماه نخست 2009 قادر به ادامه فعاليت نخواهند بود.
قيمت سهام جنرال موتورز با 97 سنت كاهش ( 22.3 درصد ) به كمتر از 3.39 دلار رسيد. اين پايين ترين قيمت سهام جنرال موتورز از دوم دسامبر 1946 به شمار مي رفت.
ارائه بسته 586 ميليارد دلاري دولت چين براي جلوگيري از كاهش رشد اقتصادي، تاثير زيادي در افزايش شاخص سهام در بازارهاي بين المللي داشت ولي نتوانست از كاهش ارزش سهام جنرال موتورز جلوگيري كند .
صنايع خودروسازي آمریکا همچنان با بحران نقدينگي روبرو بودند و بدون كمكهاي دولت ، قادر به ادامه فعاليت در سال 2009 نبودند .

جنرال موتورز در آستانه ورشكستگي قرار گرفت

در روزهاي نخستين آذر بود كه بحث ورشكستگي جنرال موتورز رسانه اي شد. شركت خودروسازي جنرال موتورز كه با كاهش شديد فروش روبرو شده است اعلام كرد كليه گزينه ها از جمله اعلام ورشكستگي را در نظر خواهد گرفت.
جنرال موتورز طي بيانيه اي كه در پايگاه اينترنتي وال استريت ژورنال منتشر شد تاكيد كرد: هيات مديره جنرال موتورز در خصوص اعلام ورشكستگي شركت مذاكره كرده است ، هر چند اين راهكار ، راه مناسبي براي حل مشكلات نقدينگي شركت نخواهد بود.
در عين حال ريك واگنر رييس جنرال موتورز با در نظر گرفتن ورشكستگي به عنوان يك گزينه، مخالفت كرد.
سخنگوي جنرال موتورز نيز اعلام كرد اين شركت تمام تلاش خود را براي جلوگيري از ورشكستگي انجام خواهد داد .

كمك 10 ميليارد دلاري دولت به جنرال موتورز

در اواخر آذر طرح كمك 17 ميليارد دلاري به صنعت خودروي آمریکا نهايي شد. رئيس جمهور آمریکا به شرط افزايش قدرت رقابت شركت هاي خودروسازي آمریکا با طرح كمك 17.4 ميليارد دلاري به اين شركت ها موافقت كرد.
دولت بوش سرانجام تصميم گرفت با ارائه پيشنهاد 17.4 ميليارد دلاري به كمك شركت هاي خودروسازي بحران زده اين كشور بشتابد.
بوش در اين باره گفت: اينكه اجازه دهيم شركتهاي خودروسازي آمریکا ورشكست شوند، كار درستي نيست و دولت در قبال اين شركتها مسئول است. ورشكستگي شركت هاي خودروسازي به ضرر اقتصاد ملي آمریکا است. ورشكستگي صنعت خودروسازي براي مردم سخت كوش آمریکا در سراسر كشور بسيار دردناك خواهد بود.
يك مقام رسمي دولت بوش نيز گفت: 13.4 ميليارد دلار از اين رقم طي ماه جاري و ماه آينده در اختيار دو شركت خودروسازي قرار خواهد گرفت كه سهم جنرال موتورز 9.4 ميليارد دلار و سهم كرايسلر نيز 4 ميليارد دلار خواهد بود . هر دو شركت اعلام كردند بدون كمكهاي مالي دولت قادر به ادامه فعاليت نخواهند بود و به زودي اعلام ورشكستگي خواهند كرد.
اين طرح به شركت هاي خودروسازي سه ماه فرصت داد تا اصلاحات ساختاري را به منظور افزايش قدرت رقابت با شركتهاي خارجي انجام دهند .

پايان استيلاي 77 ساله جنرال موتورز بر صنعت خودروسازي جهان

شركت جنرال موتورز آمریکا طي سال 2008 با كاهش 11 درصدي فروش روبرو شد و اين مساله موجب شد تا شركت تويوتا براي نخستين بار با پيشي گرفتن بر جنرال موتورز به بزرگترين شركت خودروسازي جهان تبديل شود.
جنرال موتورز كه در حال بازسازي ساختارهاي خود بر اساس طرح 13.4 ميليارد دلاري دولت آمریکا بود، نتوانست به سلطه و استيلاي 77 ساله خود بر صنعت خودروسازي جهان ادامه دهد. ميزان فروش جنرال موتورز طي سال 2008 به كمتر از8.35 ميليون دستگاه رسيد.
بحران مالي و اقتصادي كه از آمریکا آغاز شد و به ساير مناطق جهان گسترش يافت، تاثير زيادي در افت شديد فروش جنرال موتورز داشت . ميزان فروش تويوتا نيز طي سال 2008 با 4 درصد كاهش به 8.97 ميليون دستگاه رسيد .
جنرال موتورز توانست 9.369 ميليون دستگاه خودرو طي سال 2007 بفروشد و اين رقم براي شركت تويوتا بيش از 366/9 ميليون دستگاه بود.

جنرال موتورز دست به دامان 5 دولت خارجي شد

در ماه اسفند شركت جنرال موتورز آمریکا براي دريافت كمك 6 ميليارد دلاري از 5 دولت خارجي جهت مقابله با بحران مالي تلاش كرد.
اين شركت خودرو ساز آمریکايي اعلام كرد كه در حال انجام مذاكرات با سران كشورهاي آلمان، انگلستان، سوئد، كانادا و تايلند با هدف دريافت اين كمك تا 31 مارس به منظور جلوگيري از خطر ورشكستگي است.
جنرال موتورز همچنين اعلام كرد قصد دارد از ذخيره ي 1.2 ميليارد دلاري حاصل از فعاليت هاي خود در اروپا استفاده نمايد.
اين شركت همچنين فعاليت خود را بر روي دو كارخانه در تايلند به حالت تعليق درآورد و اعلام كرد كه توسعه اين شركت در هند ديگر از پشتوانه ي دولتي برخوردار نيست.
اين شركت اعلام كرد كه از بين 47000 كاهش شغلي كه قرار است اتفاق بيفتد، تعداد 26000 مربوط به خارج از آمریکاست و هشدار داد كه امكان دارد كارخانه هاي اروپايي در مناطق پر هزينه بسته يا كوچك شوند.


اول ژوئن آخرين مهلت جنرال موتورز براي نجات خود

در اواخر ماه فروردين دولت آمریکا از تلاش هاي خود براي سرپانگه داشتن جنرال موتورز نا اميد شد. وزارت خزانه داري آمریکا در اين زمان اعلام كرد جنرال موتورز خود را براي ورشكستگي احتمالي در ژوئن آماده كند.
دولت آمریکا به اين شركت تا اول ژوئن مهلت داد تا به وضعيت خود سرو سامان دهد يا اعلام ورشكستگي كند.
اين در حالي بود كه اين شركت بزرگ خودروسازي مصمم بود با بازسازي در ساختارش از ورشكستگي اجتناب كند.
تا اين زمان شركت مزبور 13 ميليارد و 400 ميليون دلار از دولت آمریکا كمك گرفته بود اما هيچ بهبودي در عملكرد آن حاصل نشده بود.

كمك 2 ميليارد دلاري دولت آمریکا به شركت جنرال موتورز

در روز هاي ابتدايي ارديبهشت وزارت دارايي آمریکا اعلام كرد ، با توجه به تشديد مشكلات مالي و جلوگيري از ورشكستگي بيش از 2 ميليارد دلار ديگر در اختيار شركت جنرال موتورز قرار خواهد داد .
جنرال موتورز تلاش وسيعي را براي جلوگيري از ورشكستگي مالي آغاز كرده بود و قصد داشت با انجام اصلاحات ساختاري و كاهش هزنيه ها ، نظر دولت اوباما را براي دريافت كمكهاي مالي بيشتر جلب كند .
در اين زمان به جنرال موتورز تا ابتداي ژوئن فرصت داده شده بود تا ضمن اجراي برنامه هاي مورد نظر دولت واشنگتن از ورشكستگي مالي جلوگيري كند .
جنرال موتورز پيش از اين13.4 ميليارد دلار از دولت آمریکا كمك رديافت كرده بود. دولت آمریکا پيش از اين آمادگي خود را براي اعطاي كمك مالي 5 ميليارد دلاري به جنرال موتورز و كمك 500 ميليون دلاري به كرايسلر اعلام كرده بود .
فريتز هندرسون رييس جنرال موتورز اعلام كرد ، اين شركت طي سه ماه دوم 2009 به بيش از 4.6 ميليارد دلار كمك مالي نياز دارد .

نماد صنعت آمریکا از حركت ايستاد

سرانجام شركت خودروسازي جنرال موتورز كه نماد صنعت آمریکا محسوب مي شد پس از يك قرن فعاليت با 172 ميليارد دلار بدهي اعلام ورشكستگي كرد.
مسوولان شركت خودروسازي جنرال موتورز روز دوشنبه با حضور در دادگاه ورشكستگي آمریکا در نيويورك رسما ورشكستگي اين شركت را اعلام كردند.
بر اساس طرحي كه مورد توافق دولت آمریکا و مسوولان شركت جنرال موتورز قرار گرفته است شركتي كوچكتر تشكيل خواهد شد كه بتواند در بازار جهاني با ساير شركت هاي خودروسازي رقابت كند.
بر اساس اين طرح دولت آمریکا براي بازپرداخت ديون جنرال موتورز 50 ميليارد دلار در اختيار آن قرار مي دهد و در مقابل 60 درصد سهام شركت جديد را به خود اختصاص خواهد داد.
پيش تر دولت آمریکا تا اول ژوئن(11خرداد) به جنرال موتورز مهلت داده بود تا اصلاحات ساختاري در درون خود انجام دهد و بدهي هاي خود را تسويه كند. اين شركت 172 ميليارد دلار بدهي دارد كه اين رقم دو برابر دارائي هاي آن است.
بر اساس اين گزارش باراك اوباما رئيس جمهور آمریکا نيز طي سخناني در مورد ورشكستگي جنرال موتورز گفت: جنرال موتورز و سهامداران آن طرحي مطمئن و قابل تحقق را تهيه كرده اند كه به اين شركت آمریکايي شانس دوباره اي براي حيات مي دهد.
وي افزود: دولت آمریکا با بي ميلي مالكيت اين شركت را در دست گرفت و هدفش آن است كه به سرعت مالكيت اين شركت را به بخش خصوصي انتقال دهد.
مسوولان جنرال موتورز بايد طي 60 تا 90 روز آينده شركت جديدي تشكيل دهند كه خودروهاي كاديلاك، شورولت،‌ بوئيك و جي ام سي را توليد خواهد كرد. قرار است ستوران، هومر و ديگر برندهاي جنرال موتورز كه سوددهي ندارند فروخته شوند.
فريتز هندرسون مدير عامل جنرال موتورز نيز با اشاره به اعلام ورشكستگي از سوي اين شركت گفت: امروز لحظه سرنوشت سازي براي احياي جنرال موتورز است. بحران اقتصادي موجب آشفتگي قابل توجهي در صنعت خودروسازي ما شده است.
به گفته كارشناسان ورشكستگي جنرال موتورز شركت هاي زيادي را در معرض تهديد جدي قرار خواهد داد. از نمايندگيهاي فروش و خدمات پس از فروش اين شركت گرفته تا توليد كنندگان قطعات يدكي در استراليا از اين مساله متضرر خواهند شد . محصولات جنرال موتورز در بسياري از كشورهاي جهان فروخته مي شود و بسياري از كشورها نيز در توليد آن مشاركت دارند .
جنرال موتورز تا قبل از سال 2008 بزرگترين شركت خودروسازي در جهان محسوب مي شد.ورشكستگي اين شركت سومين ورشكستگي بزرگ در طول تاريخ آمریکا و بزرگترين ورشكستگي در بخش صنعت اين كشور به حساب مي آيد.
جنرال موتورز در سال 1908 تاسيس شد و در طي سال هاي 1931 تا 2008 ركوردار فروش خودرو در جهان بود اما از سال 2008 به بعد شركت ژاپني تويوتا به پرفروش ترين شركت خودروسازي در جهان تبديل شد. سهم جنرال موتورز از بازار خودرو در سال 1954 ، 54 درصد بود كه اين رقم در سال 2008 به 22 درصد كاهش يافت.
آخرين سالي كه اين شركت از فعاليت هاي خود سود بدست آورد سال 2004 بود. طي سال هاي 2005 تا 2008 اين شركت به طور مداوم زيان كرده و تا كنون حجم زيان هاي اين شركت به 88 ميليارد دلار رسيده است.


ورشكستگي جنرال‌موتورز، شكست سياست هاي اوباما

در سوم خرداد بيزينس وويك طي تحليلي ورشكستگي احتمالي جنرال‌موتورز را به معناي شكست سياستهاي اوباما دانست و نوشت: ورشكستگي جنرال موتورز تنها ورشكستگي يك شركت نخواهد بود بلكه ورشكستگي جنرال موتورز تلاشهاي اوباما براي برقراري ثبات در اقتصاد بحران زده آمریکا را با بن بست روبرو خواهد كرد.
نشريه بيزينس ويك ضمن اعلام اين مطلب افزود ، باراك اوباما در آستانه اتخاذ تصميم بسيار مهمي است و اين تصميم مي تواند آينده اقتصادي آمریکا را طي سالهاي آينده دستخوش تغييرات زيادي نمايد . تا اول ژوئن جنرال موتورز بزرگترين شركت صنعتي آمریکا با ورشكستگي روبه‌رو خواهد شد.
مقامهاي جنرال موتورز تا كنون در اجراي اصلاحات ساختاري مورد نظر دولت اوباما چندان موفق عمل نكرده اند. ورشكستگي جنرال موتورز بي شك براي اقتصاد آمریکا يك فاجعه بزرگ خواهد بود .
بر اساس اين گزارش مطرح شدن احتمال ورشكستگي جنرال موتورز موجب كاهش 50 درصدي فروش اين شركت طي سه ماه نخست 2009 ميلادي شد. اگر اين شركت رسما اعلام ورشكستگي كند ميزان فروش آن بيش از پيش كاهش خواهد يافت .
صنعت خودروسازي نقش مهمي در اعتماد اقتصادي در آمریکا دارد . خريد خودرو در آمریکا پس از خريد خانه دومين تصميم مهم مردم اين كشور به شمار مي رود .
به نظر مي رسد ورشكستگي جنرال موتورز تاثير منفي شديدي بر شرايط اقتصادي آمریکا خواهد داشت.

Occupiedus1


تکه روزنامه درون بازی:

2014/14/11

ایران و عربستان سعودی سلاح های اتمی آزمایش می کنند

24 ساعت پس از پخش تصاویری از آزمایش موشک های اتمی ایران از تلویزیون دولتی این کشور، عربستان سعودی نیز آزمایش موشک های هسته ای 5/13 مگاتونی خود را آغاز نمود. ایران و عربستان سعودی پس از خروج آمریکا از منطقه خاورمیانه مسابقه تسلیحاتی بزرگی را آغاز نمودند. طبق اعلام رسمی کارشناسان پنتاگون، نتیجه آزمایشات اتمی هر دو کشور موفقیت آمیز بوده است.


تکه روزنامه درون بازی:


2014/16/3

تلاش های کره همچنان ادامه دارد

سرانجام پس از گذشت 3 سال از مذاکرات راهبردی کره شمالی، اولین گام ها در جهت کنترل بحران اقتصادی موجود در منطقه و تشکیل ارتش واحد 2 کره برداشته شد. در اولین اقدام تصمیم گرفته شد تا طبق سند راهبردی مورد توافق طرفین، منطقه از حالت نظامی خارج شده و با ورود مقامات عفو بین الملل و صلیب سرخ به وضعیت اسرای گرفتار در زندان های هر دو کشور رسیدگی گردد.
کیم جونگ اون اعلام کرد که به زودی تمامی زندانیان در بندی که در دوران پدر او به اسارت گرفته شده بوند را طی عفی عمومی آزاد کرده و به وضعیت موسوم به "پرچم قرمز" که سال ها بر این کشور حاکم بوده پایان خواهد داد.

PC-GAME-homefront-011


تکه روزنامه درون بازی:

2014/21/7

ارتش آمریکا، عامل بازگشت توازن به منطقه است

پس از بالاگرفتن فشارهای بین المللی، پنتاگون اعلام کرد طرح بازگشت نظامی آمریکا به منطقه را درحال بررسی دارد.
سخنگوی دپارتمان دفاعی پنتاگون اعلام کرد:
"ایالات متحده بیش از این درگیر جنگ سرد نخواهد بود و دیگر زمان حرکت رو به جلوی ما فرا رسیده است"
این طرح که با نام "جنگاوری سریع در قرن 21 " شناخته می شود در 200 صفحه تهیه شده است و تمرکز اصلی آن بر تجهیز ارتش آمریکا به ماشین های جنگی بدون سرنشین، نیروهای ویژه تعلیم دیده و ناوگان دریایی فوق پیشرفته برای درگیری های سنگین نظامی.
وی ادامه داد:
"آینده نظامی ارتش آمریکا بسیار واضح و روشن خواهد بود، سربازانی سریع و مجهز به تجهیزاتی خودکار. این شالوده و زیربنای نظامی آمریکا در آینده خواهد بود."


تکه روزنامه درون بازی:

2014/27/8

بروز پیامدهای خسارات بار ناشی از بحران اقتصادی جهانی

پیامدهای ناشی از بحران اقتصادی جهانی به وضوح در همه جا دیده می شود. رفت و آمد کشتی های باری در نیوجرسی به شدت کاهش یافته و اکثر بنادر به حالت نیمه تعطیل درآمده اند. وضعیت در سنگاپور هم تعریف چندانی ندارد و اعزام کشتی از این کشور به آمریکا، از حمل محموله های بزرگ به کالاهای کم ارزش کاهش یافته است. مردم آمریکا در اکثر بنادر این کشور چشم به راه رسیدن اقلام ضروری با قیمت های مناسب هستند تا مایحتاج خود را تامین نمایند. در برخی مناطق گزارش هایی مبنی بر بروز تنش در پی افزایش فشار اقتصادی بر مردم به گوش می رسد.
به عنوان نمونه در وال مارت (Wal Mart)، خارج از فینیکس (Phoenix) در پی اتمام آذوقه در فروشگاه ها و نرسیدن آذوقه کافی، آشوب بزرگی ایجاد شد و اوضاع از کنترل پلیس خارج گشت.
نظیر این اتفاق دو سال پیش هم رخ داده بود، زمانی که مردم در صفی طولانی به مدت 8 ساعت در گرمای طاقت فرسای تابستان منتظر ورود کالاهایی بودند که هیچوقت به مقصد نرسیدند. این آشوب برای تهیه داروی مخصوص بیماران مبتلا به تنگی نفس بود که در انباری ذخیره شده بودند.
جان اوانز (Janet Evans)، وکیل و مادر دو فرزند در اینباره اینطور توضیح می دهد:
"من به دنبال تهیه دارو برای فرزندم بودم که از بیماری تنگی نفس عذاب می کشد. اما به جای دارو خبردار شدم که ماشین حامل آن، داروها را از یک انبار به انباری دیگر منتقل کرده است!"
لازم به ذکر است که تمامی تلاش های خبرنگاران برای دریافت پاسخی شفاف از مسئولین درمورد علت بروز حادثه وال مارت تا به این لحظه بی نتیجه مانده است.

06-27-2014-04-22-11-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2015
2015/2/9

توقف استفاده از ناوهای هواپیمابر، گامی موثر برای ایجاد نیروی دریایی کوچکتر

ناو هواپیمابر یو اس اس جان سی استنیس (USS John C Stennis) به عنوان دومین کشتی بازنشسته به ناوگان یو اس اس تئودور روزولت (USS Theodore Roosevelt) پیوست و فعالیت خود را متوقف ساخت.
این اتفاق در راستای پیگیری طرح کوچک نمودن ارتش و تمرکز بر نسل چهارم ابزارهای جنگی کارآمدتر و انعطاف پذیرتر صورت گرفت.
ناو یو اس اس جان سی استنیس در سال 1988 قرارداد پیوستن خود به نیروی دریایی آمریکا را امضاء نمود و در سال 1995 رسما به ارتش پیوست. این ناو در چندین عملیات مختلف در آب های بین المللی شرکت نمود. از جمله مهمترین این عملیات ها، می توان به شرکت در رزمایش خلیج فارس و همراهی نیروهای دفاعی ژاپن و جمهوری خلق کره اشاره کرد.


حقایق موجود در مورد این خبر:

معرفی ناو هواپیمابر جان سی استنیس

ناو هواپیمابر جان سی استنیس یا یو اس اس جان سی استنیس، ناو هواپیمابر متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا است. این ناو هواپیمابر در دسامبر ۱۹۹۵ به دریا انداخته شد و پایگاه خانگی آن در ایالت واشینگتن است. این ناو هواپیامابر ۶۵۰۰ خدمه دارد و با انرژی هسته ای نیروی خود را تامین می کند. ساخت این ناو 5/4 میلیارد دلار خرج داشت و از سری ناوهای کلاس نیمیتز است.
این ناو ۳۳۳ متر طول دارد و مجهز به دو راکتور هسته ای ساخت وستینگهاوس است.

اخطار ایران به ناو استنیس

در سال ۲۰۱۱ میلادی، سرلشکر عطاء الله صالحی، فرمانده کل ارتش ایران در مورد بازگشت این ناو هواپیمابر آمریکایی به خلیج فارس هشدار داد. ناو هواپیمابر جان سی استنیس با عبور از تنگه هرمز، به خلیج فارس رفت و آمد دارد.

 

تکه روزنامه درون بازی:

2015/8/17

رئيس جمهور جدید کره قصد مدرنیزه کردن ارتش خود را دارد

پس از اتحاد دو کره با یکدیگر، یکپارچه شدن ارتش آن ها نیز امری ضروری به نظر می رسد. اما در این بین استفاده از تجهیزات قدیمی و جدید در کنار یکدیگر نمی تواند کارآمدی چندانی داشته باشد. به همین منظور رهبر جدید کره در فکر رفع این نقص برآمده است.
سربازان کره شمالی که در حال حاضر ستون فقرات ارتش را تشکیل می دهند افرادی هستند که تنها به کمک نیروهای شوروی سابق تعلیم دیده بودند و تجهیزات آن ها تانک های مربوط به همان دوران است. اما انتظار می رود که پس از ادغام دو کره، این ارتش به خودروهای نظامی پیشرفته ای مانند K1 MBT و تانک های نسل جدید آبرامز (M1A1 Abrams) مجهز شوند.
رهبر جدید کره برای رفع خلاء آموزشی موجود در میان سربازان خود، اکثر تجهیزات توپخانه ای مستهلک خود را از رده خارج اعلام کرده و آن ها را با جدیدترین و مدرنترین سلاح های روز دنیا جایگزین نمود.
همچنین دستور داد تا سربازان کره ای، سطح آموزش های خود را برای رسیدن به بالاترین استانداردهای بین المللی بالا ببرند.
گیوم مین (Geum Min )، سخنگوی دپارتمان دفاعی کره جدید اعلام داشت:
"ما می خواهیم نه تنها بزرگترین، بلکه بهترین و نیرومندترین ارتش نظامی درطول تاریخ را داشته باشیم. "

Iraq 


تکه روزنامه درون بازی:

2015/18/8

عراق، ملتی که تقسیم شد...

پس از حمله ایران به شمال عراق، عربستان سعودی نیز با هدف حفاظت از پناهندگان مسلمان سنی مذهب به استان های جنوبی عراق نقل مکان کرد. ایران پس از سقوط دولت عراق در ماه گذشته برای سرکوب ناآرامی های قومی در حال رشد، به شمال این کشور نقل مکان کرد.
پس از خروج ایالات متحده از منطقه، تعداد زیادی درگیری قومی میان سنی ها و شیعیان در عراق به وجود آمد. اما حضور دو قدرت متعارض در عراق، درمجموع می تواند موجب دامن زدن به این درگیری ها و بروز تنش های بیشتر در این کشور باشد.
ایران با هدف ایجاد تنش و درگیری با همسایه ترک خود (ترکیه)، آشکارا از تشکیل یک کشور کرد در شمال عراق حمایت می کند. این کشور مستقیما با کردها متحد شده و به آن ها اجازه داده است تا کنترل و مدیریت مناطق کرد نشین در شمال عراق را در دست گیرند. این درحالی است که ایران، تمرکز اصلی خود را بر کنترل اکثریت مناطق شیعه نشین عراق قرار داده است.
با وجود اینکه هنوز هیچ درگیری مستقیمی بین ایران و عربستان سعودی درنگرفته است، اما هیچگونه رفتار صلح آمیزی ما بین آن ها نیز دیده نمی شود.

(توجه: ظاهرا درگیری ایران و عربستان، یکی از آرزوهای کشورهای غربی است و سعی دارند به هر شکل ممکن زمینه بروز آن را فراهم نمایند. نسبت دادن خبر دروغ و کذب اقدام ایران برای ترور سفیر عربستان در آمریکا، نمونه ای از اینگونه اقدامات خصمانه است.)


حقایق موجود در مورد این خبر:

* تاریخ این خبر 8 نوامبر 2011 است (حدود 8 ماه پس از عرضه بازی)

عربستان رسما خواستار تجزیه عراق شد

پايگاه خبري «النخيل» ؛ فاش كرد، «عبدالله بن عبدالعزيز» در ديدار خود با «جو بايدن» معاون رئيس جمهوري آمريكا، رسما خواستار تجزيه عراق شد.
براساس اين گزارش، واشنگتن نيز با اعلام بي طرفي در اجراي اين طرح توسط عربستان و عوامل داخلي سعودي ها در عراق، دست رياض را پس از پايان سال جاري ميلادي براي اجراي اين توطئه باز گذاشت.
يك مقام بلندپايه آمريكايي كه نامش ذكر نشد، با افشاي خبر مذكور، افزود؛ انگليس ضمن پشتيباني از طرح تجزيه عراق از افرادي كه خواستار تجزيه استان صلاح الدين هستند حمايت مي كند.
روزنامه نيويورك تايمز نيز نوشت، رياض اعلام كرده است كه پس از عقب نشيني نيروهاي آمريكايي از عراق و در صورت شعله ور شدن جنگ داخلي در اين كشور، از سني هاي اين كشور حمايت ويژه اي خواهد كرد.

اين روزنامه در ادامه نوشت، در سفر ديك چني به رياض، شاه سعودي به او اعلام كرده است كه پس از عقب نشيني نيروهاي آمريكايي، از تشكيل اقليم هاي متعدد در عراق حمايت خواهد كرد. اين روزنامه به زمان دقيق ديدار چني و شاه عربستان اشاره اي نكرد.

معاون رئيس جمهور آمريكا يكي از طرفداران سرسخت تقسيم عراق است

طي هفته هاي اخير برخي از سياستمداران محلي در استان هاي سني نشين الانبار و صلاح الدين خواستار جدايي اين استان ها از كشور عراق شده اند و به نظر مي رسد كه اين اظهارات جدايي طلبانه با دلارهاي سعودي و توطئه ضد عراقي مقامات رياض مرتبط است.

توطئه هاي بي پايان

«نوري مالكي» نخست وزير عراق كه به مناسبت عيد قربان در جمع نيروهاي امنيتي اين كشور در وزارت كشور سخن مي گفت، تاكيد كرد: توطئه عليه عراق پاياني ندارد.
مالكي خاطرنشان ساخت كه نيروهاي امنيتي و كاركنان وزارت كشور با شجاعت با اين توطئه ها مقابله و در مبارزه با تروريسم هزاران شهيد تقديم كرده اند.
نخست وزير عراق ابراز اميدواري كرد كه اين عيد كه همه مسلمانان جهان آن را جشن مي گيرند، نقطه عطفي براي مبارزه همه مردم جهان و از جمله مردم عراق با تروريسم باشد.
مالكي در ادامه ضمن تاكيد بر اينكه عراق به اندازه كافي ثروتمند است و مي تواند شرايطي را به وجود آورد كه همه شهروندان بتوانند در صلح، آرامش و خوشبختي زندگي كنند گفت: عراق در گذشته به دليل سياست هاي نادرست شرايط سختي را پشت سر گذاشته است و به همين دليل، دولت كنوني در مسير سازندگي و بازسازي كشور گام برمي دارد و اميدوار است كه بتواند مشكلات مردم را حل كند.

عربستان سعودی برای مقابله با ایران و عراق، بازی خطرناکی را در عراق آغاز کرده است

* تاریخ این خبر 20 نوامبر 2011 است (حدود 8 ماه پس از عرضه بازی)

پیش از صدور حکم دستگیری معاون رئیس جمهور عراق به دلیل تلاش برای ترور نوری المالکی، خبرگزاری‌های بین‌المللی خبر دادند که دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی وابسته به عربستان در چند سال گذشته و به ویژه در دو سال اخیر، طرح و برنامه‌هایی خطرناک در عراق داشته‌اند که با هدف بر هم زدن آرامش کشور و ایجاد فتنه مذهبی دنبال می‌شود. آنان حتی تلاش کرده‌اند با ترور برخی سیاستمداران سنی مذهب عراق، مسئولیت آن را بر عهده گروه‌های شیعی بیندازند تا با این کار، فتنه ای جدید در عراق پدید آورند.
بنا بر این گزارش، تلاش برای ترور شخصیت‌های سنی برای خطرناک نشان دادن حکومت شیعیان و از سویی، تلاش برای ترور شخصیت‌های تأثیرگذار شیعی، بازی خطرناکی است که عربستان در عراق به راه انداخته است.
در این میان، به محض صدور حکم دستگیری معاون رئیس جمهور عراق، رسانه‌های ترکیه و از جمله "حریت" به پیامدهای صدور این حکم پرداخته و نوشتند، با آغاز چنین روندی، حرکت برای اعلام خودمختاری مناطق سنی‌نشین عراق، شدت و قوت خواهد گرفت.
این در حالی است که هم‌اکنون نیز شایعاتی درباره فرار معاون رئیس‌جمهوری عراق که به جرم تلاش برای ترور نخست وزیر عراق تحت تعقیب است، به ترکیه شنیده شده است.
گفتنی است، عراق به همراه اردن و لبنان، از جمله کشور‌های عربی بود که با طرح ترکیه و عربستان و قطر درباره مدیریت بحران در سوریه مخالفت کرده بود و سرانجام هم این طرح عراق بود که مورد پذیرش سوریه و اتحادیه عرب قرار گرفت.
این در حالی است که عربستان تاکنون بارها اعلام کرده است که از هر کاری که دولت شیعی عراق را تضعیف کند، پروایی نخواهد داشت.

وال استریت ژورنال ادعا کرد
عراق میزبان جنگ نیابتی ایران - عربستان

* تاریخ این خبر 20 نوامبر 2011 است (حدود 8 ماه پس از عرضه بازی)

افزایش تنش‌ها بین ایران و عربستان سعودی، نگرانی ها در مورد احیای جنگ نیابتی بین دو کشور در عراق را تشدید کرده است، جایی که نیرو‌هایی آمریکایی به زودی از آن خارج شده و خلاء قدرت در این کشور ایجاد خواهد شد. یکی از پیامد‌های جانبی بهار عربی در منطقه پایان موازنه بین دولت‌های حامی عربستان و دولت‌های حامی ایران و فعالان سیاسی بود. ریاض، جمهوری اسلامی را به ایجاد بی ثباتی سیاسی در مرز‌های بحرین و یمن متهم می‌کند و این در حالی است که تهران نفوذ خود در منطقه که با تهدید‌هایی مانند برخاستن سوری‌ها علیه حکومت بشار اسد مواجه است را زیر نظر دارد.
اما به نظر می‌رسد که عراق به عنوان کشوری که با ایران و عربستان سعودی مرز مشترک دارد به صحنه تازه‌ای برای تقابل و رویارویی ایران و عربستان تبدیل شود. این در حالی است که سابقه درگیری‌های فرقه‌ای بین ایران و عربستان وجود داشته و هر دو کشور می‌کوشند از امنیت نظامی و سیاسی خود اطمینان حاصل کنند.
از سوی دیگر دولت اوباما نیز در ماه‌های اخیر به شدت در مورد تلاش تهران برای افزایش نفوذ خود در عراق و منطقه خاورمیانه ابراز نگرانی کرده است.
روزنامه وال استریت ژورنال در این زمینه می‌نویسد: اتهامات وارده به ایران که اخیرا از سوی وزیر دادگستری آمریکا مطرح شده و در آن ادعای دست داشتن ایران در طراحی ترور سفیر عربستان در واشینگتن مطرح می‌شود، موجی از نگرانی را در جهان عرب پدید آورده است و این در حالی است که اعراب سنی مذهب هم اکنون نیز از نفوذ ایران در کشور هایی مانند عراق، لبنان و سوریه ابراز نگرانی می‌کنند.
هرچند جمهوری اسلامی اتهامات وارده از سوی آمریکا در خصوص ترور الجبیل را بی اساس خوانده و آن را تکذیب می‌کند اما سناتور‌های آمریکایی به دنبال تحریم بانک مرکزی و صنعت نفت ایران هستند. همچنین ایران تاکید دارد که ادعا‌های اخیر آمریکا در جهت ایجاد تشنج در روابط تهران و ریاض صورت می‌گیرد. اما مقامات سعودی از اتهامات وارده به ایران استفاده کرده اند تا به طور علنی اعلام کنند که جمهوری اسلامی در طول سالیان متمادی با عربستان رفتاری غیر دوستانه داشته است.
در سا‌ل‌های اخیر، عربستان سعودی در تلاش برای کاهش نفوذ ایران در سوریه و لبنان ناکام مانده است. ریاض همچنان بر این باور است که حضور گسترده نیرو‌های آمریکایی در عراق مانعی در مقابل افزایش نفوذ جمهوری اسلامی به شمار می‌رود، هرچند که حضور مقامات شیعه در راس حکومت عراق چشمگیر است.
این در حالی است که اتهام زنی در مورد ترور سفیر عربستان در شرایط و فضای نامساعد دیپلماسی جمهوری اسلامی به آن وارد شده است. در حال حاضر ایران به دنبال توسعه روابط خود با کشور‌های عرب است که به تازگی بهار عربی را تجربه کرده اند اما بحران‌هایی مانند سوریه و اتهامات اخیر این روند را دشوار کرده‌اند. ادامه تنش‌ها در سوریه یک چالش واقعی برای سیاست خارجی ایران به شمار می‌رود زیرا در صورتی که ایران از معترضان سوری حمایت کند، بشار اسد، متحد خود در منطقه را از دست خواهد داد. از سوی دیگر حمایت از اسد نیز افکار عمومی اعراب را علیه ایران تحریک کرده است. برخی کشور‌های عربی به همراه آمریکا و متحدانش تهران را به حمایت از اسد از طریق کمک به وی در سرکوب معترضان متهم می‌کنند. اتهامی که تهران آن را رد می‌کند اما به هر ترتیب این اتهام در تغییر ذهنیت اعراب سنی در مورد ایران نقش داشته است.
به گزارش وال استریت ژورنال، گزارش اخیر اسوشیتدپرس در خصوص اینکه آمریکا می‌تواند از طرح خود برای حفظ هزاران سرباز آمریکایی در عراق صرفنظر کند، زنگ‌های خطر را در عربستان به صدا در آورده است. سعودی‌ها از این نکته در هراسند که عراق به صحنه‌ای برای نفوذ هرچه بیشتر ایران در منطقه تبدیل شود.
یک مقام سعودی در این زمینه ادعا می کند که ایران یک تهدید نه تنها برای پادشاهی سنی عربستان بلکه برای سنی‌ها در سراسر منطقه است و این تهدید در عراق، لبنان، سوریه ، بحرین و یمن قابل لمس است. وی این نکته را خاطرنشان می‌کند در صورتی که آمریکا نتواند از منافع اعراب سنی در منطقه حفاظت کند آنگاه خود اعراب باید دست به کار شود.
این در حالی است که واشینگتن از ماه‌ها پیش در تلاش است تا به منظور حفظ امنیت عراق و جلوگیری از بیشتر شدن نفوذ ایران طرح خروج نیرو‌ها را به تعلیق درآورده یا تعداد نیرو‌های باقی مانده را افزایش دهد اما به نظر می‌رسد که نوری المالکی، نخست وزیر تحت حمایت ایران نتوانسته تندرو‌های شیعه را برای این اقدام آمریکا، توجیه کند.
اما عربستان سعودی که سابقه نفوذ ایران در سال‌های 2006 و 2007 در عراق را به خاطر دارد، از نفوذ جمهوری اسلامی در کشوری که زمانی حیاط خلوت دیپلماتیک ریاض به شماری می‌رفت، ابراز نگرانی می‌کند. عربستان به منظور مقابله با این نفوذ ، نیرو‌های نظامی سنی در عراق را تحت حمایت مالی خود قرار داد و شماری از شهروندان سعودی نیز برای مقابله با نفوذ ایران به عراق سفر کردند. البته با ساختار‌های امنیتی جدید در عراق که طی آن فضای مانور بیشتری در اختیار سنی‌ها برای حضور در ساز وکار امنیت ملی و سیاسی قرار داده شد، این اقدامات عربستان تا حدودی فروکش کرد.
با این حال سعودی‌ها بر این باورند که راه انتقال پول و تجهیزات از ایران به شیعه‌های عراقی نسبت به 5 سال گذشته مستحکم‌تر است و در صورت خروج نیرو‌های آمریکایی، بازسازی راه حمایت عربستان از سنی‌های عراقی امکانپذیر خواهد بود. به این ترتیب باید در انتظار میدانی جدید برای عرض اندام ایران و عربستان بود.

SP1stHandsOn101


تکه روزنامه درون بازی:

2015/18/12

و چه زود فراموش می کنیم...

روزنامه نگار روزنامه واشنگتن پست:
هر کس با هر مقدار دانشی که از تاریخ داشته باشد می تواند به شما توضیح دهد که تا چه حد جوایز نوبل ساختگی و غیرواقعی بوده اند.
بر اساس دسته بندی برخی از برندگان جایزه، می توان به وضوح مشاهده کرد که تا چه حد در اهدای این جوایز دروغ و سیاستکاری حکمفرما بوده است. به عنوان نمونه فاحش این نوع جوایز می توان به جایزه نوبل هنری کسینجر(Henry Kissinger) اشاره کرد. فردی که مسئولیت مرگ تعداد زیادی از مردم آسیا را بر دوش دارد.
اوضاع درمورد کیم جونگ اون هم به همین شکل است. با وجود تلاش های قابل ستایش او برای ایجاد یکپارچگی و صلحی پایدار میان دو کره، تایید رفتارهای پدرش در زمان حکومت، از سوی او می تواند تا حد زیادی تامل برانگیز باشد. رفتارهایی که طی آن تعداد زیادی از مردم بیگناه کره طی 50 سال درگیر بدترین بحران های انسانی بوده اند. وجود زندان های بیشمار با شرایط غیر انسانی، فقر خانمانسوز و فشار برای پذیرش یک ایدئولوژی فکری احمقانه، همه از عواملی هستند که تایید اینگونه رفتارها از سوی کیم جونگ اون را زیر سوال می برند.
برای مدت 50 سال این کشور درگیر بزرگترین بحران های بشری بوده و حالا حکام آن برای چنین رفتارهایی جایزه دریافت می کنند!
من امیدوارم که تشکل های بشردوستانه در سراسر دنیا به همراه سازمان عفو بین الملل به من ملحق شوند تا با محکوم کردن کیم جونگ اون، مانع اهدای جایزه نوبل به وی شویم. به نظر من شاید کره درحال دستیابی به صلحی پایدار برای خود باشد، اما همچنان تحدیدی بزرگ برای جامعه جهانی محسوب می شود.


حقایق موجود در مورد این خبر:

چهره های بدنام برنده جایزه نوبل

دانیل کارلتون گاجدوسک

او که سال 1976 به خاطر کشفیاتش در کاهش دادن سرعت گسترش بیماری های ویروسی نوبل پزشکی گرفت، در سال 1997 به خاطر آزار کودکان 19 ماه به زندان افتاد.


یوهانس فیبیگر

سال 1926 به علت کشف اثر کرم های انگلی در بروز بیماری سرطان برنده جایزه نوبل پزشکی شد. این کشف بزرگ بعدها دروغ از آب درآمد.


اسحاق رابین/ شیمون پرز

سال 1994 اسحاق رابین و شیمون پرز از مقامات جنایتکار رژیم صهیونیستی در کنار یاسر عرفات برنده جایزه صلح نوبل شدند!


ویلیام شاکلی

سال 1956 به علت نقشش در ابداع نیمه هادی ها برنده جایزه نوبل فیزیک شد. او از هواداران اصلاح نژادی و یک نژادپرست متعصب بود.


هنری کیسینجر

هنری آلفرد کیسینجر دیپلمات معروف آمریکایی که در دوره ریچارد نیکسون به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا مشغول به کار شد و پس از پایان دوره نیکسون به خاطر رسوایی واترگیت در همان سمت با جرالد فورد به همکاری ادامه داد. او در سال ۱۹۷۳ م. به خاطر تلاش هایش برای پایان بخشیدن به جنگ ویتنام جایزه صلح نوبل گرفت.

06-27-2014-04-19-53-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2015/28/2

موضوع اتحاد دو کره، در کسب نتیجه رای گیری تاثیرگذار بود

کیم جونگ اون، برنده جایزه نوبل سازمان ملل متحد و پسر کیم جونگ ایل، دیکتاتور سابق کره شمالی، در اولین انتخابات دموکراتیک که در کشور جدید کره (کره یکپارچه) برگزار گردید با حداکثر آرا به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد.
بیش از هفتاد درصد جمعیت کشور جدید برای انتخاب وی به ریاست جمهوری رای مثبت دادند.
نظرسنجی ها حاکی از آن است که تلاش های کیم جونگ اون برای یکپارچه کردن دو کره در اتخاد این تصمیم نقشی اساسی داشته و این اتحاد برای مردم هر دو کشور چشم اندازی از آینده ای روشن را در بر دارد.
همچنین رئیس جمهور جدید کره، به مدت 5 سال غیر قابل تمدید، ریاست ارتش و نیروهای مسلح را نیز بر عهده خواهد داشت.

maxresdefault2


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2016
2016/04/12

اقتدار کاریزماتیک کیم جونگ اون

به نظر می رسد که کیم جونگ اون در جذب و متقاعد کردن مردم، بسیار موفق تر از پدرش باشد.
رئیس جمهور 33 ساله کره متحد، توانست حسی را در دل مردم خود بیدار نماید که مردم کره سال ها آن را در دل خود نگه داشته بودند و آرزوی تحقق آن را داشتند، ایده این که:
" فرهنگ کره ای ها خاص است و جایگاه مهمی در هدایت آینده جهان دارد."
او در سخنرانی های مکرر خود برای ملت، از قرن 20 ام به عنوان "قرن گمشده" یاد می کند و آن را نقطه شرم آور تاریخ کره می داند. زمانی که ژاپن توانست با توسل به زور کشور کره را تصرف نموده و آن را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم نماید تا آن دو درگیر جنگ های طولانی با یکدیگر باشند.
به نظر می رسد جونگ اون با مردم خود از سطح عمیقی از فرهنگ سخن می گوید، تا با یادآوری این موضوع، گرفتاری در باتلاق اقتصادی و تمام مشکلات موجود را حاصل فقر فرهنگی ایجاد شده معرفی نماید.
او غالبا در سخنرانی های خود به پادشاهی چوسان (Chosun) اشاره دارد، که یادآور اوج فرهنگ، ادبیات، علم، تجارت و تکنولوژی در کره بوده است.
پادشاهی چوسان برای حدود پانصد سال، بین سال های 1400 و 1900، موجودیت داشت و تمام منطقه ای که کره جدید، امروزه بر آن حاکم شده است را تحت سلطه خود داشته.
جونگ اون تلاش می کند تا با یادآوری گذشته های دور، مردم کره را متقاعد به فراموش کردن وقایع قرن 20 ام کند و با نگاه به آینده، در جهت خلق کره ای جدید گام بردارند.


تکه روزنامه درون بازی:

2016/05/21

کاهش بودجه سالیانه وزارت دفاع آمریکا

پس از بررسی بودجه سالیانه وزارت دفاع، هر دو حزب اصلی کمیسیون درخواست کردند تا بودجه سالانه این سازمان که بالغ بر یک تریلیون دلار است کاهش یابد.
در بودجه جدید این وزارت خانه، لغو پروژه سپر موشکی بحث برانگیز آمریکا و بسته شدن تمامی پایگاه های نظامی این کشور که درحال حاضر در شرق مشغول به فعالیت هستند هم دیده شده است.
پس از کاهش چشمگیر بودجه، انتظار می رود نیروی دریایی ارتش آمریکا بیشتر تمرکز خود را روی مبارزه با دزدان دریایی و جلوگیری از ترانزیت مواد مخدر از طریق سواحل غربی آمریکا قرار دهد.


حقایق موجود در مورد این خبر:

* تاریخ این خبر 4 دسامبر 2012 است (حدود 9 ماه پس از عرضه بازی)

بررسی کاهش 450 میلیارد دلاری بودجه نظامی آمریکا

در حالیکه معترضان آمریکایی کاهش بودجه نظامی آمریکا را به عنوان یکی از مطالبات خود عنوان کرده اند و همچنین پس از تصمیم قطعی دولت آمریکا برای کاهش ۴۵۰ میلیاردلاری بودجه نظامی خود طی یک برنامه ۱۰ ساله، وزیر دفاع آمریکا می گوید کاهش احتمالی ۵۰۰ میلیارد دلار دیگر، "تاثیر ویرانگری" بر سیستم دفاعی این کشور خواهد داشت.
در حالیکه قرار است چنانچه کمیسیون عالی بودجه در کنگره آمریکا نتواند تا پایان امسال برنامه ای برای صرفه جویی و کاهش کسری 2/1 تریلیون دلاری بودجه برنامه ارائه کند، در عوض بودجه دفاعی آمریکا به طور خودکار، سالانه ۲۰ درصد کاهش یابد. پانتای ایتالیایی تبار که ۵ ماه است بر مسند وزارت دفاع نشسته، منتقدانه در نامه ای به دو سناتور ارشد در سنای آمریکا آورده است:
"در صورتی که این صرفه‌جویی‌ها به این صورت ادامه پیدا کند، ما با کاهش ناگهانی شمار نیروهای نظامی روبه‌رو خواهیم شد و تعداد نیروهای زمینی ارتش به پایین ترین سطح خود از سال هزارونهصد و چهل میلادی و تعداد ناوهای جنگی آمریکا نیز به پایین‌ترین تعداد خود از سال هزار و نهصد و پانزده میلادی تاکنون خواهد رسید. تعداد نیروهای هوایی آمریکا نیز به پایین‌ترین حد در تاریخ خود خواهد رسید."
اندکی پیشتر، وزارت دفاع آمریکا موظف شده بود طی یک دوره زمانی ده ساله، ۴۵۰ بیلیون دلار از مخارج خود بکاهد. همین برنامه به خودی خود، انتقادهای وزیر دفاع را به همراه داشت، حال در صورت ناتوانی کمیسیون عالی بودجه برای صرفه جویی و کاهش کسری بودجه دولت ، مبلغ ۶۰۰ بیلیون دلار دیگر که با کسر خودکار ۲۰ درصد از بودجه سالانه میسر خواهد شد، از بخش نظامی آمریکا خارج شود، آنچه که پانتای ۷۵ ساله می گوید منجر به تضعیف نیروهای نظامی خواهد شد و تا آنجا ممکن است تاثیر بگذارد که دشمنان را تحریک کند به آمریکا حمله کنند.
باراک اوباما، هفته گذشته مخالفت خود درباره تعدیل خودکار بودجه نظامی آمریکا را به کمیسیون عالی اعلام کرد و به صورت ضمنی از آن ها خواست سریعتر به دنبال برنامه ای برای صرفه جویی در بخش های دیگر باشند.
طی چند روز گذشته که قرار بر این بود ۴۵۰ بیلیون دلار از بودجه نظامی کاهش یابد، پانتا در تلویزیون حاضر شد و برنامه خود برای کاهش بودجه از طریق کاهش مزایای بازنشستگی و درمانی و همچنین کاهش شمار دسته های نظامی و خرید جدید اسلحه را اعلام کرد.
وی در ادامه گفت: برای رسیدن به این برنامه میزان حضور نظامی آمریکا در اروپا کاهش خواهد یافت و در عوض هنگامی که پول از آن منطقه آزاد شود، نیروهای نظامی می توانند در آسیا باقی بمانند و در نتیجه حضور در خلیج فارس را بعد از خروج از عراق همچنان حفظ کنند ، آنجایی که اولویت اول دولت اوباماست.
در میان دولت مردان آمریکایی بر سر تعدیل خودکار بودجه نظامی اختلاف نظر وجود دارد. متحدان وزیر دفاع در آمریکا که جمهوری خواهان از جمله آن ها هستند، در تلاش برای باطل کردن تعدیل اتوماتیک بودجه نظامی هستند تا در عوض صرفه جویی در حوزه های دیگری چون بودجه فدرال اعمال شود، در حالی که برخی لیبرال ها، برعکس، این کاهش را بسیار متواضعانه می دانند.
تعدیل بودجه ای که از آن سخن می رود، پس از اعمال؛ فقط ۸ درصد از بودجه نظامی آمریکا را کاهش خواهد داد که در مقایسه با افزایش دو برابری سالانه آن در سال های اخیر، چندان بالا به نظر نمی رسد. پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، دولت جورج بوش بودجه نظامی آمریکا را بیش از دو برابر کرد و طی یک دهه اخیر، سالانه ۷۰۰ بیلیون بیش از گذشته به وزارت دفاع پرداخت می شد تا هزینه جنگ در عراق و افغانستان تامین شود.
جنبش اخیر آمریکا که مطالبات اقتصادی را به عنوان اولویت خود ذکر کرده، خسته از یک دهه جنگ و صرف هزینه کلان در کشورهای دیگر، از دولت آمریکا درخواست کرد جنگ در افغانستان و عراق را پایان داده و به طور کلی هزینه های نظامی را کاهش دهد.
تظاهرات مردم آمریکا موسوم به "وال استریت را تصرف کنید"، در پی نرخ بالای ۹٫۱ درصد بیکاری، توقیف خانه‌ها از سوی بانک‌ها و سلب مالکیت از صاحبان ‌آنها، و طرح نجات بانکی شرکت‌ها از اواسط ماه سپتامبر در نیویورک آغاز شد.
شعار "ما ۹۹ درصد هستیم" تظاهرکنندگان که در فضای خبری و سایبر به طور دائم به گوش می رسد، برای ایجاد همبستگی طبقه متوسط و پایین تر جامعه آمریکا با یکدیگر و مرزگذاری میان آن ها و یک درصد ثروتمندان جامعه آمریکا است که بخش عمده ای از ثروت ملی را در اختیار دارند و از این طریق برای ۹۹ درصد دیگر تصمیم گیری می کنند. با وجود این، وزیر دفاع آمریکا پیشنهاد داده بجای کاهش بودجه نظامی برای صرفه جویی برای رفع کسری بودجه آمریکا در عوض مالیات ها افزایش یافته یا برنامه های امنیت اجتماعی کاهش یابد.

HOMEFRONT-2011-02-16-18-15-06-141


تکه روزنامه درون بازی:


6/8/2016

عراق آسیب پذیر به خشونت کشیده می شود

ایران اظهار داشت قصد دارد از عراق در برابر چیزی که مسئولان ایرانی آن را "مداخله غیرقابل قبول سعودی" می نامد دفاع نماید. چندی پیش عربستان سعودی به همراه سوریه، اردن، مصر و ترکیه اعلام کردند که در حال ایجاد ائتلافی با آمریکا برای حمایت و پشتیبانی از ملت آسیب پذیر عراق هستند.
ایران در واکنش به این اظهارات به صراحت بیان داشت که عربستان سعودی قصد دارد عراق را به "دولتی وابسته" تبدیل کند و ایران به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که این کشور به مستعمره ای برای عربستان تبدیل شود.
ایران، امروز با همکاری نیروهای کرد و یاغیان افغان عضو طالبان، اولین حمله نظامی خود به عراق را آغاز نمود. آن ها در یک روز کرکوک و اربیل را به تسخیر خود درآوردند. همچنین هواپیماهای بمب افکن ایران در منطقه مرزی در جنوب عراق چندین هدف کلیدی از جمله چند پل و چندین ایستگاه انرژی را مورد حمله قرار دادند.

(توجه: در سناریوی بالا، کشور سوریه به عنوان یکی از حامیان طرح مداخله سعودی ها در عراق مطرح شده است. اما پس از رخدادهای موسوم به بیداری اسلامی (بهار عربی)، برخی از این معادلات برهم خورد. از جمله این که سوریه از جمع کشورهای مورد نظر حذف و خود به سوژه ای جدید برای دخالت کشورهایی چون عربستان و آمریکا تبدیل شد. اوضاع درمورد مصر و تداوم همکاری این کشور با عربستان و آمریکا هم در هاله ای از ابهام قرار دارد. اما نکته بسیار مهم و قابل تاملی که باید به آن توجهی ویژه داشت این است که در این بازی هیچگونه اشاره مستقیمی به موضوع بیداری اسلامی نشده است و هیچ پیش بینی خاصی درمورد آن صورت نگرفته است، فقط گه گاه در برخی از خبرها از وقوع جنگ بزرگ اعراب و تاثیرگذاری آن بر قیمت جهانی سوخت سخن به میان آمده است. )

Homefront-21


تکه روزنامه درون بازی:

2016/11/26

ایالات جنوبی آمریکا، سیاست های کنترل مرزی خود را تقویت می کنند

کالیفورنیا هم در تصویب سیاست های کنترل دقیق مرزهای خود در برابر ایالات شمالی، به تگزاس و فلوریدا پیوست.
این تصمیم به منظور جلوگیری از هجوم مردم گرسنه و سرما زده آمریکایی که در مرزهای شمالی قرار دارند اتخاذ شده است و طبق آن، ناقضین این قانون متجاوز شناخته شده و با آن ها برخورد خواهد شد.
در ماه های اخیر، کالیفورنیا شاهد هجوم صدها هزار شهروند از مرزهای شمالی خود بوده که برای یافتن کار و غذا دست به خشونت زده و خواستار ورود به این ایالت شده اند.
کتی گریفیتس (Kathy Griffiths) در نشستی خبری گفت:
"تلاش های ما برای نجات کالیفورنیا بی ثمر است و ما خواستارکمک های دولتی هستیم. ما درمورد آینده شهروندان خود نگران هستیم، اکثریت قریب به اتفاق مردم بیکار هستند و با گرسنگی می جنگند. ما باید از کالیفورنیا مراقبت کنیم."
گریفیتس همچنین از دولت فدرال آمریکا درخواست نمود تا کالیفورنیا را در حل بحران به وجود آمده در مرز های آن یاری نماید. به گفته او فرستادن نیروهای گارد ملی برای حفظ امنیت مرزها و ارسال کمک های دارویی، می تواند کالیفورنیا را از بحران کنونی رهایی بخشد.

maxresdefault11


تکه روزنامه درون بازی:

2016/12/03

زمستان و شروع مرگ های ناشی از یخزدگی

دلاور(Delaware) هم به نیویورک و مینه سوتا پیوست تا سومین ایالتی باشد که طی چند روز اخیر خبر مرگ و میر بیش از 10000 نفر را به علت یخزدگی و سرمای شدید اعلام می دارد.
بروز سرمای ناگهانی در شمال شرقی آمریکا، جان بسیاری از مرم بی خانمان و بیماران را با تحدیدی جدی مواجه نموده است.
دولت فدرال آمریکا برای مبارزه با این رویداد، اقدام به ایجاد "مراکز حرارتی" بزرگی با امکانات درمانی کرده است که در آن ها می توان از مردم بی خانمان و در معرض خطر نگهداری نمود.
همانند مراکز پیوسته ای که در شیکاگو و دیترویت ایجاد شده است، باغ میدان مدیسون هم به چنین امکاناتی مجهز شده است. این مرکز توانایی میزبانی بیش از 20000 نفر از افراد در معرض خطر را داراست.

06-27-2014-04-23-26-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2016/13/2

کره جدید به دور از دموکراسی

به تازگی در تلویزیون آمریکا تصاویری مبنی بر تبلیغ صنعت توریسم در کشور کره نمایش داده می شود. آگهی نمایش داده شده مربوط به شهرهای بین المللی آینده در کنار زندگی روستایی است که به این نوشته مزین شده است:
" تجلی خالصی از تمدن کهن کره"
پوسترها، بیلبوردهای تبلیغاتی و اتوبوس ها همه و همه خبرهایی از آینده ای رازگونه، رومانتیک و آرامبخش در کره می دهند.
اما بر اساس گزارشی که از سوی دانش آموزان و دانشگاهیان کره ای منتشر شده، ماجرای این آگهی به دور از واقعیت و وضعیت موجود در کشور معرفی شده است. دانش آموزان و اساتید، خبر از نگارش نامه ای تهدید آمیز به رژیم جدید حاکم داده اند که طی آن خشم مردم از این پوستر تبلیغاتی جدید را اعلام داشته اند. اکثر مردم از به خطر افتادن اموالشان از طرف دولت ابراز نگرانی کرده اند.
حکومت نیز نسبت به این اعتراض ها واکنش نشان داده و اعلام کرده:
"نسبت دادن چنین اظهاراتی به شهروندان کره ای حقیقت ندارد و این گونه اظهارات تنها مربوط به گروهی از افراطیون است و جنبه عمومی ندارد."
به عنوان یکی از نمونه های درخشان دموکراسی مدرن! به وجود آمده در شرق آسیا، می توان به غرق شدن کامل کره جنوبی در ایدئولوژی رادیکالی حکام در کره شمالی اشاره کرد. پس از تسخیر به ظاهر صلح آمیز کره جنوبی توسط کیم جونگ اون، او تمامی توافقات انجام شده در هنگام یکی سازی دو کره را نقض نمود و حزب تازه تاسیس" برگزیدگان کره" را منحل اعلام کرد. این حزب توانسته بود با کسب حداکثر 81% آرای سنای کره و داشتن حمایت هر دو کره (شمالی و جنوبی) به قدرت برسد.

06-27-2014-04-24-29-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2016/18/9

در پی تشدید اختلاف میان اعراب، قیمت گاز در آمریکا به بالاترین حد خود رسید

افزایش روزافزون تقاضا در سراسر جهان، همراه با بی ثباتی ایجاد شده در منطقه خلیج فارس، سبب شد تا قیمت گاز در ایالات متحده به شدت افزایش یابد.
افزایش 79.1 سنتی قیمت سوخت در ماه گذشته، قیمت آن را به طور متوسط در هفته گذشته در جنوب کالیفرنیا به 12،61 دلار برای سوخت معمولی، 12،81 دلار برای سوخت ویژه و 12،77 دلار برای سوخت دیزل رساند.
کریس وینتر (Chris Winters)، مدیر بخش پیگیری گاز مصرفی مشترکان آمریکا اعلام کرد:
"بازارها به شکلی باور نکردنی در معرض انواع تاثیرات منطقه ای قرار گرفته اند و درحال حاضر، پیشگویی این موضوع که بازار ها به این گونه فشارها چگونه واکنش نشان خواهند داد کاری بسیار مشکل است."
وینتر در ادامه افزود:
"اگرچه در ماه می به دلیل بروز شرایط خاص جوی به طور معمول قیمت سوخت افزایش می یابد، اما اوضاع سیاسی پیش آمده در خلیج فارس هم در بروز شرایط کنونی بی تاثیر نیست."
البته دولت با اجرای سیستم سهمیه بندی به این وضعیت واکنش نشان داده و سعی در کنترل بحران دارد. انتظار می رود که سیستم حمل و نقل بین ایالتی، تمرکز اصلی خود را بر تهیه و توزیع غذا و دارو قرار دهد، تا با این کار از مصرف بیش از حد بنزین در وسایل حمل و نقل شخصی خودداری شود.

(توجه: متاسفانه در طول بازی هیچگاه از علت بروز اختلاف میان اعراب و کم و کیف آن صحبتی به میان نمی آید و این خبر در حد اشاره ای کلی باقی می ماند.)

506814-homefront-windows-screenshot-our-neighbourhood-things-are1


تکه روزنامه درون بازی:

2016/18/11

کانادا به سیاست "مرز باز" با آمریکا پایان می دهد

طبق اظهارات مسئول اداره مهاجرت و پناهندگی کانادا، توافق پذیرش مهاجر و تردد بدون روادید شهروندان آمریکایی به این کشور لغو، و زین پس سیاست مرز باز با آمریکا اجرا نخواهد شد. طبق مفاد ذکر شده در قانون جدید، زین پس شهروندان آمریکایی و کانادایی برای ورود به کشور یکدیگر نیازمند ارائه گذرنامه برای عبور از مرز، خواهند بود و درخواست صدور ویزای سفر به هر یک از این دو کشور، حداقل یک ماه پیش از سفر باید اعلام گردد.
مسئول اداره مهاجرت تاکید کرد که همچنان مجوزهای ویژه برای ورود آسان خودروهای حمل محصولات خاص از جمله نفت و مصالح ساختمانی، و همچنین غذا و دارو به هر دو کشور صادر می شود و تردد آن ها شامل قانون جدید نمی شود.


حقایق موجود در مورد این خبر:

* تاریخ این خبر 29 دسامبر 2004 است (حدود 8 سال پیش از عرضه بازی!!)

مرز کانادا به روی پناهجویان آمریکایی بسته می شود

طبق توافق دولت های کانادا و آمریکا از روز ۲۹ دسامبر ۲۰۰۴ به بعد کلیه پناهجویاني که از طریق آمریکا وارد کانادا می شوند درخواست پناهندگي آنان مورد رسیدگی قرار نخواهد گرفت و دولت کانادا اين پناهجويان را به آمریکا بر خواهد گرداند.
سالانه حدود دوازده هزار پناهجو از طریق مرزهای مختلف خود را به کانادا می رساندند و تقاضای پناهندگی می کردند. از این تعداد یک سوم آن ها از طریق مرزهای آمریکا خود را به کانادا می رساندند که با توافقي که انجام گرفته است سالانه چند هزار پناهجو از کانادا به آمریکا پس فرستاده خواهند شد و با توجه به شرایط سخت پناهندگی در آمریکا، اين پناهجويان بايد مدت زمان طولانی در اين کشور در بازداشت بسر خواهند برد و بعد به کشورهایشان برگردانده خواهند شد. این مسئله باعث نگرانی سازمان های مدافع حقوق پناهندگی شده است.
در این باره ریکو مارتینزیکی، از مسئولین شورای پناهندگان کانادا می گوید:
"که دولت با این تصمیم، پناهندگان را وادار می کند که به راه های غیر قانوني روی آورند".
البته ظاهرا خود مقامات اداره مهاجرت کانادا به این مسئله واقفند و یکی از مقامات اداره مهاجرت می گوید:
"این توافق باعث بالا رفتن فعالیت گروهای قاچاق پناهجویان به کانادا می شود و ما تلاش خواهیم کرد که این راه را هم به روی پناهجویان ببندیم".
تصویب این قانون باعث شده است که در یکی دو هفته گذشته در مرزهای آمریکا و کانادا، بخصوص مرز بوفالو که به طور معمولی ماهانه ٤٠٠ پناهجو خود را معرفی میکردند، فقط در دو هفته اول ماه دسامبر ١٥٠٠ نفر خود را به اداره مهاجرت کانادا معرفی کرده اند.
محروم نمودن پناهجويان از امکانات رفاهی، درمانی و ندادن اجازه کار و بازداشت پناهجويان تا پايان پروسه پناهندگي شان که گاها سال ها بطول مي انجامد و همچنين متقاضي پناهندگي در آمريکا تا انتهای نتایج بررسی پرونده شان و همچنين توهين و تحقیر روزمره نسبت به پناهجويان توسط مقامات اداره مهاجرت آمريکا باعث شده بود که هزاران پناهجو با پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان خود را به مرزهای کانادا برسانند و به جای آمریکا از کشور کانادا تقاضای پناهندگی کنند.
اگر چه این توافق دول کانادا و آمریکا زیر لوای حفظ امنیت این دو کشور صورت می گیرد، اما اتخاذ اين سياست در واقع یکی دیگر از سیاست های دست راستی و ضد پناهندگی این دولت ها بري جلوگيري کردن از ورود پناهنده به اين کشورها است. اتخاذ این سیاست ضد پناهندگی از سوي اين دول يعني سپردن زندگی و سرنوشت هزاران انسان به دست گروه های تبهکار و قاچاقچیان انسان، یعنی رها کردن هزاران پناهجو در نا امنی و مرگ میان آب ها و بیابان های دو کشور. اجري اين سياست در يک جمله به یعنی باز گذاشتن دست اداره مهاجرت کانادا برای باز پس فرستادن هزاران نفر به آمریکا و شرايط نا امن و زندان در آنجا و در نهايت ديپورتشان به کشورهای که از آن آمده اند. باید به این سیاست ضد انسانی دولت های آمریکا و کانادا اعتراض کرد و نبايد گذاشت به آسانی جان و زندگی هزاران نفری را که سالانه با عبور از راه های پر مخاطره و با پشت سر گذاشتن هزاران خطر خود را به مرز کانادا می رسانند دوباره به آمریکا و یا کشورهای دیگر باز گردانده شوند.

wallpaper homefront 01 2560x16001


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2017

2017/8/2

ظهور بازار سیاه در سواحل شرقی آمریکا

بنزین در ماه های اخیر به طور فزاینده ای در آمریکا کمیاب شده است و بسیاری از مردم علت این واقعه را بروز نا آرامی هایی می دانند که از سال گذشته در خاورمیانه آغاز گشته است.
شهروندان آمریکایی زمانی را به یاد می آورند که قیمت یک گالن بنزین ارزانتر از یک گالن شیر بود. اما حالا 23 سال پس از آن روز ها باید برای پنج گالن بنزین مبلغ 100 دلار پرداخت نمود.
در چنین اوضاع و احوالی برخی از مردم تمایل چندانی به ایستادن در صف های طولانی بنزین را ندارند و مایحتاج خود را از فروشنده ها و دلالان خیابانی تهیه می کنند.
قیمت بنزین در این بازار سیاه 30 دلار برای هر گالن تعیین شده است، زیرا خرید از آن ها تنها راه سریع برای تهیه بنزین مورد نیاز به شمار می رود.
بسیاری از دلال ها علاقه چندانی به معامله با دلار ندارند و در عوض تمایل به دریافت دارو ،کنسرو مواد غذایی و حتی اسلحه و مهمات دارند.
اگر چه مقامات محلی در تلاش برای مهار و مقابله با ایجاد این بازار سیاه هستند، اما با این حال دلالان می توانند یک گالن پلاستیکی بنزین را با دادن 25 دلار رشوه به راحتی تهیه کنند.

wallpaper homefront 02 2560x16001


تکه روزنامه درون بازی:

2017/08/23

کیم جونگ اون وعده حفاظت از کره ای ها در سراسر جهان را داد

در زیر به گزیده ای از بیانیه ای که کیم جونگ اون، رئیس جمهور کره روز پنجشنبه خطاب به ملت خود در تلویزیون دولتی اعلام کرد اشاره می کنیم:
"در روم باستان، تنها سه کلمه برای حفاظت از شهروندان آن کفایت می کرد:
من یک شهروند رومی هستم "Civis Romanus sum"
روم با این پیام هرگونه حمله به شهروندان خود را حمله به خود قلمداد کرده و آن را پاسخ می داد. حال من هم به تبعیت از روم بزرگ این پیام را برای همه مردم جهان ارسال می دارم:
هر کس که دارای پاسپورت کره ای باشد، هر کس که در کشور بزرگ ما به دنیا آمده باشد و یا بتواند به روانی این جمله را بیان کند که "Na n'un (Chosun) shi-min in-mi-da"، (یعنی من یک شهروند کره ای هستم)، بداند که ما از او مراقبت خواهیم کرد.
"هموطنان ما از طرف مردم جزیره ژاپن مورد حمله قرار می گیرند و اموالشان غارت می شود. خیلی ها هم در اثر این حملات نژاد پرستانه جان خود را از دست. به زبان ساده تر، آن ها این همه ظلم ها را تحمل می کنند، چون ملیتی کره ای دارند.
پیام من به این مردم رنجدیده بسیار ساده است:
ما از شما مراقبت خواهیم کرد، و اگر نتوانیم از شما مراقبت کنیم، حتما انتقام شما را خواهیم گرفت.

wallpaper homefront 04 2560x16001

تکه روزنامه درون بازی:

2017/09/23

دولت کره خواستار محکومیت بین المللی ژاپن شد

تظاهرات مسالمت آمیز کره ای های مقیم توکیو با دخالت پلیس ژاپن به خشونت انجامید و موجب بروز برخورد های خیابانی شدیدی شد.
اگرچه دولت ژاپن علنا اینگونه حملات را محکوم کرده، اما کره مدعی است که اینگونه اعمال خشونت آمیز مستقیما توسط پلیس ژاپن پشتیبانی می شوند.
کره با ارائه عکس هایی از خشونت پلیس ژاپن به دفتر مرکزی سازمان ملل متحد در بروکسل، مدعی شد که پلیس ژاپن در برخورد با مردم کره مقیم این کشور از حداکثر خشونت استفاده می کند.
در پی ادامه اینگونه رفتارها، تعداد زیادی از مردم کره، کشور ژاپن را ترک کرده و به کشور خود بازگشتند. اما همه مهاجرین آنقدر خوشبخت نیستند؛ برآورد های رسمی نشان می دهد که حداقل هزاران کره ای تا به امروز به دست نژاد پرستان ژاپنی به قتل رسیده اند. آمار غیر رسمی هم گویای این واقعیت است که نزدیک به ده هزار کره ای ساکن در ژاپن در حال حاضر در معرض خطر مرگ قرار دارند.


حقایق موجود در مورد این خبر:

آمار کره ای های مقیم ژاپن

در ژاپن حدود 600 هزار نفر كه دارای اصلیت كره‌ای هستند زندگی می‌كنند كه بسیاری از آن ها فرزندان كسانی هستند كه در سال 1910 تا 1945 كه شبه جزیره كره مستعمره ژاپن بود، به این كشور وارد شدند.


تکه روزنامه درون بازی:

2017/10/29

اعلام حکومت نظامی در شهرهای آمریکا، تنها راه کنترل هرج و مرج خواهد بود

رئیس جمهور امروز رسما دستور اجرای قانون 12919 را اعلام کرد. این قانون به وی اجازه می دهد که با استفاده از تمامی امکانات موجود، وضعیت دفاع ملی را در کشور تقویت نماید.
در بیانیه رسمی ای که از سوی کاخ سفید منتشر شد، روئسای اصلی سازمان هایی چون کشاورزی، بهداشت، انرژی، بازرگانی و حمل و نقل به عنوان زیر گروه های وزارت دفاع و امنیت داخلی کشور معرفی شدند تا با کمک و همیاری آن ها، دولت اقدام به سرکوب نا آرامی های مدنی در مراکز بزرگ شهری کرده و توزیع کالاهای ضروری میان مردم را آغاز نماید.
ارتش برای کمک رسانی غذایی و دارویی در نیویورک، سان فرانسیسکو، لس آنجلس و سایر شهرهای بزرگ مستقر خواهد شد.
طبق این قانون سفر به خارج از شهرها تابع مقررات و ضوابط خاصی خواهد بود و گروه FEMA با ایجاد اردوگاه هایی در مراکز شهرها وظیفه کمک رسانی به بی خانمان ها و مردم آسیب دیده را عهده دار خواهد شد.
انتظار می رود همه شهروندان آمریکایی از این قوانین تبعیت نموده و حکومت را در جهت اجرای صحیح قانون و برقراری نظم یاری نمایند.

wallpaper homefront 05 2560x16001


تکه روزنامه درون بازی:

2017/02/23

نیروهای ویژه کره شمالی قصد دارند به "بهترین در جهان" تبدیل شوند

"من هرگز تمرکز خود را روی سربازان بی رحم و غیر متعهد نمی گذارم و با آن ها کار نمی کنم"
هوه کیونگ یونگ (Huh Kyung-Young ) این موضوع را با لهجه انگلیسی به من گفت. او خاطر نشان کرد که ما قصد داریم تا ارتشی مجهز، با قدرت عملکردی ویژه در مرکز آموزشی جنوب پیونگ یانگ پایه گذاری کنیم.
"این بچه ها (اشاره به سربازان) مدل بسیار مدرنی از نیروهای ویژه Spec-ops هستند که به هیچ وجه از تمارین سختی که ساعت ها به طول می انجامد شکایتی نمی کنند و به اهداف خود متعهد و وفادار می مانند."
پس از گشت و گذاری طولانی درون اردوگاه، سرانجام به تماشای یکسری از نمایش های نظامی این افراد نشستیم.
اولین نمایش مربوط به نوع خاصی از عملیات خروج سریع از هلیکوپتر با طناب بود. افراد تیم، خود را به وسیله طناب به صورت آویزان در زیر هلیکوپتر حفظ کرده بودند. سپس هلیکوپتر خود را به بالای ساختمانی در همان نزدیکی رساند و افراد تیم طبق برنامه ای از پیش تعیین شده خود را بدون کوچکترین خطا و نقصی با بالای ساختمان پرتاب کردند و ماموریت خود را با موفقیت به پایان رساندند. این یکی از بهترین نمایش های نظامی ای بود که تا به حال دیده بودم.
مراسم با استفاده استادانه از تاکتیک های نظامی و بسیار پیشرفته تر از تاکتیک های نظامی موجود در سایر کشورهای جهان ادامه یافت. اما چیزی که بیش از همه نظر من را به خود جلب کرد این بود که به نظر می رسید این افراد با سلاح ها و وسایل نقلیه آمریکایی تمرین می کنند.
وقتی که من با متعجب در این باره از Huh پرسیدم، او پاسخ داد:
ساده است، "آمریکایی ها به بهترین سلاح ها مجهز هستند و ما می خواهیم بهترین بهترین ها باشیم."
Huh توضیح داد که ارتش او قصد دارد به زودی به یکی از اعضای اصلی صلح بین المللی تبدیل شود و حافظ صلح در تمام جهان باشد. "فقط در آن زمان است که جهان موفقیت کره را درک می کند. "


تکه روزنامه درون بازی:

2017/06/21

فروریختن زیرساخت ها به واسطه بدهی های از کنترل خارج شده و کاهش درآمد مالیاتی

در اواسط قرن بیستم، ساخت جاده 66 به "جواهری بر تاج ایالات متحده" معروف شده بود. در آن زمان این خیابان با نام "خیابان اصلی آمریکا" شناخته می شد و بسیار مورد توجه بود. اما اکنون این مسیر به خطری جدی برای عبور کشتی ها تبدیل شده است و ساخت آن عملی خائنانه محسوب می شود!
البته هیچ جای تعجبی نیست: با توجه به هزینه هایی که بیش از یک میلیون دلار برای ساخت یک مایل راه نیاز است و وجود تعداد بسیاری از بزرگراه ها و شاهراه ها در این کشور، هزینه ای که برای نگهداری و تعمیر آن ها به دولت فدرال تحمیل می گردد بسیار زیاد خواهد بود.
بخش های دیگر این زیرساخت ها نیز درحال تخریب و متلاشی شدن هستند. این اتفاق در بخش های شمالی به وضوح قابل مشاهده است و می توان تخریب متناوب زیرساخت ها را در آن بخش مشاهده نمود. خاموشی های متناوب و تخریب شبکه انرژی هم از دیگر نشانه های تخریب تدریجی زیرساخت ها به شمار می روند.
کاهش چشمگیر درآمدهای دولتی به دلیل بروز بحران اقتصادی جهانی نیز باعث شده تا دولت نتواند به بازسازی زیرساخت ها پرداخته و آن ها را از نابودی و تخریب کامل نجات دهد.

06-27-2014-04-23-03-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2017/07/02

باغ های پشت بامی، راهی جدید برای زندگی برخی شهرنشینان

گروهی از مردمی که در محله های جنوبی شهرهایی چون نیویورک و روچستر (Rochester) زندگی می کنند، در پی ناامیدی از تامین مواد غذایی مایحتاج خود، زندگی به روشی قدیمی را در پیش گرفته اند.
آن ها به یاد مزارع و باغ های خانگی موسوم به"باغ پیروزی" که در زمان جنگ دوم جهانی، رونق یافته بودند و مردم با تبدیل پشت بام ها و بالکن منازل خود اقدام به تولید سبزیجات و میوه می کردند، سعی دارند مایحتاج ضروری خود را تهیه نمایند.
آماندا کراتزرت (Amanda Kratzert )، یکی از شهروندانی که پشت بام منزل خود را به باغ تبدیل کرده در اینباره می گوید:
"من یک پسر بچه سه ساله دارم. ما برای تفریح و تهیه سبز ی های تازه به باغ پشت بامی خودمان که در ساختمانی سه طبقه قرار دارد می رویم و برای خودمان میوه وسبزی تازه تهیه می کنیم. حتی از راه فروش این محصولات پول هم به دست می آوریم. من می خواهم مطمئن شوم که فرزندم در سلامت کامل بزرگ می شود و از سبزیجات تازه برای تغذیه استفاده می کند. باتوجه به وضعیت موجود ما امید چندانی به کمک های دولت برای بهبود وضعیت تغذیه نداریم."
خانواده خانم کراتزرت تنها خانواده ای نیستند که اقدام به ساخت باغ در پشت بام خود می کنند و یا از خدمات اینگونه باغ ها بهره می برند. در تمامی بخش جنوبی نیویورک می توانید شاهد خانه هایی باشید که در بالای پشت بام آن ها باغ های زراعی ایجاد شده و حتی برخی از خانواده ها، حیاط خانه خود را به محلی برای نگهداری مرغ، گوسفند، بز و حتی خوک تبدیل کرده اند.
گسترش این نوع مزارع خانگی یادآور این موضوع است که تا چه حد آمریکایی ها در پی جنگ بزرگ اعراب و بحران بین المللی انرژی آسیب پذیر شده اند و تغییر کرده اند.


تکه روزنامه درون بازی:

2017/07/07

بروز درگیری های نژادی خونین در ژاپن

هزاران ژاپنی برای دومین روز در شینجیکوی (Shinjuku) توکیو، نسبت به اقدام تروریستی عوامل کره ای در ترور اعضای خاندان سلطنتی ژاپن دست به اعتراض زدند.
اگر چه در بیانیه Naicho (سازمان اطلاعات ژاپن) اعلام شده بود که این اقدام تروریستی از طرف اتباع خارجی صورت گرفته و نامی از کشوری خاص برده نشده بود، اما عموم مردم ژاپن عوامل مزدور کره شمالی را عامل این واقعه می دانند.
در خلال این اعتراضات چندین فروشگاه متعلق به کره ای ها تخریب و برخی از آن ها توسط معترضان به آتش کشیده شدند.
در یک نمونه از این درگیری ها صاحب یک فروشگاه به همراه پسرش به درون خیابان کشیده شدند و در آنجا به از سوی معترضان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
دولت ژاپن این حملات را محکوم کرده و قول داده که با حمایت پلیس و واحدهای نظامی اوضاع را تحت کنترل خود درآورد و از مهاجران کره ای ساکن در ژاپن محافظت نماید.


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2018

2018/04/01

کره رسما علیه ژاپن اعلام جنگ کرد

کیم جونگ اون در سخنرانی هفتگی خود از رادیو اعلام کرد که:
"کره ماموریتی آسمانی دارد " تا از مردم خود که در ژاپن به قتل می رسند مراقبت نماید.
در حال حاضر نزدیک به 1 میلیون کره ای در ژاپن زندگی می کنند و تخمین زده می شود که حدود 12000 نفر در پی اعلام خبر ادعایی ژاپن مبنی بر ترور اعضای خانواده سلطنتی ژاپن در سال گذشته کشته شده باشند.
ما رسما از جامعه بین المللی درخواست نمودیم تا درمقابل این رفتار عکس العملی شایسته از خود نشان دهد، اما هیچ اقدامی صورت نگرفت.
بنابراین من مجبور هستم تا به طور رسمی شروع جنگ میان دو ملت کره و ژاپن را اعلام نمایم.
کره در مقابل این همه جنایت ساکت نمی نشیند و به هیچوجه اجازه نخواهد داد تا هزاران تن از شهروندانش در ژاپن به قتل برسند و مورد آزار قرار گیرند. به دستور من، هم اکنون نیروهای ویژه کره ای با در نظر گرفتن اهداف خاص استراتژیک، عملیاتی را علیه دولت ژاپن آغاز نموده اند. ما از آزادی خود حمایت خواهیم کرد. ما آزادی را به دیگران عرضه خواهیم کرد و برای صلح گام برخواهیم داشت؛ و ما پیروز خواهیم شد.

06-27-2014-04-22-47-ب1


تکه روزنامه درون بازی:

2018/04/02

در پی تخریب نیروگاه هسته ای، شهرها و استان های ژاپن تخلیه شدند

پس از تخریب نیروگاه هسته ای چوگوکو (Chugoku) توسط نیروهای کره ای، صدها هزار نفر از شهروندان ژاپنی از شهرها و شهرک های جنوب ژاپن گریختند.
تخریب سیستم خنک کننده راکتور چوگوکو، باعث بروز سلسله حوادثی شد که در انتها با ذوب شدن هسته راکتور و نشت مواد خطرناک به بیرون به اوج خود رسید.
نگرانی از قرار گرفتن در معرض مواد رادیواکتیویته باعث مهاجرت خیل عظیمی از مردم، از شهرها به روستاها و مناطق مجاور شده است.
جامعه بین المللی همچنان تاخت و تاز کره به ژاپن را محکوم کرده و این حرکت را "جنایت جنگی" و "حرکتی تروریستی" می داند.
با این حال، بسیاری از کشورها در برابر این اتفاق موضعی منفعلانه اتخاذ نموده و آن را مسئله ای داخلی دانسته و دخالت بیگانگان را جایز نمی دانند.
دیروز، کیم جونگ اون در برنامه ای تلویزیونی حاضر شد که صحبت های او بازتاب های گسترده ای در رسانه های بین المللی داشت.
او در سخنرانی خود از احتمال صلح درصورت تسلیم دولت ژاپن سخن گفت و هشدار داد درصورت عدم پذیرش خواسته وی، راکتور دیگری هم به سرنوشت راکتور چوگوکو دچار خواهد شد.
از زمان شروع جنگ، ارتش کره و تیم های نیروهای ویژه این کشور موفق شدند 26 نیروگاه هسته ای ژاپن را در اختیار خود بگیرند. بسیاری از این راکتورها درحال حاضر مشغول به کار هستند و در نزدیکی مناطق شهری قرار دارند.


حقایق موجود در مورد این خبر:

* تاریخ این خبر 14 دسامبر 2011 است (حدود 9 ماه پس از عرضه بازی است)

فقط سه راكتور از 54 راكتور هسته‌يي ژاپن فعالند

رويترز گزارش داد كه شركت چوگوكو الكتريك پاور روز جمعه راكتور شماره دو ‌٨٢٠ مگاواتي خود در نيروگاه شيمانه را تعطيل كرد و به اين ترتيب اكنون فقط سه راكتور از ‌٥٤ راكتور هسته‌يي ژاپن فعال هستند.
خبرگزاري رويترز در ادامه گزارش خود نوشت: با تعطيلي اين راكتور كه طبق برنامه براي بازرسي‌هاي دوره‌اي تعطيل شد، اكنون تنها ‌٤/٦ درصد از كل ظرفيت انرژي هسته‌يي ژاپن فعال است.
رويترز در ادامه گزارش خود آورده است: تعداد راكتورهاي فعال با افزايش نگراني‌هاي عمومي درباره ايمني انرژي هسته‌يي كه نتيجه‌ي بحران نشت مواد راديواكتيو در نيروگاه هسته‌يي فوكوشيما دايچي در ‌٢٢٠ كيلومتري (‌١٥٠ مايلي) شمال شرق توكيو است، كاهش يافته است و به واسطه اين نگراني‌ها بسياري از راكتورهايي كه براي انجام امور مربوط به حفظ و نگهداري تعطيل شده بودند، مجددا راه‌اندازي نشده‌اند.
حوادثي كه در نيروگاه هسته‌يي فوكوشيما دايچي در ماه مارس پس از زمين لرزه و سونامي متعاقب آن اتفاق افتاد و به موجب آن سيستم‌هاي خنك كننده قطع شد، گداخت نسبي در هسته‌ راكتورها اتفاق افتاد و نشت مواد راديواكتيو به تخليه مناطق اطراف نيروگاه و آلودگي‌هاي گسترده منجر شد، دولت ژاپن را بر آن داشت كه در سياست انرژي خود تجديدنظر كند و سوالاتي را درباره چگونگي برخورد دولت و صنعت ژاپن با قطعي برق به وجود آورد.
دو شركت ژاپني كيوشو الكتريك پاور و كانساي الكتريك پاور از مشتريان برق خود خواسته‌اند كه به طور داوطلبانه استفاده از برق را در ساعات اوج مصرف كاهش دهند تا از قطعي ناگهاني برق اجتناب شود.
دولت ژاپن تخمين زده است كه در صورت به دست نيامدن اجازه براي راه‌اندازي مجدد راكتورهاي تعطيل شده ژاپن، همه راكتورهاي اين كشور ممكن است تا پايان ماه آوريل تعطيل شوند كه اين امر موجب افزايش استفاده از سوخت‌هاي فسيلي و افزايش سالانه ‌٣٠ ميليارد دلار به هزينه انرژي ملت ژاپن مي‌شود.
طبق قوانين ژاپن، راكتورهاي اين كشور هر ‌١٣ ماه يك بار بايد براي بازرسي و تعميرات احتمالي تعطيل شوند و راه‌اندازي مجدد آن‌ها معمولا با يك دوره آزمايشي يك تا دو ماهه آغاز مي‌شود و پس از آن راكتورها عمليات تجاري خود را از سر مي‌گيرند، اقدامي كه نيازمند تاييد مقامات نظارتي است.
اما پس از حادثه هسته‌يي نيروگاه فوكوشيما دايچي، هيچ يك از راكتورهاي هسته‌يي اين كشور به خاطر نگراني‌هاي عمومي و خودداري دولت‌هاي محلي از برانگيختن خشم مردم فعاليت خود را از سر نگرفته‌اند.
رويترز در پايان گزارش خود فهرست كوتاهي از راكتورهاي فعال ژاپن و برنامه شركت‌هاي ژاپني براي تعطيل كردن آن‌ها را ارائه كرد:

شركت كانساي الكتريك

ـ راكتور شماره ‌٣ نيروگاه تاكاهاما، ‌٨٧٠ مگاوات

ـ تعطيلي برنامه‌ريزي شده: ‌٢٠ فوريه سال ‌٢٠١٢

شركت توكيو الكتريك

ـ راكتور شماره ‌٦ نيروگاه كاشيوازاكي كاريوا، ‌١٣٥٦ مگاوات

ـ تعطيلي برنامه‌ريزي شده: اواخر مارس سال ‌٢٠١٢

شركت هوكايدو الكتريك

ـ راكتور شماره ‌٣ نيروگاه توماري، ‌٩١٢ مگاوات

ـ تعطيلي برنامه‌ريزي شده: اواخر آوريل سال ‌٢٠١٢

Japan-Army


تکه روزنامه درون بازی:

2018/04/07

ژاپن به طور کامل تسلیم کره شمالی شد

پس از شوک حاصل از انهدام یکی از بزرگترین نیروگاه های هسته ای و عواقب پس از آن، بسیاری از سواحل جنوبی ژاپن خود را تسلیم کره کردند.
در پی حرکت کره ای ها به سمت توکیو و انهدام بزرگترین نیروگاه هسته ای ژاپن، دولت ژاپن رسما اعلام داشت که تمام خواسته های کیم جونگ اون را می پذیرد.
در همین راستا سخنگوی وزارت دفاع کره اظهار داشت:
"دولت کره هیچ علاقه ای اعمال به خشونت بیشتر ندارد و دولت ژاپن بهتر است هرچه سریعتر خود را تسلیم کره نماید"
این مقام کره ای اعلام کرد که هدف آن ها رهایی مردم کره از چنگال ژاپنی ها و جلوگیری از اعمال خشونت بیشتر علیه آن ها است و برای رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد بود.

HOMEFRONT-screen


تکه روزنامه درون بازی:

2018/09/13

واکنش های متفاوت بین المللی به اشغال ژاپن توسط کره

آمریکا روز سه شنبه اشغال ژاپن توسط کره ای ها را محکوم داشته است. پس از این اقدام، کره آمریکا را به رفتاری "ریاکارانه" در جهان متهم کرد و این کشور را عامل اصلی هرج و مرج در سراسر دنیا معرفی کرد.
کره در ادامه ادعاهای خود علیه آمریکا این کشور را متهم به تشویق ژاپن برای نسل کشی کره ای ها در این کشور نمود.
همچنین پیونگ یانگ درمورد موقعیت کنونی آمریکا در دنیا با طعنه اینطور سخن گفت:
"چگونه رژیمی که به سختی می تواند خوراک شهروندان خود را تهیه نماید و یا خانه های آن ها را گرم نگه دارد توقع احترام جهانی را دارد؟"
در همین راستا احمد جنتی، یکی از روحانیون برجسته ایران، مراتب تبریک کشور خود به اقدام کره در تسخیر ژاپن را از طریق رادیوی ملی ایران اعلام نمود. ایران در ماه های اخیر گام های بزرگی در راستای همسو ساختن خود با منافع کره انجام داده است که از آن جمله می توان به کاهش نرخ سوخت صادراتی و اسلحه به این کشور اشاره کرد.
دیگر کشورهای شرق آسیا نیز حمایت خود را از این اقدام کره در قبال ژاپن اعلام نمودند.
ماهاتیر محمد (Mahathir Mohamad ) نخست وزیر مالزی، آمادگی خود را برای اعزام نیروهای نظامی به منظور اجرای عملیات ضد شورش در ژاپن اعلام داشت.

mahtir


حقایق موجود در مورد این خبر:

آشنایی با ماهاتیر محمد

ماهاتیر بن محمد ۱۰ ژوئیه سال ۱۹۲۵ در مالزی به دنیا آمد. ماهاتیر محمد یکى از ۹ فرزند یک مهاجر دو رگه هندى - مالزیایی و از یک مادر مالایایى است. او بعدها پزشک شد و به مدت ۵ سال در زادگاه خود به مداواى بیماران پرداخت.
همسرش همکلاسى دانشگاه پزشکى وی بود. وی ۳ پسر دارد که در تجارت و سیاست در مالزى فعالیت دارند و یکى از دو دخترش، نویسنده و فعال در زمینه بیمارى ایدز است.
وی از شخصیت‌های مطرح سیاسی جهان به شمار می‌آید. از جمله او را به علت نقشش در مدرن‌سازی سریع مالزی و رشد رفاه در این کشور تحسین می‌کنند.
وی که از سال 1981 تا 2003 نخست‌وزیر کشور مالزی بود، با اندیشه‌ای منسجم و مبتنی بر آزادی‌های اقتصادی، توانست به جاودانه‌ترین نخست‌وزیر مالزی تبدیل شود.
وی در یک سخنرانی گفت: ما به جای استراتژی جایگزینی واردات، استراتژی توسعه صادرات را پی گرفتیم و اجازه دادیم خارجی‌ها با تکنولوژی خود، کشور ما را صنعتی کنند. در حالی که اگر خودمان می‌خواستیم هر یک از این تکنولوژی‌ها را بسازیم، 30 تا 40 سال طول می‌کشید.
یکى از پروژه‌هاى مورد علاقه او «پروژا استیل» بود که در حقیقت تلاش او براى الگو گرفتن از ژاپن و کره شمالى است. حاصل آن کارخانه ماشین سازى پروتون و خدمات تلویزیون ماهواره‌اى «آسترو» بود.
رشد اقتصادى مالزى در بین سال‌هاى ۱۹۸۸ و ۱۹۹۷ بیشتر از ۱۰ درصد بود. آن زمان استانداردهاى زندگى تا ۲۰ برابر رشد کرد و درصد فقر، بیسوادى، مرگ و میر نوزادان و دیگر شاخص‌هاى اجتماعى در حد کشورهاى پیشرفته رشد کرد.
پروژه‌هاى ملى که او در این سال‌ها انجام داد؛ تندراه شمال- جنوب، کریدور ابر رسانه‌اى، فرودگاه بین‌المللى کوالالامپور و شمار بسیارى از پروژه‌هاى بزرگ صنعتى و عمرانى است.
سیستم آموزشى یکى دیگر از نقاط بنیادى در برنامه حرکت مالزى به جلو بود. با این حال ماهاتیر همچون بسیارى دیگر از مدیران اقتصادى و سیاسى از انتقادات اقتصادى و سیاسى در جامعه مالزى دور نبوده است.
اما آنچه در فعالیت‌های او از اهمیت زیادی برخوردار است جهش اقتصادى مالزى از یک کشور فقیر و درمانده تازه از زیر یوغ استعمار درآمده با درصد بالاى بیکارى، است.
ماهاتیر محمد بارها به ایران آمده و با بسیارى از اندیشمندان و مردان سیاسى کشورمان آشنایى دارد.


تکه روزنامه درون بازی:

2018/10/05

سازمان ملل متحد اشغال ژاپن توسط کره را محکوم کرد

امروز سازمان ملل متحد به رهبری ایالات متحده آمریکا، قطعنامه ای را علیه تخریب یکی از پایگاه های انرژی هسته ای ژاپن توسط نظامیان کره ای تصویب کرد و آن را نقض کامل حقوق بشر دانست.
بسیاری از کشورهایی که این قطعنامه را امضا کردند، اظهار داشتند که این اقدام کره نشان دهنده تمایل این کشور برای افزایش قدرت خود در منطقه و آمادگی این کشور برای حمله به کشورهای مخالف خود است.
این پیشنهاد آمریکا در سازمان ملل متحد، با 46 رای موافق و 11 رای مخالف به تصویب رسید.
کشورهایی که علیه این قطعنامه رای دادند عبارت بودند از:
مالزی، اندونزی، فیلیپین، تایلند، کامبوج و تمام مللی که با حمایت های مادی خود ازکره، مظنون به برگزاری مذاکرات تجاری پشت درهای بسته با این کشور برای افزایش نفوذ و قدرت خود در شرق آسیا هستند.
کره در واکنش به این قطعنامه، نماینده خود در مقر اصلی سازمان ملل در بروکسل را فراخواند و اعلام داشت در شرایطی که کشورش در حالت تهدید نظامی قرار دارد حاضر به پذیرش هیچ یک از شروط بین المللی نخواهد بود.

North-Korea-missile-via-AFP


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2019
2019/02/02

کره شمالی مظنون به توسعه سلاح های هسته ای در ژاپن است

طبق شواهد و مدارکی که مقامات فرانسوی به سازمان ملل متحد ارائه کرده اند، به نظر می رسد که کره شمالی با استفاده از زیرساخت های موجود در ژاپن درصدد توسعه سلاح های هسته ای است.
شواهد شامل تصاویر ماهواره ای است که عوامل نظامی کره ای را در داخل و اطراف کارخانه روکاشو (Rokkasho) در منطقه آئوموری (Aomori) نشان می دهد.
درحالی که میزان سوخت هسته ای تولیدی در ژاپن محدود است، این مرکز یکی از سایت هایی است که ژاپن از آن به منظور جداسازی و غنی سازی سوخت هسته ای استفاده می کند.
طبق اطلاعات ارائه شده توسط مقامات فرانسوی شواهدی وجود دارد که نیروهای کره ای مستقر در ژاپن در اطراف آژانس اکتشاف هوا و فضا، که در آن موشک مدل MV ساخته و تولید می شود دیده شده اند.
این موشک بر پایه موشک قاره پیمای آمریکایی موسوم به "حافظ صلح" (Peacekeeper ) ساخته شده و توانایی حمل کلاهک هسته ای و شلیک به هر نقطه از جهان را داراست.
اگر چه ژاپن پس از پایان جنگ جهانی دوم در موضع قوی ضد هسته ای قرار دارد، اما در میان مردم این کشور کوچک مثلی وجود دارد که می گوید برای گردش یک پیچگوشتی هم به انرژی هسته ای نیاز هست.
آن ها با بودجه برنامه موشک های بالستیک خود، قادر به تحویل اجناس مقرون بصرفه برای حمل و نقل و تجهیزات لازم برای غنی سازی سوخت هستند. تمام آنچه که آن ها برای این کار نیاز دارند جمع آوری قطعات مورد نیاز است که این کار هم به زمانی کمتر از یک ماه نیاز دارد.


تکه روزنامه درون بازی:

2019/07/07

هرج و مرج در گارد ملی ایالات متحده مانع ایجاد نظم است

در مواجهه با کمبود مواد غذایی و شروع زمستانی بلند، بسیاری از آمریکایی ها تصمیم گرفته اند مشکلات پیش آمده را شخصا حل کنند. وعده تامین غذا و پوشاک باعث شده تا عده ای از مردم با همکاری با برخی باندهای متخاصم کنترل بخش های وسیعی از مراکز شهری را در دست گرفته و با نیروهای گارد ملی درگیر شوند.
طبق توافق دولت قرار بود که از توان گارد ملی برای برقراری نظم و توزیع عادلانه کمک به مردم بهره گرفته شود، اما نحوه برخورد خشونت آمیز افراد گارد با مردم بحران زده، باعث بروز سلسله درگیری های خونینی شد که انتقاد مقامات دولتی و غیر دولتی را به همراه داشت.
یکی از سخنگویان گارد ملی در این مورد توضیح داد:
"ما در شرایط فعلی توان مقابله با باندهای متخاصم را نداریم. همزمان، درگیری های متعددی در شهرهای مختلف وجود دارد که ما به تنهایی قادر به مقابله با همه آن ها نیستیم."
رئیس جمهور به منظور سامان دادن اوضاع پرسنل نظامی مستقر در شهرها و افزایش توان نظامی آن ها، دیروز تمامی کارکنان خود را به جلسه ای اضطراری فراخواند.
اگر چه این عمل نقض آشکار قانون حقوق اجتماعی شهروندان غیر نظامی محسوب می شود، اما بسیاری معتقدند که استقرار گسترده نیروهای نظامی ایالات متحده در داخل کشور تنها راه بازگشت نظم و بازسازی دوباره آن است.

Korea


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2020

2020/08/08

کره در حال حاضر بزرگترین تولید کننده ریزپردازنده خریداری شده توسط آمریکا است

اگرچه این روزها بازار کالاهای مصرفی بسیار متزلزل شده است، اما دولت و ارتش ایالات متحده همچنان از مصرف کنندگان عمده قطعات دیجیتال الکترونیکی به شمار می روند. در این بین کشور کره به عنوان یکی از بزرگترین تامین کنندگان عمده محصولات اقتصادی و حتی نظامی- الکترونیک و... در دنیا مشغول به کار است.
تینا اولا، مدیر اجرایی یکی از شرکت های تولید کننده ریزپردازنده های کره ای اعلام کرد:
"شرکت ما با قیمتی بی نظیر و غیر قابل رقابت در بازار، قرار داد ساخت همه چیز از مدل ابتدایی تا طرح و تولید نهایی را به عهده می گیرد."


تکه روزنامه درون بازی:

2020/18/10

کره جزئیات طرح همکاری خود برای شرکت در عملیات بازسازی عراق را منتشر کرد

نیروهای ویژه ارتش کره به منظور برقراری نظم در شمال عراق ائتلافی با نیروهای ایرانی تشکیل دادند.
بر اساس اطلاعات ارائه شده توسط ISS، کره گروهی از شورشیان مظنون در ولایت فرح (Farah ) را بازداشت کرد. نیروهای امنیتی موفق شدند طی بازرسی های خود تعداد زیادی خمپاره و مقداری قطعات لازم برای ساخت انواع بمب را کشف نمایند.
همچنین نیروهای ایرانی و کره ای موفق شدند دو تن از فرماندهان شورشیان عراق را طی عملیاتی حساب شده دستگیر کنند. با نزدیک شدن نیروهای امنیتی به منطقه، این دو مرد با پای پیاده اقدام به فرار نمودند که با اقدام سریع و به موقع نیروهای ایرانی و کره ای بدون خشونت دستگیر شدند.
کره ای ها همچنین موفق شدند با اجرای چندین عملیات هوایی علیه چند تن از دلالان اسلحه و قطعات ساخت راکت و بمب در شمال عراق، همه آن ها را تار و مار کنند.
پس از این عملیات که با دقت بسیار بالایی انجام شد و حداقل خسارات را در بر داشت، نیروهای عملیاتی ویژه کره ای اقدام به بمباران تعدادی زیادی از اهداف از پیش تعیین شده نمودند. آن ها برای انجام این عملیات از سلاح های Shenyang J-5 که نمونه ای مشابه MQ-9 آمریکایی هاست بهره بردند.

north-korea-satellite-nasa-lights-OLD


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2021

2021/04/07

جمهوری بزرگ کره، درحال رشد

مالزی پنجمین کشوری بود که پس از اندونزی، فیلیپین، تایلند و کره جنوبی به "جمهوری بزرگ کره" پیوست.
نخست وزیر مالزی در ساختمان پارلمان GKR در پیونگ یانگ، به کیم جونگ ایل پیوست و در مراسم برپایی پرچم شرکت نمود. این مراسم شامل خواندن سرود ملی مالزی، امضای توافق نامه همکاری طرفین و برگذاری مهمانی و جشنی مجلل بود.
انتظار می رود طی چند روز آینده مذاکراتی بین نمایندگان کشورهای عضو برای تصمیم گیری درمورد پیوستن کامبوج و ویتنام به جمهوری جدید نیز برگذار شود.
GKR اتحادی اقتصادی و نظامی با هدف ارتقای قدرت درحال رشد منطقه شرق آسیا است که محوریت و مدیریت آن را یک فرماندهی مرکزی عهده دار است.
بانک مرکزی GKRنیز ستاد فرماندهی اقتصاد جمهوری جدید به شمار می رود و پایگاه آن در سئول مستقر است. وظیفه این ستاد تنظیم و اجرای سیاست های پولی در میان کشورهای عضو GKR است.
پایتخت نظامی و فرماندهی راهبردی GKR، در پیونگ یانگ قرار دارد و وظیفه هماهنگی عملیات تدافعی و آموزش ارتشی متشکل از همه کشورهای عضو را عهده دار است.

Aviaria a shanghai 


تکه روزنامه درون بازی:

2021/07/14

شیوع بیماری مرگبار در شرق آمریکا

پس از صدور اعلامیه هشدار از سوی نشریه CDC مبنی بر ممنوعیت سفر به مینه سوتا و اوهایو، امروز موارد بسیاری از بیماری آنفولانزای مرغی (H5N1) در سنت پل و آکرون نیز گزارش شد. این در شرایطی است که درحال حاضر سفر به اکثر ایالات شرقی آمریکا به دلیل حکومت نظامی غیرممکن شده است.
شیوع سرفه های مشکوک Knoxville از تنسی، و سپس مشاهده قربانیان روزافزون این بیماری در سراسر جهان (چیزی حدود 100.000 مرگ و میر)، این بیماری را رسما به یک بیماری همه گیر جهانی تبدیل کرده است.
در همین راستا به شهروندان آمریکایی دستور داده شده تا در صورت امکان در خانه های خود باقی بمانند و تنها در موارد ضروری اقدام به سفر نمایند. دولت به شهروندان ساکن در مناطق آسیب دیده نیز دستور داده است که با گوش دادن به برنامه های آموزشی ای که از دو فرکانس 1700 AM و 101.9 FM بخش می شوند، خود را از ابتلا به این بیماری در امان نگه دارند.


حقایق موجود در مورد این خبر:

* تاریخ این خبر 31 دسامبر 2011 است (حدود 9 ماه پس از عرضه بازی)

افزایش نگرانی‌ها از آزمایشات مرگبار آنفولانزای مرغی در آمریکا و هلند

سازمان جهانی بهداشت در رابطه با آزمایشات مرگبار دو گروه تحقیقاتی در آمریکا و هلند روی ویروس آنفولانزای مرغی و تلاش آن ها برای خلق نوع جدیدی از این ویروس که به راحتی در میان انسان‌ها منتقل می‌شود، هشدار داد.

به گزارش خبرگزاری رویترز، سازمان جهانی بهداشت امروز جمعه هشداری جدی را در رابطه با آزمایشاتی که در آمریکا و هلند در رابطه با ویروس مرگبار H5N1 آنفولانزای مرغی در حال انجام است مطرح کرد و به شدت هشدار داد که این آزمایشات که احتمال بسیار زیادی وجود دارد به دلیل تغییرات ایجاد شده در فرایند آزمایشات به یک اپیدمی انسانی تبدیل شوند، باید متوقف شود.
در بیانیه‌ای که سازمان جهانی بهداشت سازمان ملل منتشر کرده، آمده است: ما به شدت نگران عواقب منفی و احتمالی این آزمایشات هستیم که توسط دو گروه تحقیقاتی در زمینه آنفولانزا انجام می‌شود و این ماه اعلام کرده‌اند که راه‌هایی را کشف کرده‌اند تا ویروس H5N1 آنفولانزای مرغی را به نوعی ویروس مرگبار تبدیل کنند که به راحتی منتقل می‌شود و قابلیت همه گیر شدن در میان انسان‌ها را دارد.
این بیانیه افزود: یکی از این گروه‌ها در هلند و دیگری در آمریکا فعالیت دارند.
بر اساس این گزارش، این گروه‌ها پیش از این درخواست‌هایی را از مشاوران امنیت ملی آمریکا دریافت کرده بودند تا تمامی فعالیت‌های خود را کاملا محرمانه نگه دارند چرا که این بیم وجود داشت که انتشار جزئیات مربوط به تحقیقات آنها خطر سوء استفاده از این نوع جدید ویروس آنفولانزای مرغی که قابلیت انتقال سریع در میان انسان ها و مرگ میلیون‌ها نفر را دارد، افزایش می‌دهد.
این گزارش افزود: مشاوران امنیتی آمریکا از دو روزنامه نگاری که پیش از این قصد انتشار فعالیت‌های این گروه تحقیقاتی را داشتند خواسته بود تا نسخه سانسور شده مطالعات این گروه‌های تحقیقاتی را منتشر کنند که البته اعتراض روزنامه نگاران و محققان درگیر در این تحقیقات را نیز به همراه داشت.
بر اساس این گزارش، ویروس H5N1 نوعی ویروس کشنده آنفولانزای مرغی است که در میان انسان‌هایی که با پرندگان آلوده در تماس باشند نیز می‌تواند مرگبار باشد. از سال ۱۹۹۷ که این ویروس شناخته شد،۶۰۰ نفر در سراسر جهان به آن آلوده شده‌اند که نیمی از این تعداد نیز جان خود را از دست دادند.


تکه روزنامه درون بازی:

سال 2025
2025/01/21

پیام خداحافظی رئیس جمهور ایالات متحده به مردم

رئیس جمهور آمریکا پس از دو دوره خدمت به مردم، دفتر ریاست جمهوری را ترک نمود.
در ادامه به گزیده ای از پیام خداحافظی رئیس جمهور آمریکا توجه کنید:
"از هشت سال پیش که من پست ریاست جمهوری ایلات متحده را در دست گرفتم، این کشور تغییرات زیادی کرده است. در طول این مدت ما شاهد ظهور بدترین رکود اقتصادی در تاریخ این کشور، ظهور وحشتناک ترین و خانمانسوزترین بیماری همه گیر در تاریخ این کشور و تاریخ بشریت بودیم که باعث شدند تا برای حفظ وحدت و یکپارچگی کشور مجبور به اتخاد سخت ترین تصمیم ها شوم.
حکومت نظامی که برای صدها سال در این کشور عملی غیر قانونی تلقی می شد، به یک ضرورت تبدیل شد و منازل ما به زندان هایی برای ما تبدیل شدند. در پی این تصمیم سخت، من از طرف مخالفانم دیکتاتور خوانده شدم و همپیمانانم من را فردی خود بزرگ بین و مجنون نامیدند. اما من همیشه به شما قول دادم زمانی که شرایط محیا شود، سربازان خیابان ها را ترک خواهند کرد. امروز یاد آور روزی است که ارتش کنترل دیترویت را به مقامات غیرنظامی واگذار کرد و به حضور نظامی خود در آن شهر پایان داد.
...
بخش عمده ای از کشور ما با بیماری و قحطی و مرگ و میر و کاهش منابع نابود شد، اما مهم این است که
به یاد داشته باشید که حتی اگر به لحاظ فیزیکی کشور ما تغییر کرده، اما همچنان روح او پاک و روشن باقی می ماند، "درخشان ترین نور در جهان در تاریکی فرو رفته است" (اشاره به افول آمریکا) این گذار مسالمت آمیز قدرت عهد، به این واقعیت است. "
عمیق ترین آرزوی من این است که جانشین من بتواند کاری را که من برای کشور انجام دادم ادامه دهد و کشور ما را به کشوری جدید با آینده ای روشن در دنیا بدل سازد.
من برای همه شما آرزو سعادت می کنم. خدمت به شما آن هم در تاریک ترین ساعت ها، افتخار بزرگی برای من بود. خدا نگهدار شما باشد و آمریکا را مورد رحمت خود قرار دهد.

 Oil-war

نکات اضافی:
جنگ نفت، یا جنگ بزرگ اعراب، یا جنگ عربستان سعودی و ایران، نام بخش مهمی از اطلاعات موجود در این بازی است که در آن به جنگ این دو کشور سال 2015-2016 می پردازد. طبق داستان این تنش پس از خروج نیروهای آمریکایی از منطقه خاورمیانه و شروع مسابقه تسلیحاتی میان ایران و عربستان سعودی (با خرید تانک های آبرامز از سوی عربستان) به وقوع می پیوندد و ایران آن را تهدیدی برای امنیت خود و منطقه می داند.
در ادامه این تنش بعد فرامنطقه ای پیدا کرده و عراق به عنوان زمین جنگ ایران و عربستان دچار ناآرامی و درگیری های قومی و مذهبی می شود.
عربستان سعودی به بهانه حمایت ظلم حکومت شیعه به سنی مذهبان وارد استان های جنوبی عراق شده و آن ها را تصرف می کند، ایران هم به بهانه حمایت از شیعیان وارد استان های شمالی شده و ضمن اشغال این استان ها، به حمایت از کردها در جدایی آن ها از عراق و تشکیل دولت مستقل کرد کمک می کند که این موضوع نارضایتی مستقیم ترکیه را در پی داشته و این کشور علیه اقدام ایران اعلام موضع می نماید.
پس از تقسیم عراق به سه کشور، اتحادی با عنوان "اتحاد مقدس اعراب" میان کشورهای سوریه، مصر، اردن، ترکیه، کویت، مصر، امارات متحده عربی، بحرین و بخش جنوبی عراق شکل می گیرد تا مانع گسترش قدرت منطقه ای ایران شوند. البته این کشورها از حمایت ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب، اسرائیل (فقط به دلیل به خطر افتادن امنیت خود!) و لبنان نیز بهره می برند.
اما در طرف دیگر، ایران نیز با ایجاد اتحادی از کشورهای عمان، کردهای شورشی، طالبان افغانستان، و بخش شمال عراق سعی در مقابله با اتحاد کشورهای عربی دارد. این کشورها هم از حمایت جمهوری بزرگ کره (اجماع دو کره با یکدیگر) و بخش خودگردان فلسطین بهره می برند.
در آگوست سال 2015 و پس از اتحاد بخش جنوبی و سنی نشین عراق با برخی از کشورهای عربی و ترکیه، عده ای این اتحاد را "اتحادی جاهلانه" می خوانند و آن را محکوم به شکست می دانند. عربستان سعودی تلاش می کند تا اوضاع نابسامان ملت عراق را با فراهم نمودن امکان دخالت و حمایت آمریکا تحت کنترل خود درآورد و این همان اقدامی است که ایران آن را "مداخله غیر قابل قبول عربستان" برای تبدیل عراق به یک مستعمره می خواند.
در همین راستا در ژوئن سال 2016، با کمک ایران در عراق جنبش مقاومتی با عنوان "جنبش کوتاه کردن دست دزدها" به منظور جلوگیری از تبدیل عراق به مستعمره شکل می گیرد که حمایت کردها و طالبان افغانستان را تیز همراه دارد. این جنبش در ابتدا با انجام عملیات نظامی، دو شهر کرکوک و اربیل در شمال عراق را در یک روز به تصرف خود در می آورد و همزمان اهدافی در جنوب عراق، از جمله یک نیروگاه برق و یک پل را بمباران می کنند.
تمام تلاش های سازمان ملل برای پایان دادن به جنگ در سال 2015 ناکام می ماند و در اثر این جنگ صدها چاه نفت و لوله انتقال نفت و گاز آسیب دیده و نابود می شوند. این اتفاق باعث می شود تا قیمت نفت (سوخت) در آمریکا به شدت بالا رفته و به چیزی حدود 13 تا 20 دلار در سال 2017 تا 2025 می شود. عربستان سعودی و متحدانش در این جنگ آسیب شدیدی از طرف ایران می بینند و آن ها هم وارد درگیری های شدید می شوند، این درحالی است که ایران کمترین آسیب را در این بین می بیند.
با توجه به بحران نفتی ایجاد شده در آمریکا، این کشور نمی تواند وارد یک جنگ تمام عیار شده و فقط به شکل محدودی به همکاری با اتحاد مقدس اعراب می پردازد.
در این بازی حرفی درمورد نتیجه این جنگ زده نمی شود، اما با توجه به نزدیکی ایران به کره شمالی و دستیابی آن ها به سلاح GKR و کاهش قیمت نفت در سال 2018 و تمجید این کشور از کره شمالی بابت فتح ژاپن! به نظر می رسد که ایران پیروز جنگ بوده و بعید است که سعودی ها نفعی از این جنگ برده باشند.
ناآرامی های به وجود آمده در منطقه خلیج فارس و رکود جهانی اقتصاد، باعث می شود تا ناآرامی هایی در کشورهای اروپایی رخ دهند.
کشور ونزوئلا با اعتصاب های وسیع مواجه می شود، در نیجریه جنگ های داخلی رخ می دهد و اقتصاد چین رو به زوال می رود. از طرف دیگر قطع ارسال گاز از سوی روسیه به اوکراین نیز باعث می شود تا اروپا واقعا با بحرانی جدی روبرو شود.
طبق داستان در اثر حملات ایران، تعداد زیادی از چاه های نفت و لوله های انتقال گاز در نزدیکی دو هر مقدس مکه و مدینه آسیب می بینند. همچنین حدس زده می شود که ایران تا آن سال (2025) همچنان جمهوری اسلامی باقی مانده باشد و این که چگونه ساخت و استفاده از بمب اتم در آن زمان توسط ایران و حمله این کشور به اماکن مقدس اسلام از طرف هیچ مجمع بین المللی محکوم نشده هم خود جای سوال دارد!
براساس شواهد تاریخی موجود، دولت سوریه همواره قرابت نزدیکی با حکومت ایران داشته، اما به دلایل نامعلومی در این بازی این کشور به عضویت اتحاد اعراب درآمده (شاید به دلیل حس نژادپرستی) و با عربستان همکاری می کند. البته شاید این همکاری فقط در حد حمایت و اجازه استفاده از مرز های این کشور باشد، اما به هر تقدیر تلاش های این کشور هم نتوانسته ایران را متوقف نماید.

جدول کشورهای حاضر در جنگ:


CombatantsHoly Arab Alliance:
Saudi Arabia
Syria
Jordan
Egypt
Turkey
Kuwait
United Arab Emirates
Qatar
Bahrain
Southern Iraq


Supported by:
United States
European Union
Arab League (alleged support)
Spillovers:
Israel (presumably defended its homeland from Iran)
Lebanon


Iranian Coalition:
Iran
Oman
Northern Iraq
Kurdish rebels
Afghan Taliban


Supported by:
Greater Korean Republic
State of Palestine (assumed) Commanders King of Saudi Arabia
President of Syria
King of Jordan
Prime Minister of Jordan
President of Egypt
President of Turkey
Prime Minister of Turkey
Emir of Kuwait
President of the United Arab Emirates
Prime Minister of the United Arab Emirates
Emir of Qatar
Prime Minister of Qatar
King of Bahrain
Prime Minister of Bahrain

Rahbar

Supported by:

Supreme Leader of Iran
President of Iran 

Cleric Ahmad Jannati Stre

 

اوضاع اسرائیل در آینده:
طبق مدارک موجود در بازی پس از تضعیف قدرت ایالات متحده آمریکا در سال 2012 و خروج این کشور از منطقه خاورمیانه، اسرائیل که یکی از بزرگترین متحدان این کشور محسوب می شود از همیشه آسیب پذیرتر شده و در نهایت توسط ایران و تروریست های مورد حمایت این کشور تحت فشار قرار می گیرد. به نظر می رسد که پس از این رخداد، اسرائیل مجبور به ترک شهرک های اشغالی، عقب نشینی از کرانه باختری و نوار غزه شده و مرزهای این کشور به کمترین حد خود می رسد و پس از سال ها، سرانجام کشور مستقل فلسطینی تشکیل می شود. البته در بازی اشاره ای به این موضوع نمی شود که این رخداد با جنگ همراه بوده یا به صورت مسالمت آمیز صورت گرفته است.



منابع:
سایت اصلی بازی Homefront
سایت اصلی استودیوی بازی سازی Kaos Studios
سایت وعده صادق
سایت پورتال نور
سایت ویکی پدیای فارسی
سایت ویکی پدیای انگلیسی
سایت مرجع هوانوردی و هوافضای پارسی
خبرگزاری ایسنا
سایت خبر آنلاین
خبرگزاری فارس
پایگاه خبری تحلیلی رویش
اسلام تایمز
سایت جنگ افزار
روزنامه آسیا
روزنامه ایران
روزنامه همشهری
همشهری آنلاین
سایت شبکه خبر


  • نویسنده: محمود بلالی
  • vgpostmortem.ir

نقدی بر بازی رایانه ای Gun Disassembly / سلاح های کشنده، بازیچه دست بچه ها! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
متأسفانه زمانی که صحبت از بازی‌های رایانه ای و مسائل پیرامون آن می‌شود، اذهان عمومی (افراد بی اطلاع) بلافاصله به سمت سرگرمی و بازی‌های کودکانه سوق پیدا می‌کنند! و این موضوع زمانی دردناک‌تر می‌شود که می‌بینیم چنین دیدگاهی در مورد مسئولان بیشتر نمود پیدا می‌کند. اما افراد آگاه در این حوزه به خوبی می‌دانند که دیگر، بازی‌های رایانه ای تنها سرگرمی‌های پرکننده اوقات فراغت کودکان نیستند و این روزها به ابزار تبلیغاتی مهم و تأثیرگذاری در دنیا تبدیل شده‌اند که گهگاه علاوه بر پیش بینی اوضاع آینده جهان! می‌توانند به عنوان یک موضوع جریان ساز نیز عمل کنند.

 نقدی بر بازی رایانه ای Gun Disassembly / سلاح های کشنده، بازیچه دست بچه ها! +تصاویر


در کنار این قابلیت‌های بالای بازی‌های رایانه ای، می‌توان از آن‌ها به عنوان یک منبع آموزشی عالی نیز بهره برد. مثلاً می‌توان به کمک یک بازی به کودکان آشپزی آموخت یا برای افرادی که قصد سفر به نقاط مختلف جهان را دارند، کلاس آموزش زبان برگزار کرد. اما آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که همین بازی‌های آموزشی می‌توانند تروریست و آدمکش هم تعلیم دهند! پس از آن که نسل جدید تلفن‌های همراه و تبلت ها با کاربردهای بسیار متنوع به بازار عرضه شدند، شرکت‌های مختلف تولید کننده نرم افزار، اقدام به عرضه محصولات متنوعی برای آن‌ها کردند که باعث شدند خیلی زود جایی در کنار رایانه‌های شخصی برای خود باز کنند و حتی در مواردی جایگزینی برای آن‌ها محسوب شوند.

01

کتاب‌خوانی الکترونیکی، امکان تایپ و نکته برداری، عکاسی با وضوح عالی، بهره‌وری از بازی‌هایی با کیفیت‌های بسیار بالا و جذاب، استفاده وسیع از خدمات آنلاین و... تنها بخشی از کارایی‌های تلفن‌های همراه و تبلت های جدید به شمار می‌روند. در همین بین، برخی از شرکت‌های تولید کننده بازی و نرم افزار هم از این قابلیت‌ها سوء استفاده کرده و با تولید محصولاتی هدفمند و جهت دار، سعی در دستیابی به اهدافی خاص دارند. از جمله این تولیدکنندگان، شرکت Noble Empire Limited است که در اقدامی تأمل برانگیز ساخت سری بازی‌هایی با عنوان "جداسازی قطعات سلاح" (Gun Disassembly) را برای رایانه‌های شخصی و گوشی‌های همراه (Android و iOS) در دستور کار خود قرار داد.

05

درباره این شرکت و مدیران و افراد مشغول به کار در آن، اطلاعات بسیار کمی وجود دارد و تقریباً می‌توان ادعا کرد که هیچ ردی از آن‌ها نیست! اما با توجه به نحوه عملکرد آن‌ها در تولید بازی Gun Disassembly می‌توان حدس زد که کارمندان آن را گروهی از افراد نظامی بسیار ماهر و کارکشته تشکیل می‌دهند. شاهد این موضوع هم پیام تسلیتی است که در تالار سایت این شرکت در مورد مرگ یکی از همکارانشان به نام کریس کایل (Chris Kyle)، تک تیرانداز نخبه ارتش آمریکا درج شده است. 

وجود چنین فردی در تیم سازنده بازی واقعاً جای تأمل و تفکر بسیار دارد، خصوصاً وقتی می‌خوانیم که:

CHRIS KYLE

"کریستوفر اسکات کایل (۱۹۷۴-۲ فبریه ۲۰۱۳) از اعضای یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا و قاتل‌ترین تک تیرانداز در تاریخ نظامی این کشور با ۱۶۰ قتل تأیید شده (۲۵۵ قتل مورد ادعا) است، اگر چه پنتاگون این اطلاعات را منتشر نکرده است. او در ۲ فبریه ۲۰۱۳ در تگزاس مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. کایل در جریان جنگ دوم عراق، چهار بار به این کشور اعزام شد و به ‌دفعات مدال‌های ستاره نقره‌ای دریافت کرد. شورشیان عراق به او لقب «شیطان رمادی» دادند و برای سرش جایزه تعیین کردند. او دو بار مورد اصابت گلوله و ۶ بار مورد حمله دستگاه انفجاری ابداعی قرار گرفت. کایل در سال ۲۰۰۹ از نیروی دریایی آمریکا جدا شد تا با خانواده‌اش زندگی کند، ولی با نوشتن کتابی پرفروش از زندگی خود، در تیررس رسانه‌ها باقی ماند. وی در گفتگویی بیان کرده بود که دشمنان آمریکا وحشی هستند: "وظیفه من کشتن دشمن است و هیچ پشیمانی‌ای بابت این کار ندارم. تنها ناراحتی من، این است که می‌توانستم جان بسیاری از هم‌رزمانم را نجات دهم، اما موفق به این کار نشدم. من آدم خامی نیستم و از دید رمانتیک و احساسی به جنگ نگاه نمی‌کنم. خاطرات بسیار ناراحت کننده‌ای از جنگ دارم، ولی پیش وجدانم راحت هستم."

02

توجه داشته باشید که این فرد یکی از همکاران شرکت Noble Empire Limited در تولید بازی بوده است!! موضوع بازی Gun Disassembly در واقع آموزش دقیق و مو به موی چگونگی باز کردن قطعات انواع مختلف اسلحه‌ و جمع آوری مجدد آن‌هاست! بدین صورت که بازیکن با انتخاب یک سلاح، ضمن کسب اطلاع دقیق از تاریخ ساخت، کشور سازنده و قابلیت‌های فنی آن، با چگونگی باز کردن قطعات (حتی ریزترین ها) و دوباره سرهم کردن آن‌ها آشنا می‌شود و این عمل را بارها و بارها تکرار کرده تا تمام مراحل به طور کامل ملکه ذهنش شوند. نصب این بازی بسیار ساده بوده و بازیکن می‌تواند به راحتی آن را روی گوشی تلفن همراه و یا تبلت خود نصب کرده و مانند یک مربی ماهر و کارکشته از آن آموزش ببیند! و بعد در مسابقات آنلاین آن با سایر رقبا در سراسر جهان مسابقه دهد! حال سؤال این است که چرا چنین بازی ای (نرم افزاری) باید تولید شود؟ آیا باز کردن و جمع آوری قطعات سلاح، آموزش نواخت تیر و کنترل عملکرد آن‌ها با کمک اشعه ایکس را می‌توان یک سرگرمی عمومی دانست؟ این بازی به قدری دقیق و ساده کار شده که کاربر آن می‌تواند حتی بدون کمترین سواد از سلاح و فقط با استفاده از مراحل قدم به قدم آن، اقدام به فراگیری کار با سلاح‌های مختلف نماید.
حال بیایید از منظری دیگر به این به-اصطلاح بازی توجه کنیم:

03

این روزها در کشورهایی مانند آمریکا که حمل سلاح امری قانونی محسوب می‌شود و کوچک و بزرگ سلاح با خود حمل می‌کنند، داشتن این نرم افزار می‌تواند چه کاربردهایی (پیامدهایی) برای حاملان سلاح داشته باشد. برای افرادی که قصد سرقت از بانک‌ها را دارند، چطور؟ برای تروریست‌هایی که این روزها از شرق و غرب راهی عراق و سوریه می‌شوند و دست به جنایت می‌زنند، چطور؟

آیا این بهترین روش برای آموزش از راه دور تروریست‌ها، آن هم بدون گذاشتن کمترین رد پا نیست؟ نکته زمانی جالب تر می‌شود که ارتش عراق فاش می‌کند که در کشفیات خود از تروریست‌ها، گوشی‌هایی بدست آورده که روی آن‌ها این بازی نصب شده بوده!

04

آیا این موضوع قابل بررسی و تحقیق نیست؟ اگر نمی‌خواهید که فرزندانتان در آینده افرادی خشن و سنگدل بار بیایند، بیایید با فکر و درایت برایشان بازی‌ انتخاب کنیم و به صرف سرگرمی، اجازه استفاده از هر نرم افزاری را به آن‌ها ندهیم.

  • محمود بلالی
  • vgpostmortem.ir

ذهن کودکان در اسارت سازندگان انیمیشن‎ +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
تولیدکنندگان انیمیشن، اهداف سیاست‎مداران را در تولیدات خود در نظر می‎گیرند. اینجاست که ماهیت هنر و سرگرمی، رنگی ایدئولوژیک به خود می‎گیرد. آن‌ها با تولیدات خود، به تسخیر ذهن و روح مخاطبان می‎پردازند و افکار، اعتقادات و سبک زندگی غربی را برای مخاطب خردسال به ارمغان می‎آورند. هدف اصلی آن‌ها استعمار ذهن انسان‎هاست.

ذهن کودکان در اسارت سازندگان انیمیشن‎ +تصاویر

 

امروزه صنعت انیمیشن‌سازی در دنیا جایگاه ویژه‎ای پیدا کرده است و به موازات صنعت سینما و یا با گامی پیشتازانه‌تر از آن، سعی در القای پیام‎های خود به ذهن و فکر کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان دارد.

 

در این میان، کمپانی‌های مشهور سازنده‌ی انیمیشن دنیا همچون والت ‌دیزنی، استودیو پیکسار، دریم ورکس و چند کمپانی محدود دیگر هستند که مشخص می‎کنند نسل بعدی راجع به موضوعات گوناگون چطور باید بیندیشند، در برابر مسائل و مشکلات چه راه‌حلی را برگزینند و در نهایت اینکه کدام دسته از اعتقادات باید درون آن‌ها جای گیرد و درونی شود.


با توجه به اینکه کودکان امروز مقدار زیادی از وقت خود را پای دیدن این انیمیشن‎ها می‎گذارند، می‌‎توان گفت این محصولات نقش مهمی در شکل‎گیری شخصیت، افکار و اعتقادات فردی و حتی جامعه‎پذیری این قشر برعهده دارند.


تولیدکنندگان این محصولات رسانه‎ای، با صرف مبالغ قابل توجهی برای ساخت تولیدات خود، از راه‎های گوناگون و از طرق ارتباطی مختلف پیام‎های مدنظر را در محصول خود می‎گنجانند، آن‎ها در مسیر دستیابی به اهداف خود کوچک و بزرگ نمی‎شناسند و تنها به القا و اقناع پیام می‎اندیشند؛ چراکه ماهیت این کمپانی‎ها بدین‎گونه است.

 

 

 


این کمپانی ها اهداف سیاست‎مداران را در تولیدات خود در نظر می‎گیرند، اینجاست که ماهیت هنر و سرگرمی، رنگی ایدئولوژیک به خود می‎گیرد. این تولیدکنندگان با تولیدات خود به تسخیر ذهن و روح مخاطبان خود می‎پردازند. افکار، اعتقادات و سبک زندگی غربی را برای مخاطب خردسال به ارمغان می‎آورند. این موضوع (یعنی جنگ نرم و یا به عبارتی استعمار ذهن انسان‎ها) زمانی از استراتژی‎های پنهان سیاست‎مداران جهان بود، اما اکنون که دیگر تولیدکنندگان ذائقه‌ی مخاطبان خود را شکل داده و آن‎ها را به محصولات خود وابسته کرده‎اند، به‌طور آشکارا در کلام سیاست‎مداران تکرار و تکرار می‎شود. سیاست‎مداران آمریکایی و اسرائیلی دائماً بر اهمیت این دسته از تولیدات تأکید می‎کنند.


اوباما در بازدید از کمپانی دریم ورکس (یکی از کمپانی‎های مشهور انیمیشن‎سازی) بیان می‎کند: «هالیوود نقشی اساسی در اشاعه‌ی ارزش‌های فرهنگ آمریکایی و همچنین شکل‌دهی یک فرهنگ جهانی دارد. چه باور کنید و چه نکنید، هالیوود و صنعت سرگرمی، از برخی جهات، بخشی از دیپلماسی آمریکاست. صنعت سرگرمی بخش بزرگی از صادرات کشور ما را در بر می‌گیرد. این درست‌‌ همان چیزی است که ما را از دیگران متمایز می‌کند و ما را به یک قدرت جهانی تبدیل می‌کند. شما می‌توانید در عین حال، در هر جایی از این کره‌ی خاکی حضور داشته باشید، همچون لحظه‌ای که کودکی را در آن سوی دنیا در حالی می‌بینید که یک تی‌شرت با تصویر انیمیشن ماداگاسکار به تن کرده است و به زبان او سخن بگویید و او شما را بفهمد. در حالی‌ که مردم دیگر کشورهای دنیا از این زبان مشترک خبر ندارند.»[1]


شیمون پرز نیز در بازدید از همین کمپانی مشهور (دریم ورکس) بیان می‎کند: «نباید ارتباط حیاتی میان هالیوود و آموزش را نادیده گرفت و باید بدانید که کودکان بیش از سیاست‌مداران به بازیگران اعتقاد دارند... شما فعالان آموزش و پرورش هستید و نه فقط فعالان صنعت سینما و با کمک فعالیت‌های شما و اعتمادی که شما به وجود می‌آورید، می‌توانید تأثیرگذار باشید... اسرائیل علاقه‌مند است که شما پیام‌های مهمی را به مردم و کودکان برسانید.»[2]

 

 

 


بنابراین امروزه نمی‎توان تولیدات کمپانی‎های انیمیشن‎سازی را تنها در حد یک محصول سرگرم‎کننده‌ی کودکانه دانست، بلکه باید به ایدئولوژی پنهان در آن اذعان و اعتقاد داشت، اما باید دانست که ایدئولوژی به شکل ناب خود، در کار هنری بیان نمی‎شود و کار هنری حامل منفعل ایدئولوژی نیست. بلکه خود اثر هنری نیز ایدئولوژی را هماهنگ با قواعد و قراردادهای تولید هنری معاصر، در قالب زیبایی‌شناختی بازسازی می‎کند.[3] بنابراین در بحث انیمیشن نیز ایدئولوژی سازندگان آن در قالب داستان و زبانی کودکانه بیان می‎شود تا برای این دسته از مخاطبان ملموس و اقناع‌کننده باشد و این بزرگ‌سالان هستند که باید با نگاه تحلیلی، این محصولات را مورد ارزیابی قرار دهند و خوراک فکری نسل آینده را بی‎محابا در اختیارش قرار ندهند و از ابتدا آموزش نقد و ارزیابی این محصولات را به فرزندان خود بدهند و نگاه منفعلانه را به نگاه منتقدانه بدل کنند.


بنابراین به برخی از استراتژی‎های اصلی کمپانی‎های انیمیشن‎سازی در تولیدات اخیرشان اشاره خواهد شد:

جا‌به‌جایی مفهوم زشتی و زیبایی مسئله‎ای است که هدف بسیاری از انیمیشن‎ها شده است. سازندگان سعی دارند که زشتی را جایگزین زیبایی کنند. امروزه اغلب انیمیشن‌ها شخصیت‎هایی دارند که با معیارهای مخاطبان بزرگ‌سال، چهره‎ای زشت و زننده دارند، اما همین شخصیت‎ها در نظر مخاطب خردسال زشت تلقی نمی‎شوند. این نشان از موفقیت تولیدکنندگان این آثار دارد؛ چراکه به‌خوبی توانسته‌اند در مفهوم زشتی و زیبایی خلط کنند و ذائقه‌ی این دسته از مخاطبان را آن‌گونه که خواستار آن بوده‎اند، تغییر دهند.


رویکرد دیگری که در انیمیشن‎ها بسیار بر آن تأکید می‎شود، رویکرد پوزیتیویستی است که نشئت‌‌گرفته از اندیشه‎ها و سبک فکری غربی است. پوزیتیویست به معنای حسی‎گرایی و اصالت دادن به حس مدنظر است.


رابرت لوپز یکی از افرادی است که به‌عنوان آهنگ‌ساز در کمپانی والت دیزنی حضور دارد. او می‎گوید: «ذکر نام خدا و به‌طور کلی استفاده از مضامین دینی در محصولات والت دیزنی کاملاً ممنوع است.»[4]

 

 

 


باید توجه کرد که برخی انیمیشن‎ها به‌گونه‎ای امور ماورایی از جمله خدا را زیر سؤال می‎برند و با کالبد بخشیدن به امور ماورایی، آن‎ها را به عالم ملموس حسی وارد می‎نمایند و اینجاست که مخاطب خردسال را سردرگم می‎نمایند.


مفهوم قهرمان و قهرمان‎پردازی در انیمیشن‎ها مسئله‌ی دیگری است که اگر نگوییم در تک‌تک انیمیشن‎ها، در بسیاری از آن‎ها بر آن تأکید شده است. کمپانی‎های انیمیشن‎سازی می‎کوشند تا برای نسل بعدی، قهرمان‎سازی کنند و در آینده این قهرمان‎های ساختگی، الگوی آنان در مراحل مختلف زندگی شوند.


مسئله‌ی مهم دیگر، مطرح کردن روابط آزاد و زیر پا گذاشتن اخلاق و شکستن برخی از حریم‎ها نزد مخاطبان خردسال است. کمپانی‎های انیمیشن‎سازی روزبه‌روز بر اشارات و کنایات اروتیک در محصولات خود می‎افزایند و با این اشارات، کودک را از فضای پاک کودکانه بیرون می‎آورند و دغدغه‎هایی فراتر از سن او برایش ایجاد می‎نماید که این موضوع در نهایت می‎تواند منجر به انحرافات اخلاقی در میان آنان شود.

نتیجه‎گیری
با توجه به مطالبی که بیان شد، در وهله‌ی اول لزوم نظارت مسئولین به مقوله‌ی پخش و دوبله‌ی انیمیشن‎های خارجی و در وهله‌ی بعدی، لزوم نظارت هرچه بیشتر والدین بر محصولات سرگرم‎کننده فرزندان، روشن گردید.

در این راستا، مسئولان می‎بایست با نظارت دقیق بر محتوای انیمیشن‎های وارداتی، از مواجهه‌ی نسل آینده با محتواهای مخرب جلوگیری کنند و والدین نیز باید تلاش کنند تا در سن خردسالی، محصولات گزینش‌شده و مناسب در اختیار کودک قرار گیرد تا ذائقه‌ی او جهت‎دهی شود و در نوجوانی نیز نگاه انتقادی و تحلیلی به او آموخته شود. این‌گونه تا حدی می‎توان نسل آینده، که همین کودکان امروز ما هستند را از آسیب‎های جدی این محصولات رسانه‎ای این عصر در امان داشت.

به امید روزی که قهرمان کودکان ما از جنس قهرمانان این مرزوبوم شوند و محصولات رسانه‎ای تولیدشده در داخل بتوانند در رقابت با تولیدات غرب پیروز میدان شوند و هدایت افکار و ذهن کودکانمان را خود به دست گیریم.(*)


*فاطمه موسوی؛کارشناس مسائل فرهنگی

[1]. رجا نیوز:  http://rajanews.com/detail.asp?id=184054
[2]. مشرق‌نیوز:  http://www.mashreghnews.ir/fa/news/291618/
[3]. ولف، جانت (1367)، تولید اجتماعی هنر، ترجمه‌ی نیره توکلی، تهران، نشر مرکز.
[4]. سایت خانه‌ی انیمیشن.

  برهان

تحلیلی بر فیلم Noah / پیامبری که هالیوود مبعوث کرد! +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

سال هاست که غرب سعی دارد تا با استفاده از امکانات وسیع رسانه ای خود باورهای مردم را دستخوش تغییر کرده و تعریف و تعبیر جدیدی از آن ها را ارایه نماید. علت این اتفاق را می توان در بهره وری غرب از چگونگی نگاه عمومی مردم به یک موضوع خاص و میزان باور آن ها به آن موضوع (و اعتماد به تعریف و تعبیر غرب از آن) جستجو کرد. در این میان باور جهانی مردم به انبیاء الهی و کلیت و ماهیت دین، از جمله نکاتی هستند که غرب به طور جدی روی آن ها دست گذاشته و سعی دارد تا این نگاه جهانی را بنا به اقتضای خواسته های نامشروع خود دستخوش تغییر کرده و با ارایه تعبیر و تفسیر جدید (پوچ و دروغین) نقش خداوند، دین و رسالت انبیاء در شکل گیری آن را کم رنگ کند تا بدین ترتیب نقش منجی گری خود را حقیقی جلوه داده و سیطره خود بر اقوام مختلف را گسترش دهد. 


ساخت فیلم های مختلف از زندگی انبیاء در مقاطع زمانی متفاوت و نمایش پر از تحریف رسالت آن ها، از جمله فعالیت های جدی غرب در این زمینه به شمار می روند که باعث شده اند تا باورهای جهانی و عمومی مردم در رابطه با صالحترین بندگان خدا را دچار تشویش و گمراهی نماید. مثلاً، متاسفانه در کشور ما اکثر مردم عامه، حضرت موسی (ع) را با فیلم ده فرمان می شناسند، یا فیلم هایی نظیر کتاب آفرینش، مصائب مسیح، یوسف و زولیخا و... عامل شناخت دیگر انبیاء الهی هستند.
حال یکبار دیگر غرب با استفاده از همین نسخه آزمایش شده پای به این عرصه گذاشته تا بنا به اقتضای سیاست امروز خود، تصویری موهون و دروغین از انبیای اللهی به جهان ارایه کند و برای این منظور اینبار کارگردان یهودی الاصل و بدنامی چون آرنوفسکی را انتخاب نموده است.
کارگردانی که سابقاً جاسوس موساد بوده و بعد به عنوان یک فیلمساز فیلسوف و روشنفکر، با تحریف ادیان آسمانی، نوع دیگری از خدمات خود به اسراییل و غرب را ارایه می نماید. وی که در کارنامه کاری خود ساخت فیلم هایی مانند پی (Pi)، سرچشمه (The Fountain)، مرثیه ای برای یک رویا (Requiem for a Dream) و قوی سیاه (Black Swan) را دارد، اینبار به سراغ روایت زندگی و رسالت حضرت نوح نبی (ع) رفته است.

Anar


داستان فیلم در ابتدا با روایت کلی ماجرای زندگی حضرت آدم و همسرش (توجه داشته باشید که نام حوا در قرآن ذکر نشده و این نام در تورات آمده است) و سپس قتل هابیل به دست قابیل و فرار وی به سمت شرق-محل سقوط فرشتگان- از زبان لِمِک، پدر حضرت نوح آغاز می شود.
* توجه داشته باشید که طبق داستان، قابیل پس از ارتکاب به قتل به شرق می گریزد! این که منظور از شرق کجاست و آرنوفسکی بر اساس کدامین منبع چنین ادعایی کرده، جای سوال دارد؟

Mar


لِمِک برای نوح کوچک توضیح می دهد که آن ها از نسل دیگر فرزند آدم، یعنی شیث هستند و درواقع وارثان خوبی و نگهبانان آفرینش در مقابل شهرهای مملو از پلیدی وارثان قابیل به شمار می روند. همچنین او به نوح توضیح می دهد که طبق آیین موروثی خوبان، این وظیفه از آدم به شیث، سپس به ادریس، قینان (کنعان)، مهلئلیل، متوشالح، لِمِک و حالا به نوح منتقل می شود.

Derakht


* در اینجا آرنوفسکی از چندین نبی گرانقدر به عنوان اجداد حضرت نوح نام می برد. حال ببینیم که این افراد چه کسانی هستند:

شیث نبی:
و خداوند تبارک فرمود:
ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُونَ
سپس پیامبران خود را پى‏درپى فرستادیم. هر بار كه پیامبرى به سوى امتش آمد تكذیبش كردند، ما نیز آنها را از پى یكدیگر هلاك نمودیم و آنها را عبرت‏ها و داستان‏ها كردیم. پس نابود باد قومى كه ایمان نمى‏آورند
(سوره مؤمنون : 44)
اولین کسى که بعد از رحلت آدم (ع) به مقام پیامبرى نائل آمد، حضرت شیث بود. او وصى و جانشین آدم شد و امانت هاى الهى و صحیفه هایى که از جانب خداوند نازل شده و جمعاً بیست و یک صحیفه بود، دریافت و جمع آورى و منظم نمود و سپس به نشر آن تعالیم و هدایت و راهنمائى فرزندان آدم که رفته رفته جمعیت قابل ملاحظه‌اى را تشکیل می‌دادند کمر بست.
آدم پس از گذراندن عمرى طولانى، احساس کسالت و ناتوانى کرد، سپس به فرزندش شیث گفت : پسرم، زمان مرگ من نزدیک شده و اینک من مریض و ناتوانم و خداوند به من دستور داده که تو را وصى خود قرار دهم و ودیعه‌هاى او را به امانت نزد تو بگذارم. اینک وصیت نامه من که شامل آثار علمى و نام بزرگ خداوند است، زیر سر من است. وقتى من از دنیا رفتم آن را بردار و کسى را نیز از آن مطلع مکن.
در وصیت نامه من تمام مسائلى که به آن نیازمند شوى، چه در امور دینى و چه در مسائل دنیوى ثبت و ضبط شده است. (حالا این روش انتقال رسالت را با روشی که آرنوفسکی تصویر کرده است مقایسه کنید!)
پسرم، در این لحظات که بیمارى و رنج بر من غلبه کرده ، میل دارم از میوه‌هاى بهشتى ، تناول کنم .
از دامنه کوه بالا برو و هر یک از فرشتگان را دیدى سلام مرا به او برسان و بگو: پدرم مریض است و از شما می‌خواهد کمى از میوه‌هاى بهشتى براى او هدیه بفرستید.
شیث به دامنه کوهستانى که در آن منطقه بود، بالا رفت تا براى پدر، میوه‌اى بدست آورد.
در بین راه جبرئیل را با گروهى از فرشتگان دید، جبرئیل بر او سلام کرد و پرسید: کجا می‌روى ؟
گفت : پدرم مریض شده و از من خواسته است مقدارى از میوه‌هاى بهشتى ، از فرشتگان به رسم هدیه بگیرم و اینک براى این منظور به کوه آمده‌ام.
جبرئیل گفت : خداوند به تو صبر و اجر عنایت کند پدرت چشم از جهان پوشید و به عالم ابدى پیوست. آنگاه همگى کنار جسد آدم آمدند. فرشتگان به فرمان پروردگار بدن او را غسل داده و براى نماز آماده ساخته بودند.
شیث جلو ایستاد و نمازى با پنج تکبیر، به همان شیوه‌اى که خداوند در دین اسلام مقرر فرموده و تا روز رستاخیز این شیوه ادامه خواهد یافت، بر جنازه آدم خواند.
سپس جنازه او را طبق راهنمائى جبرئیل ، با احترام و تجلیل فراوان به خاک سپردند و شیث در غم از دست دادن پدر بی‌تابى می‌کرد. جبرئیل او را دلداری داد و به ادامه زندگى و انجام وظیفه پیامبرى تشویق نمود.
شیث بیش از هزار سال زندگى کرد و همواره با جبرئیل و فرشتگان الهى در ارتباط بود و وحى خداوندى را دریافت و به مردم ابلاغ می‌‌کرد. بر اساس ‍ سنت تغییر ناپذیر آفرینش، دوران زندگى شیث به سر آمد و به دستور خداوند، ادریس را که از بهترین نواده‌هاى آدم بود، به جانشینى برگزید و امانت های نبوت را به او سپرد. (بحارالانوار، جلد 11، صفحه 257، 260، 262)

ادریس نبی:
حضرت ادریس(ع) پس از آدم و شیث (ع) به مقام پیامبری برگزیده شد. او همواره مردم را به پرستش خدای یگانه و دوری ازگناه دعوت می کرد و پیروانش را به ظهور پیامبران بعدی، به ویژه خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص)، بشارت می داد.
در نام این پیامبراختلاف است. گروهی نامش را اخنوع و لقبش را ادریس دانسته اند. دسته ای وی را «اوزریس» خوانده، ادریس را معرف این نام شمرده اند. جمعی معتقدند نامش در تورات «اخنوع» یا «خنوع» است و «هرمس الهرامسه» و «مثلث النعمه » و «المثلث» لقب داده اند، زیرا ملک و حکیم و نبی بوده است.
علامه طباطبایی (ره) در این باره می فرماید:
نام ایشان به زبان یونانی طرمیس بود که در زبان عربی اخنوع گفته می شود. اما بعضی دیگر می گویند: در زبان یونانی به ایشان ارمیس می گویند که درزبان عربی هرمس گفته می شود و خداوند عزوجل هم در کتاب قرآن ایشان را ادریس نامید.
حضرت ادریس (ع) از جمله پیامبرانى است که در قرآن، از آنان یاد شده است خداى سبحان فرمود:
وَإِسْمعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَاالْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصّابِرِینَ»؛
وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیّاً * وَرَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیّاً»
قرآن، وى را به صفاتى، چون صبر و راستگویى و برخوردار از مقام برجسته، توصیف فرموده است. خلاصه نظر دانشمندان در باره وى این است که او نخستین پیامبرى بود که جبرئیل(ع) براى ارشاد و هدایت نسل (قابیل) بر او وحى نازل کرد تا از طغیان و سرکشى و کفر خویش دست برداشته و به پیشگاه خداوند توبه نمایند و طبق دستوراتِ آیین او زندگى کنند.
ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام «متوشالح» و «ناخورا» و «حرقاسیل» در کتاب ها ذکر شده است. وی از مصر بیرون رفت و در زمین گردش کرد و سپس به آن سرزمین بازگشت، [سرانجام‏] خداوند او را در هشتادو دو سالگى به نزد خود بالا برد.

قینان (کنعان):
قینان یا کنعان پسر انوش و نواده شیث، پسر آدم بود. او هنگامی که انوش نود سال داشت، زاده شد. قینان در هفتادسالگی صاحب نخستین فرزندش مهللئیل شد. وی پسران و دختران دیگری داشت که نامشان در تورات نیامده‌است. او در ۹۱۰ سالگی درگذشت. نام قینان در نسب‌نامه حضرت عیسی (ع) و نیز حضرت محمد (ص) ذکر شده است.

مهلئلیل:
پسر قینان و نوه انوش بود و نسبش به شیث، پسر آدم می‌رسید. مهلئلیل پدر یارد و جد خنوخ بود. وی هشتصد و نود و پنج سال زندگانی کرد. نخستین رویای خنوخ در خانه پدربزرگش مهلئلیل بوده است. نام مهلئلیل در نسب‌نامه حضرت عیسی (ع) و نیز حضرت محمد (ص) ذکر شده است.

متوشالح:
متوشالح پسر خنوخ و پدر لمک و جد اعلای نوح است. طوفان نوح هم‌زمان با مرگ او بود. متوشالح در سن ۹۶۹ سالگی درگذشت. او در بین شخصیت‌های عهد عتیق بیشترین عمر را کرده‌است. نام متوشالح در نسب‌نامه حضرت عیسی (ع) و نیز حضرت محمد (ص) ذکر شده است.

Lamek-2

لِمِک:
لِمِک، پسر مَتْوشَالح و نسل پنجم از شیث است. او دو زن به نام‌های عاده (به معنی سپیده) و سلاه (به معنی سایه) و چهار فرزند پسر به نام‌های یوبال (نوازنده بربط و نی)، توبال (سازنده آلات مسی و آهنی)، یابال (خیمه‌نشین رمه‌دار) و نوح (سرخوشی) داشت. بر اساس کتاب پیدایش عهد عتیق هنگام تولد نوح، لمک به فرزندانش گفت که لعنتی که آدم بر این جهان آورده با این پسرم پایان می‌پذیرد. (منظور لمک از پایان جهان، پایان بدی و شر بوده، نه پایان حیات انسان! عقیده نادرستی که در فیلم به آن اشاره می شود.)
در برخی متون یهودی، به کشتن لمک اشاره شده ‌است اما در تورات به این موضوع اشاره‌ای نشده‌ است. (توجه کنید که قتل لمک در تورات ذکر نشده و فقط در برخی کتب نامعتبر به این موضوع اشاره شده است. حال ببینید منابع این فیلم تا چه حد معتبر هستند!)

Lamek

ادامه داستان:
لِمِک به عنوان مراسم انتقال عهد! پوست ماری را -که جزو میراثش محسوب می شود- به دور دستش پیچیده و انگشت خود را به سبک تابلوی آفرینش میکل آنژ! به انگشت نوح نزدیک می کند (درمورد پوست مار و کابرد آن در این فیلم در ادامه توضیح خواهم داد)، اما در آخرین لحظه صدای فریاد و هیاهوی مردانی که به آن سمت می آمدند، این مراسم را نیمه تمام باقی می گذارد!
صدا مربوط به فردی به نام توبال کین و افرادش بود که برای فتح قلمروی بیشتر وارد سرزمین تحت کنترل لِمِک شده اند. لِمِک از آن ها درخواست می کند که از زمین های خداوند بیرون بروند و حرمت آن را نگه دارند، اما توبال کین با این منطق که خداوند مدت هاست بشریت را رها کرده و مردم او در شهر ها در گرسنگی به سر می برند، به معادن غنی زوهر در آنجا اشاره کرده و با کشتن لِمِک، همه آن ها را جزو اموال نسل قابیل بر می شمرد و همچنین پوست مار را نیز به عنوان غنیمت نزد خود نگه می دارد، غافل از این که نوح در تمام این مدت شاهد و ناظر همه این اتفاق ها است.

Ghare-Lamek

حال ببینیم توبال کین کیست:
نام او در کتاب سفر پیدایش 4:22 ذکر شده است. " ظله، زن ديگر لمک هم پسری زاييد که او را توبل قائن ناميدند. او کسی بود که کار ساختن آلات آهنی و مسی را شروع کرد. خواهر توبل قائن ، نَعمه نام داشت ."

درمورد این فرد در کتب مقدس تنها همین مقدار اطلاعات موجود است و در هیچ منبع معتبری از وی به عنوان پادشاه دوران حضرت نوح (ع) اسمی به میان نیامده است. حتی کتاب مقدس وی را برادر ناتنی حضرت نوح معرفی می کند! باز هم این سوال مطرح می شود که آرنوفسکی از کدامین منبع، به چنین اطلاعات معتبری دست پیدا کرده است!!

و اما مورد بعدی که در این فیلم بدان اشارات زیادی شده و نیاز به بررسی دارد، موضوع ماده ای آتش زا و ظاهراً پر بهایی به نام زوهر است.
درواقع بر خلاف آنچه در فیلم نمایش داده می شود، زوهر نام یک سنگ آتش زا نیست، بلکه نام کتابی از کتب کابالاست!
زوهر یا ظُهَر به معنی درخشندگی، نامی بر درخت زندگی و از مهم‌ترین کتاب‌های ادبیات قباله در یهودیت و تفسیری عرفانی بر تورات است که به زبان آرامی نگاشته شده‌است. کتاب زوهر به سبک الواح نوشته شده‌است و مشتمل بر هیجده صحیفه‌است که هر یک دربردارنده آرای عرفانی نویسنده آن است.

Zohar

تاریخچه ای کوتاه از کتاب زوهر
در قرن دوم میلادی، حدود ۱۸۰۰سال پیش، "رابی شیمعون بریوخای" ملقب به "راشبی" با پسرش، "رابی العاذار" در غار کوچک و تاریکی بنام "ایدرا ربا" در جنگلی که شهر "تسفات" را احاطه نموده و در دامنه کوه "میرون" قرار دارد، از قیصر روم پنهان شده بودند. (به شباهت زندگی آن ها با زندگی متوشالح در فیلم دقت کنید!)
آن ها طی ۱۳سال خود را آماده نگارش کتاب زوهر می کردند زیرا می دانستند، زوهر در آینده، چهرهً تاریخ را تغییر خواهد داد. سال ها در غار گذشت، "رابی شیمعون" و پسرش اصلاح روحانی خود را که بر آن ها واجب بود، کامل کرده و از آنجا خارج شدند.
۹ کابالیست برجسته، که پسرش یکی از آن ها بود، دور "رابی شیمعون" گرد آمده، با هم تعلیم و آموزش دیده و از درون هیجانات واحساسات بارز روحانی، مهمترین کتاب کابالیستی، یعنی زوهر مقدس را جمع آوری کرده و نوشتند.
یکی از شاگردان "رابی شیمعون"، به نام "رابی آبا" از جانب پروردگار محق استعداد مخصوصی در نگارش بود. او تنها کسی بود که می دانست الهامات و سخنان استاد بزرگش را به صورت خاصی که هم آشکار و هم پنهان باشد بنویسد. کتاب زوهر استعداد ایشان را اینگونه توصیف می کند: "فاش در راز"
حکایت است که: نوشته های زوهر را در غاری نزدیک "تسفات" دفن می کنند. صدها سال می گذرد و افراد بومی این نوشته ها را پیدا کرده و خوشحال از یافتن آن ها (چون در آن زمان کاغذ با ارزش بود)، از این کاغذها برای بسته بندی محصولاتشان شروع به استفاده می کنند. تا اینکه یکی از حکیمان که ماهی خریده بود، با تعجب زیاد متوجه ارزش بسیار گران نوشته های روی کاغذی که دور ماهی پیچیده بودند، می شود. بلافاصله تمام باقی مانده کاغذها را خریده و آن ها را به صورت کتاب در می آورد. اما آنچه که از کتاب زوهر باقی مانده بود، مقدار بسیار کمی از اصل آن بود. (توجه به مدفون بودن این کتاب و ماده معدنی درون فیلم هم قابل توجه است!) سپس کابالیست ها نسل به نسل، در اتاق های پنهانی شروع به آموزش آن کرده و از انتشارش برای مردم خودداری نمودند. آن ها فقط این کتاب را به یکدیگر می سپردند، و در دسترس عموم قرار نمی دادند، زیرا هنوز دوران پراکندگی به پایان نرسیده بود.
ازهزاران سال پیش صاحبان زوهر پیش بینی کرده و همچنین در زوهرنوشته شده: "برای اینکه آیندگان، طعم درخت زندگی (یعنی زوهر) را بچشند، با رحمت خداوند از پراکندگی نجات یافته و به رسالت نائل شوند". (سایت فارسی کابالا)
به نظر می رسد که آرنوفسکی با به کار بردن این نام بر یک سنگ آتش زا و پر بها، ارزش خاک و زمین را به وجود زوهر ارتباط داده است و بدین ترتیب دین خود را به آیین کابالا نیز ادا نموده است!

Gol

ادامه داستان
سپس داستان سال ها به پیش می رود، زمانی که نوح مردی حدوداً چهل ساله شده و سه فرزند به نام های سام، حام و یافث دارد.
او به همراه سام و حام مشغول جمع آوری آذوقه در طبیعت است که با سر و صدا و هیاهویی عجیب متوجه فرار حیوانی زخمی از دست سه شکارچی می شود (در این سکانس آرنوفسکی سعی کرده با نمایش حیوانی عجیب، بحث انقراض نسل برخی از موجودات را هم مطرح نماید.)
نوح به سراغ حیوان زخمی می رود، اما جراحت او کاری بوده و حیوان کشته می شود. شکارچیان به سراغ شکار خود می روند، اما با نوح درگیر شده و همگی کشته می شوند. نوح جنازه حیوان را در آتش - به روش تقدیم قربانی پیشینیان- می سوزاند و در مقابل پرسش حام که چرا انسان ها او را کشتند؟ توهم کسب قدرت از راه خوردن گوشت را مطرح می کند و آن ها را افرادی نادان نام می برد، زیرا فراموش کرده اند که قدرت فقط از آن خداست و از طرف او به بندگانش اعطا می شود (جالب است که بدانید خود آرنوفسکی فردی گیاه خوار است و شاید قراردادن چنین دیالوگی تا حد زیادی جزو عقاید شخصی وی باشد. زیرا خداوند همه چیز را با واسطه به بشر می دهد و کسب قدرت از طریق خوردن گوشت هم می تواند یکی از این واسطه ها باشد.)

Heyvane-Ajib


در همین زمان اتفاق عجیبی رخ می دهد و به همراه افتادن قطره ای آب از آسمان، گیاهی بلافاصله در زمین رشد کرده و گل می دهد! اتفاقی که نوح دلیل آن را متوجه نمی شود، اما او را به فکر وا می دارد (جالب است که پیامبر خدا تعبیر این اتفاق را نمی داند!)
شب هنگام نوح خواب عجیبی مشاهده می کند: زمین غرق در خون شده و سپس زیر آب غرق می شود!
نوح معنی و پیام این خواب را متوجه نمی شود، اما از طریق دیدن کوهی در خواب! به این نتیجه می رسد که پدر بزرگش، متوشالح هنوز زنده است و در آن کوه سکونت دارد.
پس تصمیم می گیرد با تمام اعضای خانواده خود به کوه رفته و متوشالح را پیدا کند و از او تعبیر این خواب را جویا شود. آن ها در طول راه به یکی از روستاهای غارت شده می رسند و در آنجا دختربچه ای زخمی به نام ایلا را می یابند. همسر نوح درصدد درمان دختر بر می آید که ناگهان با حمله غارتگران مواجه شده و به منطقه ممنوعه پناه می برند. جایی که غول ها (فرشتگان سقوط کرده) در آنجا سکنی دارند.

Golem-2


غول ها به رهبری سمی آزا (Samyaza) تصمیم می گیرند تا آن ها را نابود کنند، اما پس از شنیدن نام متوشالح و این که وی جد نوح است از این کار منصرف می شوند. اما به نوح هم در یافتن جدش کمکی نمی کنند، زیرا آن ها انسان ها را پلید و عامل بدبختی خود می دانند.
شب هنگام یکی از فرشتگان به نام مأجوج (Magog) به سراغ نوح و خانواده وی می آید و آن ها را به محل زندگی متوشالح هدایت می کند. او توضیح می دهد که در ابتدای خلقت آن ها شاهد خلقت آدم و حوا و عشق آن دو به یکدیگر بودند. او توضیح می دهد که آن ها پس از ماجرای اخراج آدم و حوا به زمین علی رغم ممنوعیت ورودشان به زمین، به دنبال آن ها آمده و به علت سرپیچی از فرامین خالق، هاله نور خود را از دست داده و در گل و لای زندانی می شوند. آن ها تمام اسرار خلقت را به انسان ها می آموزند، اما درعوض انسان ها به شکار آن ها روی می آورند و در نتیجه تعداد کمی از آن ها باقی می مانند و به شدت به انسان ها بدبین می مانند.

حال ببینیم ماجرای فرشتگان سقوط کرده از چه قرار است و از کجا نشأت می گیرد:
طبق دیدگاه صریح اسلام، فرشتگان، مخلوقاتی دارای عصمتند که از هرگونه لغزش و خطا مبرا هستند و بدون کوچکترین خسران و لغزشی به عبادت و اطاعت از فرامین خداوند متعال مشغولند. ما بر این باور قوی هستیم که درصورت لغزش فرشتگان و عدم عصمت آن ها، مقوله پیامبری و رسالت با مشکل مواجه خواهد شد. زیرا در اینصورت دیگر نمی توان به وحی ای که جبرئیل حامل آن است، اعتماد کافی داشت و این دیدگاه پایه گذار مقوله شرک آمیزی است که بارها و بارها در فیلم ها و بازی های رایانه ای تولید غرب شاهد ترویج آن هستیم.
متاسفانه در دیدگاه یهودیت، و به خصوص محتوی موجود در کتاب خنوخ، با فرشتگانی مواجه می شویم که در اثر لغزش و خطا از درگاه الهی رانده و به زمین گریخته اند! این فرشتگان (که تعداد آن ها 12 عدد ذکر شده) در زمین عامل برپایی فساد و جنایت شناخته می شوند و پس از شیطان (ابلیس)، به عنوان اصلی ترین دشمنان خدا از آن ها یاد می شود. آن ها همواره در جنگی پایان ناپذیر علیه خداوند و سایر فرشتگان مقرب درگاه شرکت دارند و هر از گاهی نبردی سخت و خونین میان آن ها در زمین درمی گیرد. چنین دیدگاه کفرآمیزی را می توان در فیلم هایی نظیر لژیون (Legion) و گابریل (Gabriel) نیز مشاهده کرد.

نظر قرآن کریم درمورد عصمت فرشتگان :
سوره تحریم، آیه 6:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْليکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگهاست نگه دارید آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند ( به طور کامل ) اجرا می نمایند!

سوره انبیاء، آیه 26:
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ
آن ها گفتند: خداوند رحمان فرزندی برای خود انتخاب کرده است! او منزه است ( از این عیب و نقص ) آن ها [فرشتگان] بندگان شایسته اویند.

سوره انبیاء، آیه ۲۷:
لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ
هرگز در سخن بر او پیشی نمی گیرند و ( پیوسته ) به فرمان او عمل می کنند.

انجیل و تورات هم آن ها را (فرشتگان سقوط کرده) اینگونه توصیف می کنند:
آیات متعددی از کتاب مقدس، نشانگر آنست که بعضی از فرشتگان شریر هستند. (دوم پطرس 2: 4)
علت شریر شمرده شدن آن ها، آن بوده که ایشان گناه کرده و بدین طریق، مقام و مسکن خود را ترک کردند. (دوم پطرس 2: 4، یهودا 6)

زمان سقوط فرشتگان
زمان سقوط فرشتگان نامعلوم است، ولی روشن است که سقوط آن ها قبل از سقوط انسان بوده، زیرا شیطان به صورت مار به باغ عدن وارد شد و حوا را فریب داد. (پیدایش 3: 1 – 3)

نتایج سقوط فرشتگان
آن ها قدوسیت اولیه خود را از دست دادند و از نظر ذات و رفتار فاسد شدند. (متی 10: 1، افسسیان 6: 11 و 12- مکاشفه 12: 9)
آنگونه که از کتاب مقدس بر می آید، فرشتگان شریر دارای سرنوشت یکسانی نبوده اند.
برخی از آن ها به جهنم افکنده شدند و در آنجا به زنجیر کشیده شده و تا روز داوری نهایی، نگهداری خواهند شد. (دوم پطرس 2: 4)
برخی دیگر آزاد ماندند و به مخالفت و ستیز با فرشتگان نیک می پردازند. (مکاشفه 12: 7)
در آینده روی زمین انداخته خواهند شد (مکاشفه 12: 8 – 9) و بعد از داوری شدن (اول قرنتیان 6: 3) به دریاچه آتش افکنده خواهند گردید. (متی 25: 41- دوم پطرس 2: 4- یهودا 6)
البته شیطان پیش از آنکه به دریاچه آتش افکنده شود مدت هزار سال در هاویه در بند خواهد بود (مکاشفه 20: 1 – 3 و 10)

دسته بندی فرشتگان سقوط کرده در مسیحیت و یهود
در چنین دیدگاهی این گروه از فرشتگان به دسته های مختلف طبقه بندی می شوند و هر یک سرنوشتی جدا در زمین پیدا می کنند:

دسته اول: فرشتگانی که در زندان نگهداری می شوند. در کتاب دوم پطرس 2: 4 و یهودا 6، ذکر آن ها به میان آمده است:
"آن ها گناه کردند و خدا آن ها را به جهنم انداخت تا برای داوری نگاه داشته شوند."

دسته دوم: فرشتگانی که آزاد هستند. این دسته غالبا همراه رئیسشان شیطان (متی 25: 41- مکاشفه 12: 7 - 9) یاد می شوند. مهمترین کار آن ها عبارتست از کمک به رهبرشان شیطان و مبارزه با فرشتگان نیکو و خصومت با قوم خدا و مقاصد الهی

دسته سوم: دیو نام دارند. از دیوها به طور مکرر در کتاب مقدس مخصوصا در اناجیل صحبت شده است. آن ها روح هستند (متی 8: 16) و غالبا روح پلید نامیده می شوند. (مرقس 9: 25)
آن ها تحت فرمانروایی شیطان کار می کنند. (لوقا 11: 15 – 19)
دیوها می توانند باعث ایجاد امراض جسمی مانند گنگی (متی 9: 32 و 33)، کوری (متی 12: 22) و به طور کلی صدمات جسمانی (مرقس 9: 18) و ... شوند.


ادامه داستان

Ghar


نوح به همراه سام به دیدن متوشالح که درون غاری زندگی می کند می روند و از او درمورد تعبیر خوابش سوال می کند و توضیح می دهد که نتوانسته بخشی از آن را ببیند. در نتیجه متوشالح با خوراندن ماده ای توهم زا به نوح، به او کمک می کند تا ادامه خوابش راببیند! (توجه کنید که متوشالح نبی، با کمک جادو همانند شامن ها عمل می کند. او فاقد هرگونه علم الهی نشان داده می شود و قدرت های او بیشتر شبیه به جادوگران است.)
نوح در خواب می بیند که خالق تصمیم دارد زمین را به وسیله آب نابود کند و او وظیفه دارد با ساخت یک کشتی، معصومیت، یعنی حیوانات را نجات دهد! زیرا آن ها تنها موجوداتی هستند که همانند زمان سکونت در بهشت زندگی می کنند! (توجه داشته باشید که در این فیلم نعوذوبالله عصمت به حیوانات نسبت داده می شود! آیا توهینی از این بالاتر سراغ دارید؟)
او ماجرای غرق شدن دنیا را با پدربزرگش درمیان می گذارد، اما متوشالح خاطرنشان می کند که پدرش نابودی بشر را با آتش پیش بینی کرده بوده و چیزی درمورد آب به او نگفته است! او بذری از درختان بهشتی به نوح می دهد و از او می خواهد آن را در خاک بکارد. نوح بذر را در خاک می کارد، اما حضور سمی آزا جان او و خانواده ش را به خطر می اندازد. وی همه ماجرا را برای سمی آزا توضیح می دهد اما او حرف های نوح را باور نمی کند، در این زمان ناگهان معجزه ای رخ داده و چشمه ای شروع به جوشیدن می کند. آب چشمه به پنج شاخه تقسیم شده و درون زمین پخش می شود.

Cheshmeh


در اثر این اتفاق بذر گیاه سبز شده و جنگلی انبوه پدید می آید و چوب لازم برای ساخت کشتی فراهم می شود. دیدن این صحنه موجب می شود که غول ها تصمیم به کمک به نوح بگیرند و در ساخت کشتی وی را یاری رسانند. (در اینباره در ادامه توضیح خواهم داد)
داستان به چندسال بعد می رود، زمانی که فرزندان نوح بزرگ شده اند و کار ساخت کشتی مراحل پایانی خود را سپری می کند. ظاهراً سام و ایلا با هم ازدواج کرده اند (در فیلم به این موضوع اشاره دقیقی نمی شود) و ایلا به دلیل زخم کهنه ای که در کودکی داشته عقیم شده است.
حام و یافث هم بزرگ شده اند و در کار ساخت کشتی به نوح کمک می کنند. پس از سال ها انتظار، سرانجام دسته اول حیوانات (پرندگان) وارد کشتی می شوند، اما علی رغم این موفقیت اوضاع در خانواده نوح چندان دلچسب نیست. حام به شدت خود را نیازمند یک همدم می بیند و نوح تمایلی به این موضوع ندارد! همین امر موجب می شود تا حام برای یافتن همدم به یکی از شهرها نزدیک شده و به شکلی اتفاقی با توبال کین و افرادش روبرو شود. 

Animal-3


توبال کین از حام خوشش می آید و او را به عضویت سربازان خود در می آورد و با هم نزد نوح می روند. نوح او را می شناسد و از پذیرش وی سرباز می زند. کین، نوح را تهدید می کند، ولی با دیدن غول ها از درگیری منصرف می شود.
او به صورت مخفیانه اقدام به تدارک لشکری بزرگ برای فتح کشتی می کند (ظاهراً به آذوقه درون کشتی چشم دوخته بود) و به این منظور دستور می دهد که غذا فقط درمیان افراد قوی که توان مبارزه دارند پخش شود.
این دستور موجب بروز شورش در شهر شده و غوغا و جنایاتی هولناک را به همراه می آورد. نوح به توصیه همسرش تصمیم می گیرد تا پیش از شروع توفان به شهر رفته و برای دو فرزند دیگر خود همسرانی بیابد! اما در آنجا با دیدن خوی توهش انسان ها به این نتیجه می رسد که خواست خداوند نابودی کامل نسل بشر است، نه رهایی آن ها. از همین رو دختری را که حام به وی علاقه داشته رها می کند و به همراه خانواده اش به درون کشتی پناه می برد (نکته مهم در این سکانس شباهت شیطان به خود نوح است. طوری که پس از این صحنه شاهد اعتراف نوح به عدم عصمت خود بوده و مدام خود را به دلیل گناهانش سرزنش می کند!)

Bad-Noah


زن نوح که از این واقعه دلگیر است مخفیانه نزد متوشالح رفته و از او می خواهد تا ناباروری ایلا را درمان کرده و به ادامه نسل نوح کمک نماید. متوشالح هم می پذیرد و ایلا را درمان می کند. در ادامه سایر گروه حیوانات هم وارد کشتی می شوند و همه چیز محیای سفر می شود.
ناگهان باران بسیار شدیدی شروع به باریدن کرده و همزمان با این رویداد، کین و افرادش به کشتی نوح حمله ور می شوند، اما با مقاومت شدید غول ها مواجه شده و دسته دسته کشته می شوند.

Ghargh-shodegan

البته آن ها در ادامه موفق به کشتن غول ها می شوند (غول ها پس از این فداکاری مورد لطف خالق قرار گرفته و به بهشت منتقل می شوند!)، اما فوران ناگهانی چشمه های آب مسیر ورود انسان ها به کشتی را سد می کند. (جالب است که طبق داستان قرآن نوح (ع) سال ها سعی کرد تا افراد قوم خود را برای سوار شدن به کشتی ترغیب نماید، اما  به جز تعداد اندکی (حدود 72 یا 80 نفر) تا آخرین لحظه هیچکس حاضر به این کار نشد. اما در فیلم مردم دسته دسته داوطلب سوار شدن به کشتی هستند، اما اینبار نوح به آن ها اجازه ورود نمی دهد!!)

Toofan


در این بین کین از فرصت پیش آمده استفاده کرده و مخفیانه وارد کشتی می شود، این درحالی است که حام شاهد این ماجراست! ( این هم تحریفی دیگر... طبق روایات اسلامی فقط افراد صالح و پاک در کشتی سوار می شوند، اما در این فیلم علاوه بر کین، حام و همسر نوح هم با آن ها همسفر هستند!)
ماه ها از سفر دریایی آن ها می گذرد که ایلا خبر بارداری خود را به نوح می دهد. اما برخلاف تصور، این خبر موجب آشفتگی نوح می شود، زیرا او معتقد است که خدا تصمیم به نابودی نسل بشر داشته و درمان ایلا بر خلاف خواست خداوند است. نوح از خدا درخواست می کند که از فرزند ایلا بگذرد و مأموریت جدیدی به وی واگذار ننماید، اما از طریق نشانه ها در می یابد که خواست خدا چیز دیگری است! (معلوم نیست که نوح از کجا به چنین نتیجه ای رسید! زیرا دیگران این واقعه رو به گونه دیگری تعبیر نمودند.)
او پس از دریافت پیام خدا اعلام می کند که درصورت پسر بودن فرزند ایلا او آخرین انسان روی زمین خواهد بود، اما در صورت دختر بودن او را در بدو تولد خواهد کشت! 


این موضوع باعث می شود که سام و ایلا تصمیم به ترک کشتی بگیرند. اما در آخرین لحظه نوح قایق آن ها را منفجر کرده و مانع رفتن آن ها می شود. در این بین ناگهان درد زایمان به سراغ ایلا آمده و او دو دختر دوقلو به دنیا می آورد.
سام که فرزندان خود را در معرض خطر می بیند، تصمیم می گیرد برای حفاظت از آن ها پدرش را بکشد. از طرف دیگر توبال کین، حام را به کشتن نوح و گرفتن انتقام از وی ترغیب می کند و از او می خواهد تا با دسیسه ای پدرش را به بخش نگهداری حیوانات کشانده و او را سر به نیست کند.
نوح وارد بخش نگهداری حیوانات شده و با کین درگیر می شود. کین تا آستانه قتل نوح پیش می رود اما در آخرین لحظه حام او را می کشد. پس از این واقعه نوح تصمیم به قتل نوه هایش می گیرد، اما در آخرین لحظه پشیمان شده و از دستور خدا سرپیچی می کند! ( پیامبر معصوم از دستور خدا سرپیچی می کند! )

Tobal-Cain


کشتی به ساحل می رسد و نوح سرخورده، به غاری پناه برده و با ساخت خمره های شراب، با مستی روز خود را به شب می رساند. (این هم تهمتی دیگر به پیامبر خدا)

Sharab


حام، دلتنگ از رویدادهای پیش آمده خانواده را ترک می کند و میراثی را که کین از لمک گرفته بود به نوح باز می گرداند. نوح هم سرانجام به آغوش خانواده بازگشته و با کمک پوست مار نوه هایش را برکت می دهد! و فیلم با نمایش رنگین کمان به نشانه عهد نوح پایان می یابد! (در این مورد بیشتر توضیح خواهم داد)

 

پیامبری به سبک هالیوود
همانطور که انتظار می رفت فیلم نوح مملو از تحریفات ریز و درشتی است که در نهایت منجر به خلق محصولی کفرآمیز و بی هویت شده است. داستان فیلم حتی از داستان تحریف شده تورات هم پیروی نمی کند و بیشتر بر اساس توهمات آرنوفسکی شکل گرفته است.
چهره ای که از این پیامبر الهی در فیلم ترسیم می شود چهره ای مخدوش و بسیار توهین آمیز است. نوح از نوادگان شیث، پسر خلف آدم معرفی می شود که قرار است پس از پدرش وارث میراث شیث باشد. اما در زمان انتقال عهد از لمک به نوح، در اثر اتفاقی این امر اتفاق نمی افتد و مراسم نیمه تمام رها می شود. آرنوفسکی با جسارت تمام در این صحنه نوح را از مقام نبوت مبری می کند و بر اساس این منطق داستان را پیش می برد. در این فیلم انسان ها به دو دسته کلی تقسیم شده اند، خاندان قابیل که مردمانی شهر نشین و وحشی هستند و خاندان شیث که مردمانی دور از تمدن، غار نشین و تا حدودی متوهم تصویر می شوند.

Noah-1


نوح بیرون از شهر با خانواده اش در تنهایی زندگی می کند، خواب های آشفته می بیند و تلاش می کند تا به طبیعت و حیوانات احترام بگذارد. او رهبری هیچ قوم و قبیله ای را بر عهده ندارد و اثری از نبوت در او دیده نمی شود، او حتی از زنده بودن جد خود هم بی اطلاع است، حال آن که این موضوع دور از مرام انبیاء و اولیای خداست. البته اوضاع جد او نیز بهتر از خود نوح نیست. متوشالح پیرمردی غارنشین و تنهاست که مانند شامن ها جادو می کند و مهمتر از همه در کار خدا نیز دخالت می کند! او مانند ماجرای دون خوان و کاستاندا، با خوراندن مایعی توهم زا به نوح به او کمک می کند تا بتواند باقی خوابش را ببیند و آن را کشف رمز نماید! نوح خوابی می بیند که از درک معنای آن عاجز است، این خواب درواقع بدل همان وحی است با این تفاوت که نوح هیچ آگهی از آن ندارد و حتی مفهوم آن را نیز درک نمی کند. ظاهراً این موضوع در این خاندان موروثی بوده، زیرا طبق اشارات متوشالح، پیش بینی های پدر او درمورد آینده بشریت هم دقیق نبوده و او تنها از عذاب آتش آگاهی داشته و از سیل کاملاً بی خبر بوده است!

حال ببینیم که نوح واقعی کیست و در قرآن کریم به چه شکل توصیف شده است:
در سوره هود آیات 26 تا 48 می خوانیم :

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ
ما نوح را بسوی قومش فرستادیم (؛ نخستین بار به آنها گفت): «من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم![11:25]

أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ
جز «الله» [= خدای یگانه یکتا] را نپرستید؛ زیرا بر شما از عذاب روز دردناکی می‌ترسم![11:26]

فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ
اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینیم! و کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند، جز گروهی اراذل ساده‌لوح، مشاهده نمی‌کنیم؛ و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمی‌بینیم؛ بلکه شما را دروغگو تصور می‌کنیم!»[11:27]

قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ
(نوح) گفت: «اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد -و بر شما مخفی مانده- (آیا باز هم رسالت مرا انکار می‌کنید)؟! آیا ما می‌توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با اینکه شما کراهت دارید؟![11:28]

وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ
ای قوم! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمی‌طلبم؛ اجر من، تنها بر خداست! و من، آنها را که ایمان آورده‌اند، (بخاطر شما) از خود طرد نمی‌کنم؛ چرا که آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد؛ (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت، خصم من خواهند بود؛) ولی شما را قوم جاهلی می‌بینم![11:29]

وَيَا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
ای قوم! چه کسی مرا در برابر (مجازات) خدا یاری می‌دهد اگر آنان را طرد کنم؟! آیا اندیشه نمی‌کنید؟![11:30]

وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ
من هرگز به شما نمی‌گویم خزائن الهی نزد من است! و غیب هم نمی‌دانم! و نمی‌گویم من فرشته‌ام! و (نیز) نمی‌گویم کسانی که در نظر شما خوار می‌آیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با این حال، اگر آنها را برانم،) در این صورت از ستمکاران خواهم بود!»[11:31]

قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
گفتند: «ای نوح! با ما جر و بحث کردی، و زیاد هم جر و بحث کردی! (بس است!) اکنون اگر راستی می‌گویی، آنچه را (از عذاب الهی) به ما وعده می‌دهی بیاور!»[11:32]

قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شَاءَ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ
(نوح) گفت: «اگر خدا اراده کند، خواهد آورد؛ و شما قدرت فرار (از آن را) نخواهید داشت![11:33]

وَلَا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
(اما چه سود که) هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودی به حالتان نخواهد داشت! او پروردگار شماست؛ و بسوی او بازگشت داده می‌شوید.»[11:34]

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ
(مشرکان) می‌گویند: «او [= محمد (ص)] این سخنان را بدروغ به خدا نسبت داده است! «بگو: «اگر من اینها را از پیش خود ساخته باشم و به او نسبت دهم، گناهش بر عهده من است؛ ولی من از گناهان شما بیزارم!»[11:35]

وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ
به نوح وحی شد که: «جز آنها که (تاکنون) ایمان آورده‌اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس، از کارهایی که می‌کردند، غمگین مباش![11:36]

وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ
و (اکنون) در حضور ما و طبق وحی ما، کشتی بساز! و درباره آنها که ستم کردند شفاعت مکن، که (همه) آنها غرق شدنی هستند!»[11:37]

وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ
او مشغول ساختن کشتی بود، و هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او می‌گذشتند، او را مسخره می‌کردند؛ (ولی نوح) گفت: «اگر ما را مسخره می‌کنید، ما نیز شما را همین‌گونه مسخره خواهیم کرد![11:38]

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ
بزودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!»[11:39]

حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ
(این وضع همچنان ادامه یافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسید، و تنور جوشیدن گرفت؛ (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) -مگر آنها که قبلاً وعده هلاک آنان داده شده [= همسر و یکی از فرزندانت‌]- و همچنین مؤمنان را!» اما جز عده

وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ
او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتی، یاد او کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است!»[11:41]

وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ
و آن کشتی، آنها را از میان امواجی همچون کوه‌ها حرکت میداد؛ (در این هنگام،) نوح فرزندش را که در گوشه‌ای بود صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش!»[11:42]

قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ
گفت: «بزودی به کوهی پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند!» (نوح) گفت: «امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیسست؛ مگر آن کس را که او رحم کند!» در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد؛ و او در زمره غرق‌شدگان قرار گرفت![11:43]

وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
و گفته شد: «ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی، پهلو گرفت؛ و (در این هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»[11:44]

وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ
نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکم‌کنندگان برتری!»[11:45]

قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ
فرمود: «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است [= فرد ناشایسته‌ای است‌]! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می‌دهم تا از جاهلان نباشی!!»[11:46]

قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ
عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه می‌برم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم! و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود!»[11:47]

قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ
(به نوح) گفته شد: «ای نوح! با سلامت و برکاتی از ناحیه ما بر تو و بر تمام امتهایی که با تواند، فرود آی! و امتهای نیز هستند که ما آنها را از نعمتها بهره‌مند خواهیم ساخت، سپس عذاب دردناکی از سوی ما به آنها می‌رسد (، چرا که این نعمتها را کفران می‌کنند!)»[11:48]

Mice

 

نکته بعد درمورد پیامبری نوح و چگونگی انتقال نبوت به وی است. پدر نوح برای این منظور، با پیچیدن پوست مار به دور دستش مراسم را انجام می دهد، اما سوال این است که پوست مار چیست؟
طبق داستان فیلم، این پوست مطعلق به ماری (شیطان) است که در ابتدای خلقت آدم و حوا را به خوردن میوه ممنوع راهنمایی کرد. میوه ای که در فیلم انار و دارای نبض نشان داده می شود. اما این که چرا این میوه انار تصویر شده ریشه در اساطیر یونان دارد و نبض دار بودن آن هم می تواند پیام زندگی را در بر داشته باشد. یعنی آدم و حوا مردگانی بودند ( از لحاظ علم و دانش) که پس از خوردن آن به زندگی و حیاط واقعی دست پیدا کردند! پس می توان اینطور نتیجه گرفت که آدم و حوا به دلیل لطف آن روز مار (شیطان) خود را تا ابد مدیون وی دانسته و از این رو پوست مار را که نمادی از پوست اندازی آنان نیز هست، به عنوان ارث با خود همراه داشته و سپس به عنوان نماد عهد! به فرزندانشان ارث می رسد.

Pooste-Mar


در این فیلم آرنوفسکی با وقاهت تمام شیطان را ناجی انسان می نامد و نبوت را هدیه از طرف وی معرفی می کند! او حتی کینه و عداوت خود درمورد خداوند را با استفاده از نام خالق به جای خداوند به اوج خود رسانده است و او را مدام ساکت خطاب می کند!

حال نظر قرآن را درمورد رسالت نوح ببیند:
سوره هود:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ
ما نوح را بسوی قومش فرستادیم (؛ نخستین بار به آنها گفت): «من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم![11:25]

سوره آل عمراه:
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.[3:33]

سوره نساء:
إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا
ما به تو وحی فرستادیم؛ همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم؛ و (نیز) به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط [= بنی اسرائیل‌] و عیسی و ایّوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم؛ و به داوود زبور دادیم.[4:163]

سوره اعراف:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ او به آنان گفت: «ای قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگی می‌ترسم!»[7:59]

سوره مومنون:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ
و ما نوح را بسوی قومش فرستادیم؛ او به آنها گفت: «ای قوم من! خداوند یکتا را بپرستید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا (از پرستش بتها) پرهیز نمی‌کنید؟![23:23]

سوره عنکبوت:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ
و ما نوح را بسوی قومش فرستادیم؛ و او را در میان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ کرد؛ اما سرانجام طوفان و سیلاب آنان را فراگرفت در حالی که ظالم بودند.[29:14]

سوره نوح:
إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و گفتیم: «قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آید!»[71:1]


می بینید که در تمامی آیات خداوند خود نوح را بر می گزیند و از طریق وحی با او در ارتباط است. در تمامی این آیات نوح فرستاده خدا برای نجات قومش معرفی می شود که سال های سال به هدایت آن ها مشغول بود! حال آن که در این فیلم نوح نه پیامبر قومی است و نه سعی دارد کسی را هدایت کند! او تنها ناجی حیوانات معرفی می شود.
سن و سال نوح هم در این فیلم بسیار عجیب و نادرست تصویر شده است. از آیات سوره عنکبوت بر می‏آید که‏ آن جناب نهصد و پنجاه‏سال مشغول دعوت قوم خود بوده، ولی قوم او را جز به استهزاء و مسخره ‏کردن و نسبت جنون به او دادن عکس‏العملی از خود نشان ندادند. آن ها وی را متهم می‏کردند به این که منظورش این است که به آقایی و سروری برما دست‏یابد. تا آن که در آخر از پروردگارخود یاری طلبید و از آیات سوره هود استفاده می‏شود که خدای تعالی‏ به‏ وی وحی کرد که از قومش به جز آن چند نفری که ایمان آورده‏اند احدی ایمان نمی‏آورد و آن‏جناب را درباره قومش تسلیت گفت و دلگرمی داد. بطوری که از آیات سوره نوح استفاده‏ می‏شود نوح علیه السلام قوم خود را به هلاکت ونابودی نفرین کرد و از خدای تعالی خواست‏ تا زمین را از لوث وجود همه آنان پاک کرده و احدی از آنان را زنده نگذارد. بطوری که ازآیات سوره هود بر می‏آید خدای تعالی به آن جناب وحی کرد که زیر نظر ما و طبق وحی ماکشتی را بساز.

Ensane-Avaliyeh

مورد بعدی که در این فیلم بسیار قابل تامل است، نمایش مراحل مختلف خلقت آن هم به سبک نظریه داروین است. حتی در این فیلم آدم و حوا هم تکامل یافته میمون معرفی می شوند! که پس از این تکامل لایق بهشت می شوند! حال برای روشن شدن موضوع توجه شما را به توصیف زیبای حضرت علی (ع) درمورد خداوند، خلقت جهان هستی، فرشتگان و آدم جلب می کنم. خودتان اختلاف را مقایسه کنید و لذت ببرید:
"حمد باد خداوندى را که سخنوران در ثنايش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمت هايش عاجز آيند و کوشندگان هر چه کوشند، حق نعمتش را آنسان که شايسته اوست ادا کردن نتوانند. خداوندى که انديشه‏هاى دور پرواز او را درک نکنند و زيرکان تيزهوش، به عمق جلال و جبروت او نرسند. خداوندى که فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهايتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان يافت که در زمان نگنجد و مدت نپذيرد. آفريدگان را به قدرت خويش بيافريد و بادهاى باران زاى را بپراکند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره‏هاى کوهساران، زمينش را از لرزش بازداشت.
اساس دين، شناخت خداوند است و کمال شناخت او، تصديق به وجود اوست و کمال تصديق به وجود او، يکتا و يگانه دانستن اوست و کمال اعتقاد به يکتايى و يگانگى او، پرستش اوست. دور از هر شايبه و آميزه‏اى و پرستش او زمانى از هر شايبه و آميزه‏اى پاک باشد که از ذات او نفى هر صفت شود زيرا هر صفتى گواه بر اين است که غير از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر اين است که غير از صفت خود است.
هرکس خداوند سبحان را به صفتى زايد بر ذات وصف کند، او را به چيزى مقرون ساخته و هر که او را به چيزى مقرون دارد، دو چيزش پنداشته و هر که دو چيزش پندارد، چنان است که به اجزايش تقسيم کرده و هر که به اجزايش تقسيم کند، او را ندانسته و نشناخته است. و آنکه به سوى او اشارت کند محدودش پنداشته و هر که محدودش پندارد، او را بر شمرده است و هر که گويد که خدا در چيست، خدا را درون چيزى قرار داده و هر که گويد که خدا بر روى چيزى جاى دارد، ديگر جايها را از وجود او تهى کرده است.
خداوند همواره بوده است و از عيب حدوث، منزه است. موجود است، نه آنسان که از عدم به وجود آمده باشد، با هر چيزى هست، ولى نه به گونه‏اى که همنشين و نزديک او باشد، غير از هر چيزى است، ولى نه بدان سان که از او دور باشد.
کننده کارهاست ولى نه با حرکات و ابزارها. به آفريدگان خود بينا بود، حتى آن زمان، که هنوز جامه هستى بر تن نداشتند. تنها و يکتاست زيرا هرگز او را يار و همدمى نبوده که فقدانش موجب تشويش گردد. موجودات را چنانکه بايد بيافريد و آفرينش را چنانکه بايد آغاز نهاد. بى‏آنکه نيازش به انديشه‏اى باشد يا به تجربه‏اى که از آن سود برده باشد يا به حرکتى که در او پديد آمده باشد و نه دل مشغولى که موجب تشويش شود. آفرينش هر چيزى را در زمان معينش به انجام رسانيد و ميان طبايع گوناگون، سازش پديد آورد و هر چيزى را غريزه و سرشتى خاص عطا کرد. و هر غريزه و سرشتى را خاص کسى قرار داد، پيش از آنکه بر او جامه آفرينش پوشد، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پيچ و خم هر کارى را مى‏دانست.
آنگاه، خداوند سبحان فضاهاى شکافته را پديد آورد و به هر سوى راهى گشود و هواى فرازين را بيافريد و در آن آبى متلاطم و متراکم با موجهاى دمان جارى ساخت و آن را بر پشت بادى سخت ‏وزنده توفان‏زاى نهاد. و فرمان داد، که بار خويش بر پشت استوار دارد و نگذارد که فرو ريزد و در همان جاى که مقرر داشته بماند.
هوا در زير آن باد گشوده شد و آب بر فراز آن جريان يافت. [ و تا آن آب در تموج آيد ]، باد ديگرى بيافريد و اين باد، سترون بود که تنها کارش، جنبانيدن آب بود. آن باد همواره در وزيدن بود وزيدنى تند، از جايگاهى دور و ناشناخته و فرمانش داد که بر آن آب موّاج وزيدن گيرد و امواج آن دريا برانگيزد و آنسان که مشک را مى‏جنبانند، آب را به جنبش واداشت. باد به گونه‏اى بر آن مى‏وزيد، که در جايى تهى از هر مانع بوزد. باد آب را پيوسته زير و رو کرد و همه اجزاى آن در حرکت آورد تا کف بر سر برآورد،
آنسان که از شير، کره حاصل شود.
آنگاه خداى تعالى آن کف ها به فضاى گشاده فرا برد و از آن هفت آسمان را بيافريد. در زير آسمان ها موجى پديد آورد تا آن ها را از فرو ريختن باز دارد. و بر فراز آن ها سقفى بلند برآورد بى‏هيچ ستونى که بر پايشان نگه دارد يا ميخى که اجزايشان به هم پيوسته گرداند. سپس به ستارگان بياراست و اختران تابناک پديد آورد و چراغ هاى تابناک مهر و ماه را بر افروخت ، هر يک در فلکى دور زننده و سپهرى گردنده چونان لوحى متحرک سپس، ميان آسمان هاى بلند را بگشاد و آن ها را از گونه‏گون فرشتگان پر نمود.
برخى از آن فرشتگان پيوسته در سجودند، بى‏آنکه رکوعى کرده باشند، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمى‏افرازند. صف در صف، در جاى خود قرار گرفته‏اند و هيچ يک را ياراى آن نيست که از جاى خود به ديگر جاى رود. خدا را مى‏ستايند و از ستودن ملول نمى‏گردند. هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندام هايشان سستى نگيرد و غفلت فراموشى بر آنان چيره نگردد.
گروهى از فرشتگان امينان وحى خداوندى هستند و سخن او را به رسولانش مى‏رسانند و آنچه مقدر کرده و مقرر داشته، به زمين مى‏آورند و باز مى‏گردند. گروهى نگهبانان بندگان او هستند و گروهى دربانان بهشت اويند. شمارى از ايشان پايهايشان بر روى زمين فرودين است و گردن هايشان به آسمان فرازين کشيده شده و اعضاى پيکرشان از اقطار زمين بيرون رفته و دوش هايشان آنچنان نيرومند است که توان آن دارند که پايه‏هاى عرش را بر دوش کشند.
از هيبت عظمت خداوندى ياراى آن ندارند که چشم فرا کنند، بلکه همواره سر فروهشته دارند و بال ها گرد کرده و خود را در آن ها پيچيده‏اند. ميان ايشان و ديگران حجاب هاى عزّت و عظمت فرو افتاده و پرده‏هاى قدرت کشيده شده است. هرگز پروردگارشان را در عالم خيال و توهم تصوير نمى‏کنند و به صفات مخلوقات متصفش نمى‏سازند و در مکان ها محدودش نمى‏دانند و براى او همتايى نمى‏شناسند و به او اشارت نمى‏نمايند.
آنگاه خداى سبحان از زمين درشتناک و از زمين هموار و نرم و از آنجا که زمين شيرين بود و از آنجا که شوره‏زار بود خاکى بر گرفت و به آب بشست تا يکدست و خالص گرديد. پس نمناکش ساخت تا چسبنده شد و از آن پيکرى ساخت داراى اندام ها و اعضا و مفاصل. و خشکش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالينه. و تا مدتى معين و زمانى مشخص سختش گردانيد . آنگاه از روح خود در آن بدميد . آن پيکر گلين که جان يافته بود از جاى برخاست که انسانى شده بود با ذهنى که در کارها به جولانش درآورد و با انديشه‏اى که به آن در کارها تصرف کند و عضوهايى که چون ابزارهايى به کارشان گيرد و نيروى شناختى که ميان حق و باطل فرق نهد و طعم ها و بوي ها و رنگ ها و چيزها را دريابد. معجونى سرشته از رنگ هاى گونه‏گون.
برخى همانند يکديگر و برخى مخالف و ضد يکديگر. چون گرمى و سردى، ترى و خشکى [ و اندوه و شادمانى ]. خداى سبحان از فرشتگان امانتى را که به آن ها سپرده بود طلب داشت و عهد و وصيتى را که با آن ها نهاده بود، خواستار شد که به سجود در برابر او اعتراف کنند و تا اکرامش کنند در برابرش خاشع گردند .
پس، خداى سبحان گفت که در برابر آدم سجده کنيد. همه سجده کردند مگر ابليس که از سجده کردن سر بر تافت. گرفتار تکبر و غرور شده بود و شقاوت بر او چيره شده بود. بر خود بباليد که خود از آتش آفريده شده بود و آدم را که از مشتى گل سفالين آفريده شده بود، خوار و حقير شمرد. خداوند ابليس را مهلت ارزانى داشت تا به خشم خود کيفرش دهد و تا آزمايش و بلاى او به غايت رساند و آن وعده که به او داده بود، به سر برد . پس او را گفت که تو تا روز رستاخيز از مهلت داده شدگانى.
آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جاى داد، سرايى که زندگى در آن خوش و آرام بود و جايگاهى همه ايمنى. و از ابليس و دشمنى‏اش برحذر داشت. ولى دشمن که آدم را در آن سراى خوش و امن، همنشين نيکان ديد، بر او رشک برد.
آدم يقين خويش بداد و شک بستد و اراده استوارش به سستى گراييد و شادمانى از دل او رخت بر بست و وحشت جاى آن بگرفت و آن گردن فرازى و غرور به پشيمانى و حسرت بدل شد. ولى خداوند در توبه به روى او بگشاد و کلمه رحمت خويش به او بياموخت و وعده داد که بار دگر او را به بهشت خود بازگرداند. ليکن نخست او را به اين جهان بلا و محنت و جايگاه زادن و پروردن فرو فرستاد.
خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم، پيامبرانى برگزيد و از آنان پيمان گرفت که هر چه را که به آن ها وحى مى‏شود به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند، به هنگامى که بيشتر مردم پيمانى را که با خدا بسته بودند شکسته بودند و حق پرستش او ادا نکرده بودند و براى او در عبادت شريکانى قرار داده بودند و شيطان ها از شناخت خداوند منحرفشان کرده بودند و پيوندشان را از پرستش خداوندى بريده بودند.
پس پيامبران را به ميانشان بفرستاد. پيامبران از پى يکديگر بيامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جاى آرند و نعمت او را که از ياد برده‏اند ، فرا ياد آورند و از آنان حجّت گيرند که رسالت حق به آنان رسيده است و خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته ، برانگيزند . و نشانه‏هاى قدرتش را که بر سقف بلند آسمان آشکار است به آنها بنمايانند و هم آنچه را که بر روى زمين است و آنچه را که سبب حياتشان يا موجب مرگشان مى‏شود به آنان بشناسانند و از سختيها و مرارتهايى که پيرشان مى‏کند يا حوادثى که بر سرشان مى‏تازد ، آگاهشان سازند . خداوند بندگان خود را از رسالت پيامبران ، بى‏نصيب نساخت بلکه همواره بر آنان ، کتاب فرو فرستاد و برهان و دليل راستى و درستى آيين خويش را بر ايشان آشکار ساخت و راه راست و روشن را خود در پيش پايشان بگشود . پيامبران را اندک بودن ياران ، در کار سست نکرد و فراوانى تکذيب کنندگان و دروغ انگاران ، از عزم جزم خود باز نداشت . براى برخى که پيشين بودند ، نام پيامبرانى را که زان سپس خواهند آمد ، گفته بود و برخى را که پسين بودند ، به پيامبران پيشين شناسانده بود...

Fereshtegan-Soghoot

موضوع بعدی موضوع فرشتگان سقوط کرده، موسوم به مراقب ها است. فرشتگانی که ادعا می شود از سر دلسوزی و به منظور کمک به نسل بشر از درگاه الهی رانده شده اند و در ساخت کشتی نوح هم مشارکت داشته اند!
همانطور که مشاهده کردید، آرنوفسکی باز هم علاوه بر تایید یک دیدگاه کفرآمیز ( عدم عصمت فرشته ها- در این مورد قبلا توضیح داده شد.) حتی به روایت افسانه ای هم پایبند نبوده و آن ها را از جرایمی مانند یاغی و خطاکار بودن مبرا می کند! و بر خلاف احادیث و روایات موجود، آن ها را در ساخت کشتی دخیل می کند. حال آن که در روایت ها داریم که:
هنگامی که خداوند اراده کرد قوم حضرت نوح را هلاک کند، به نوح فرمان داد کشتی بزرگی بسازد. جبرئیل نیز با میخ هایی برای ساختن کشتی فرود آمد. در میان انبوه میخ ها پنج میخ ویژه بود که درخشش خاصی داشت و بر روی هر یک نام یکی از پنج نور مقدس محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین نقش بسته بود.
حضرت نوح هر کدام را بر می داشت، میخ همچون ستارهای در تاریکی شب می درخشید. هنگامی که میخ پنجم را برداشت، پس از درخششی، اشکی از آن جاری شد.
نوح از جبرئیل پرسید: این میخ و اشک چیست؟
جبرئیل در پاسخ گفت: این میخ به نام حسین بن علی است.
حضرت نوح نیز میخ ها را در اطراف کشتی کوبید.
باری، در آیه وَحَمَلْنَاهُ عَلَی ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَ دُسُرٍ (قمر/13) منظور از أَلْوَاحٍ چوب های کشتی و منظور از دُسُرٍ، ما هستیم. اگر ما نبودیم کشتی حرکت نمی کرد.

گزارش باستانشناسان دربارة کشتی نوح:
برای این اکتشاف، اداره کل باستانشناسی شوروی سابق برای تحقیق از چگونگی این لوح و خواندن آن، هیئتی مرکّب از هفت نفر از مهمترین باستانشناسان و اساتید خط شناس و زبان‌دان روسی و چینی را تشکیل داد و آنان را مأمور تحقیق و بررسی نمود. دانشمندان زیر در این پژوهش نقش داشته اند:
پرفسور سولی نوف، از دانشکدة مسکو؛ ایفاهان خینو، از دانشکدة لولوهان چین؛ میشانن لوفارنک، مدیر کلّ آثار باستانی شوروی سابق؛ تانمول گورف، از دانشکده کیفزو؛ پرفسور دی راکن از آکادمی علوم لنین؛ ایم احمد کولا، مدیر تحقیقات و اکتشافات عمومی شوروی سابق؛ میچر کولتوف، رئیس دانشکدة استالین.
این هیئت پس از هشت ماه تحقیق، مطالعه و مقایسة حروف لوح با نمونه سایر خطوط و کلمات قدیمی، متّفقاً گزارش زیر را در اختیار اداره کل باستانشناسی شوروی سابق گذاشت:
1ـ این لوح مخطوط چوبی از جنس همان پاره تخته های مربوط به کاوشهای قبلی و کُلاًّ متعلّق به کشتی نوح بوده است؛ منتهی لوح مزبور مثل سایر تخته ها زیاده پوسیده نشده است. این لوح در حدی سالم مانده که خواندن خط های آن به آسانی امکانپذیر میباشد.
2ـ حروف و کلمات این عبارات به لغت سامانی یا سامی است که در حقیقت اُمّ اللغات (ریشة لغات) و به سام بن نوح منسوب می باشد.
3ـ معنای این حروف و کلمات بدین شرح است:
ای خدای من! و ای یاور من! به رحمت و کرمت مرا یاری نما! و به پاس خاطر این روحهای پاک:
مُحمّد؛
ایلیا (علی)؛
شَبَر (حَسَن)؛
شُبَیر (حُسَین)؛
فاطِمَه
آنان که همه بزرگ و گرامیاند؛ جهان به برکت آنها برپاست. به احترام نام آنها مرا یاری کن! تنها تویی که میتوانی مرا به راه راست هدایت کنی!

Noah-Family

تقسیم بندی خیر و شر هم در این فیلم جای بسی تأمل دارد. برخلاف رسم معمول، در این فیلم شخصیت های منفی به ترتیب نوح و خداوند! هستند و شخصیت های مثبت را حام، زن نوح و توبال کین تشکیل می دهند!
نوح فردی قاتل و بی رحم به تصویر کشیده می شود. او به راحتی آدم می کشد، آدم های اطرافش برای او هیچ اهمیتی ندارند، به راحتی از جان دختری که حام به او علاقه دارد می گذرد، مانع ورود زنان و کودکان به کشتی می شود و در انتها تصمیم می گیرد نوه های خود را قربانی کند!

Ghatle-Naveh-2


خداوند هم در این فیلم نقشی بسیار انفعالی دارد. او معمولاً در سکوت کامل به سر می برد و با هیچکس صحبت نمی کند. بسیار سختگیر و تلافی جوست، انسان ها را به واسطه خوردن یک میوه از بهشت می راند و محکوم به عذاب می کند، فرشته های خود را که صرفاً به منظور کمک به بشر اقدام کرده اند نفرین می کند و از پذیرش مجدد آن ها سر باز می زند، دستور نابودی نسل بشر را صادر می کند و در انتها از نوح می خواهد که نوه هایش را قربانی کند.
اما در طرف دیگر حام فردی عاطفی و مهربان نمایش داده می شود. او به دنبال برقراری صلح در میان انسان هاست و حتی در انتها، با وجود بدی های نوح در حق خود، کین را می کشد و از انتقام صرف نظر می کند.

Ham


زن نوح هم بسیار فداکار، دلسوز، مهربان و ازخودگذشته نمایش داده می شود. او همواره همراه نوح است و از او در تمام موارد حمایت می کند.
جالب است که در این فیلم حتی توبال کین هم از نوح بهتر است. مثلا در جایی کین درمورد حیوانات درون کشتی و وظیفه مراقبت از آن ها به حام اینطور توضیح می دهد که:
- پدر تو یه کشتی رو پر از جانور کرده در حالی که بچه هاش دارن غرق می شن. با گفتن اینکه باید به این حیوون ها خدمت کنید، تحقیرتون کرده. اون ها به ما خدمت می کنن. این عظمت انسانه، وقتی خالق خلقت آسمون، زمین، دریا و این جانورها رو تموم کرد راضی نشده بود، یه چیز بزرگتر می خواست. چیزی که حاکمش بشه و اون رو مطیع خودش بکنه. بنابراین اون ما رو در تصویرش آفرید...

Animal-2


جملاتی که کین بر زبان می آورد بیشتر شبیه به جملاتی است که شنیدن آن از نوح انتظار می رفت. درواقع کین، شخصیتی حامی بشریت نمایش داده می شود که علیه خداوند و نوح که قصد نابودی نسل بشر را داشته اند قیام می کند و در این راه کشته می شود!

و اما نظر قرآن کریم درمورد پسر نوح:

سوره هود:
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ
و آن کشتی، آنها را از میان امواجی همچون کوه‌ها حرکت میداد؛ (در این هنگام،) نوح فرزندش را که در گوشه‌ای بود صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش!»[11:42]

قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ
گفت: «بزودی به کوهی پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند!» (نوح) گفت: «امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیسست؛ مگر آن کس را که او رحم کند!» در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد؛ و او در زمره غرق‌شدگان قرار گرفت![11:43]

وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
و گفته شد: «ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی، پهلو گرفت؛ و (در این هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»[11:44]

وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ
نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکم‌کنندگان برتری!»[11:45]

قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ
فرمود: «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است [= فرد ناشایسته‌ای است‌]! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می‌دهم تا از جاهلان نباشی!!»[11:46]
و نظر قرآن درمورد همسر نوح:
سوره هود:
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ
(این وضع همچنان ادامه یافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسید، و تنور جوشیدن گرفت؛ (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) -مگر آن ها که قبلاً وعده هلاک آنان داده شده [= همسر و یکی از فرزندانت‌]- و همچنین مؤمنان را!» اما جز عده کمی همراه او ایمان نیاوردند![11:40]

Ranginkaman

به غیر از تمام موارد ذکر شده، نکته دیگری نیز در این فیلم وجود دارد که آرنوفسکی سعی کرده به زیرکی آن را در فیلم خود جای دهد. در سکانس پایانی فیلم، زمانی که نوح نوه های خود را برکت می بخشد، در پس زمینه فیلم تصویر رنگین کمانی نمایش داده می شود که می توان از آن به نشان عهد تعبیر نمود. اما سوال اساسی این است که با توجه به محدودیت انسان های درون کشتی (فقط اعضای خانواده نوح) نوه های او که دختر هم هستند با چه کسانی ازدواج می کنند تا نسل بشر از آن ها ادامه یابد؟!

Naveh

و نکته مهم تر این که چرا هر دو نوه نوح دختر انتخاب شده اند (چنین سندی درمورد نوه های نوح وجود ندارد) و چرا پس از آن که نوح وظیفه گسترش نسل بشر را به آن ها می سپرد، بلافاصله تصویر رنگین کمان که امروزه نماد همجنسگرایان است نمایش داده می شود؟! آیا این اشاره ای مستقیم به موضوع همجنسگرایان نیست؟


نویسنده: محمود بلالی

Viewing all 549 articles
Browse latest View live




Latest Images